محمدعلی شهابی برای گفتارنو نوشت:
انتصاب مدیر بومی همیشه یکی از مهمترین خواسته های مردم از دولت های منتخب است. هر چند از دیدگاه علم مدیریت، شایسته سالاری فراتر از بومی گرایی است ولی در کشور ما به دلایل مختلف شایسته سالاری در سایه سار گروه بندی های سیاسی رنگ باخته و معیار نخبگی و برتری علمی و عملی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
به همین علت همیشه شایسته ها یا در مسوولیت نیستند و یا بعد از مدتی به دلیل ناسازگاری های مختلف اجتماعی، سیاسی و مذهبی با مدیران ارشد استان یا کشور به ارامی فضا را واگدار نموده و به کنج عزلت یا کتابخانه می روند.
متاسفانه در کشور ما حلقه مدیران بسته است و از اول انقلاب تاکنون در بسیاری حوزه ها به مدیران جوان و نخبه کمتر توجه شده است و اصلا انها را در مدار تجربه قرار نداده اند و طنز تلخ روزگار این است که باید همچنان در صف تجربه آموزی باشند تا بزرگترها شاید بازنشسته شوند و جایی برای آنها باز شود.
اگر در تمام ارکان کشور ملاک انتخاب مدیران، شایسته سالاری باشد کسی اعتراض و انتقادی ندارد. اما حال که این مهم رنگ باخته است پس بومی بودن یک مدیر در یک منطقه یا استان می تواند نتایج به مراتب بهتری برای جامعه هدف ایجاد کند.
البته بومی بودن این نیست که طرف متولد یک شهر باشد و فقط فامیل و شناسنامه اش بومی باشند. بلکه حضور یک مدیر در سالهای متوالی در یک منطقه و اشنایی او با تمامی مسایل فرهنگی و احتماعی و حتی قومیتی یک منطقه ملاک برتری ست.
یا برعکس فردی می تواند زادگاهش متفاوت از محل زندگی اش باشد اما سالهای سال در محلی غیر از زادگاه سکونت داشته است و اشراف کامل بر منطقه و مردم داشته باشد این مدیر هم در چارچوب این بحث بومی محسوب میشود.
بومی بودن باید بر حسب حضور فیزیکی در منطقه تعریف شود نه شناسنامه و فامیل و اشنایان. البته این تعریف از بومی بودن به شایسته سالاری هم نزدیکتر است.
اگر فردی غیر بومی و در محل خدمتش زندگی نکرده باشد و به مدیریت یک مجموعه منصوب شود این جفا به مردم و جامعه هدف است چرا که این مدیر هرگز نمی تواند بر محیط بومی اشراف و در فرایند اجتماعی اثرگذاری داشته باشد و تمام تلاشش این خواهد بود که امروز و فردا فضایی ایجاد شود تا از این مدیریت به عنوان سکوی پرش استفاده نماید و این یعنی درگیر نشدن در اصلاح امور و دوری از خطر و ریسک ناپذیری تا مبادا به مدیریتش آسیبی وارد و یا از سوی مخالفان اصلاح در مجموعه اش تضعیف شود.
اصولا غیر بومی ها اهل آزمون و خطا نیستند و از فضای مدیریتی خود برای ارتقا شخصی استفاده می کنند نه ارتقا جمعی. روحیه ای فردی که البته در فرهنگ ایرانی ریشه دارد و دکتر قاضی مرادی در کتاب ریشه های عقب ماندگی ایرانیان به آن اشاره کرده است.
مدیران بومی به منطقه و مجموعه ای که در آن زندگی کرده اند تعصب بیشتری نشان داده و به دلیل آشنایی با مسایل فرهنگی مردم و حتی فامیل های مختلف و خانواده های یک منطقه، به راحتی ارتباط اجتماعی ایجاد می کنند و از ظرفیت های مختلف استفاده بیشتری خواهند داشت و این می تواند باعث افزایش بازده کاری و نشاط کارکنان یک مجموعه هم شود.
البته بعضی ها گفته اند در جامعه و دنیای امروز حرف از بومی گرایی، مخالفت با شایسته سالاری است اما این دو در تضاد نیستند و مدیران شایسته می توانند بومی باشند و هیچ اصلی هم تایید نمی کند که غیر بومی ها همه شایسته اند.
البته این مبحث جای نقد اجتماعی دارد و در این مقال نمی گنجد. همانطور که بسیاری از مقامات و مسولان یک کشور لزوما متولد پایتخت آن کشور نیستند، این موضوع هم ناقض و نافی این نقد نمی باشد. اما محور اصلی بحث استان کرمان است که در سطح کلان مدیر دارد اما در سطح استان بعضا شاهد تناقضی اشکار با این مساله هستیم (البته کرمانی بودن مدیرانی در سطح کلان نمی تواند دلیلی بر شایسته سالاری باشد و معیارهای مختلفی در این موضوع دخالت دارد که باز هم از این مهم فاکتور می گیریم).
اما هنوز در بسیاری مدیریت های کارخانه ها و صنایع و معادن و ادارات استان کرمان شاهد مدیران پروازی هستیم که حتی برای دوری از دلتنگی و تلطیف فضای روحی و روانی خود دست به استخدام اشنایان و نزدیکان خود زده تا مرهمی باشد بر دوری آنها از خانواده .
این هم پذیرفتنی نیست و باید به مرور اصلاح شود و اگر مدیران بومی و شایسته ای در این سمت ها وجود دارد فارغ از گرایش سیاسی باید مورد استفاده قرار گیرند. استان کرمان با سه میلیون جمعیت و پهناورترین استان کشور هر چند از نظر مهمان نوازی مردمی غریب پرست دارد و البته مایه افتخار است، اما در بین همین مردمان مدیرانی وجود دارد که هم در سطح ملی توانایی دارند و هم استانی و بعد از برکناری یا اتمام دوره ماموریتشان باز در منطقه حضور دارند و مثل غیر بومی ها به دنبال سکوی پرش نیستند (البته یادمان باشد بومی هایی هم داشتیم که بر حسب قاعده دایم المدیری به جای حضور در منطقه راهی دیاری دیگر شدند تا صندلی شان حفط شود) به هر حال باید از این ظرفیتها استفاده شود نه اینکه آنها را رد نماییم و مدیران غیر بومی در سطح مشاور برای استان کرمان انتخاب نماییم.
کرمان تا کنون از این موضوع خسارات جبران ناپذیری دیده است، مهم ترین شاخص شایستگی افراد است.
حا
و در استان کرمان نبود نباید بین شهرستان ها موضوع بومی و غیر بومی باشد ما همه از یک استان هستیم
جوانان کرمانی که در عین شایستگی به سایر استان ها از جمله هرمزگان برای کار مهاجرت می کنند به خاطر همین دیدگاه غلط و متعصبانه مورد تضییع حقوق قرار می گیرند آیا همه ما ایرانی هستیم یا نه؟؟