مهدی محبیکرمانی در هفته نامه کرمان فردا نوشت:
۱ یکی از پاسبانهای قدیمی نقل میکرد که در اواخر خدمت، سور و ساتمان بر زمین مانده بود، حقوقمان افاقه نمیکرد و راه درآمدهای دیگرمان هم بسته شده بود. راهی به فکرمان رسید. هر عصر در حوالی غروب، میآمدیم در کسوت پاسبانی با باتوم سر کوچهی یهودیها میایستادیم و هرکسی را که از «سرابرزی» کوچه بالا میآمد یا از سراشیبی آن پایین میرفت، همینطور خودجوش (بخوانید خودسرانه) از «پستا» یک تومان جریمه میکردیم. بندههای خدا هم بیهرگونه سوال و اعتراضی میدادند و میرفتند! مشکل از آنجا پیش آمد که یکبار پیرمردی ملتمسانه گفت: «سرکار! من خانهام توی این کوچه است، نمیشود که هر بار میروم و میآیم یک تومان بدهم. بیایید از اهالی کوچه پنج قران بگیرید!؟».
غفلت کردم که با پیرمرد کنار نیامدم؛ کار به استدلال و التماس بیشتر او و اصرار و ابرام من و ازدحام جمعیت و حضور اهالی کوچه و یحتمل مفتّشان شهربانی کشید. هرکس چیزی میگفت… و یکی هم از این میان و به تمام این ایام نپرسید که؛ اصلا چرا ما باید یک تومان بدهیم؟!
این را گفتم که بدانید ما (ایطو) آدمهای مطالبهگری هستیم!
۲ محمدعلی شاه به دوران ولایتعهدی خود آرزو کرده بود که حاکم کرمان باشد. بهرسم قجر ولایتعهدان، حاکم تبریز بودند و شاه جدید ممالک محروسه، همیشه از حکومت تبریز میآمد. شنیدهاید که محمدعلی میرزا گفته بود پوست از سر مردمان کرمان بکنید صدایشان در نمیآید! مردم تبریز اما اهل شور و شرّ هستند. ما اما اهل دعوا و مرافعه و مطالبه نیستیم. خطر نمیکنیم و عمرا که مردم تبریز شویم!
رفتهایم با سرمایههای برآمده از مس سرچشمه توی سونگون معدن گشودهایم، کارخانهی تغلیظ زدهایم، چند هزار شغل ایجاد کردهایم، حالا کنسانترهاش را هم نمیآورند سرچشمه ذوب کنند. میگویند بیایید برایمان همینجا کارخانهی ذوب هم بسازید. آن هم طرحی بدون کمترین توجیه اقتصادی برای صنعت مس کل کشور. تمام مردم و مقامات استان آذربایجان شرقی و هفتاد نمایندهی آذری زبان هم پشت قضیه ایستادهاند. مطالبهگری یعنی این!
۳ آقای استاندار در چند مورد و به مناسبتهای مختلف بر این ضعف تاریخی مطالبهگری مردم کرمان تاکید کردهاند. یعنی اینکه مردم باید بیایند و از حقوق خود دفاع کنند. خاصه حقوق عمومی. در اینکه حد و حدود این مطالبهگری چیست، چگونه تعریف میشود و چطور باید برای ایجاد این روحیه فرهنگسازی کرد البته هنوز به تصریح چیزی از زبان آقای استاندار نشنیدهایم.مطالبهگری میتواند از همین نق زدنهای معمول شروع شده و تا به سازماندهی کمپینهای شبکهای و اجتماعات خیابانی و زنجیرههای انسانی گسترش یابد! با این وجود به نظر میرسد که اقداماتی در جهت این فرهنگسازی در جریان است و شاید یکی از این اقدامات، همین گروههای «در کنار استاندار» در نرمافزار موبایلی تلگرام است. تردیدی ندارم که راهاندازی این گروهها ـ حالا چه به اشاره و ابتکار استاندار و چه به پیشنهاد مشاوران و دیگر مسوولان و تایید ایشان ـ میتواند بخشی از یک برنامهی گستردهی فرهنگسازی باشد. تنها بخشی و بخش کوچکی!
اینکه ما بتوانیم از همهی امکانات و ظرفیتهای ارتباطی و اطلاعاتی برای تعریف و استقرار فرهنگ مطالبهگری استفاده کنیم، البته کار درستی است. باید اینگونه باشد اما مشروط به شرایطی که تا اینجا از آنها غفلت کردهایم؛ ما هنوز از اصل مطالبهگری تعریف روشن و شفافی در دست نداریم. ما هنوز راهبرد روشن و مشخصی برای فرهنگسازی مطالبهگری تعریف نکردهایم. آمدهایم یکدفعه خود را به جریانی سپردهایم که نه سر و ته آن معلوم است، نه عمق قابل احصایی دارد و نه اساسا معلوم است چه کسانی و با چه انگیزههایی در مسیر این جریان قرار گرفته و حتی بر سمت و سوی آن اثر میگذارند.خاصیت شبکههای اجتماعی در کشور ما همین است که به راحتی قابل کنترل و هدایت نیستند.
ما نه تنها در این گروهها چیزی به نام مطالبهگری تعریف نکردهایم، در عمل فقط عرصهای برای جولان غوغاسالاری، تحقیر و تضعیف این و آن و بدتر از همه موجسواری ایجاد کردهایم و این به نفع هیچکس نیست. خاصه استانداری که عکس و اسمش پای پروفایل این گروهها آمده است.
۴ پاسخگویی مدیران ساز و کارهای قانونی، رسمی، مشروع، معروف و شناخته شدهی خود را دارد. مدیر در نظام اداری ملزم به پاسخگویی به مقامات بالادست، دستگاههای نظارتی و برحسب مورد قضایی و صد البته مردم است؛ اگر نظام بالادست و دستگاههای نظارتی به وظایف خود در رصد عملکرد یک سازمان و سوال از مدیران آن عمل کنند، احتمالا نیاز چندانی به مطالبهگری مردمی ـ و تا به این حد تعریف ناشده و افسارگسیخته ـ وجود ندارد.
اشکال در آنجاست که متاسفانه باید فیش حقوقی یکی و به دلایلی خاص لو برود تا معلوم بشود که همهی این سالها خواب بودهایم. این غفلت اما بدان معنا نیست که حالا بیاییم و برای جبران مافات، به هر ناشناختهای این حق را بدهیم که از هر مدیری فیش حقوقی بخواهد یا سر هر کوچهای او را استنطاق کند و یا در هر برزنی، تحقیر و تخفیف نماید. که اگر این طور شود دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
نظارت مردمی و مطالبهگری مردمی البته لازم و ضروری است اما این نظارت هم دقیقا باید از مجاری رسمی و قانونی یعنی نمایندگان قانونی مردم در مجلس و شوراهای اسلامی شهرو روستا بر حسب مورد، مطبوعات و احزاب و نهادهای مدنی صورت گیرد.
شبکههای اجتماعی اساسا برای این شیوهی مطالبهگری نه مشروعیتی دارند و نه میتوانند در غیاب یک نظام نظارتی و کنترلی فراگیر بر جریان آن، این نقش را داشته باشند ولو که حتی با سختترین شرایط، مدیریت و هدایت شوند.
همین است که هرکسی با هر نام جعلی و پروفایلی بیاسم و رسم، بیهویت و شناسنامه و قطعا بیمسوولیت به خود حق میدهد بیاید و با استفاده از فضای غیرشفاف، هیجانی و ژلهای شبکههای اجتماعی کل نظام مدیریت استان را زیر سوال برده و تخریب کند. و یا در بهترین حالت مسائل اساسی استان را تا سطح مطالبات شخصی تقلیل دهد!
۵ تاکید میکنم مدیران ما ـ خوب یا بد ـ به اعتبار قانون در وجه پاسخگویی به مطالبات مردمی صرفا به نمایندگان مردم، به مطبوعات به مثابهی گوش و چشم و زبان مردم و در بُعدی دیگر به نهادهای مدنی سازمان یافته، ثبت شده و شناسنامهدار جوابگو هستند.
یعنی قرار نیست که رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور به تفسیری سادهانگارانه از اصل پنجاهم قانون اساسی پاسخ هر پرسشگری را در هر ارتباط، هرجا و به هر انگیزه بدهد. سمنهای زیست محیطی اما با استفاده از ابزارهای قانونی خود میتوانند همهی پرسشهای مردمی را مطرح و بر دریافت پاسخ اصرار ورزند. مطالبهگری یعنی این!
۶ شیوهی اجرایی موجود در گروههای درکنار استاندار بهرغم همهی حسن نیت و صداقت گردانندگان آنها و اعلام مقررات گروه، شیوهای ناپخته، غیرتخصصی و دورهمی است. دیدهایم افراد مشخصی در تمام حوزهها در موضع کارشناسی اظهارنظر نموده و متاسفانه معدودی هم مدیران را بعضا با سخیفترین ادبیات مورد سوال قرار داده و بر حسب مورد یک منِ خود را هم آرد میکنند.
یکی دارد بهنام نقد، نق میزند! یکی دارد عقدههای خود بزرگبینی خود را فروتنانه!! خالی میکند، یکی هم دارد از همین حالا برای انتخابات آیندهی شورای شهر رزومه میگذارد؛به امید اینکه رای جمع کند و … اینکه نشد فرهنگسازی!
ما این میان فقط مدیران خود را درگیر مباحثی نامرتبط، آشفته و بیسرانجام نموده و در معرض تخریب و تحقیر قرار میدهیم. تخریب و تحقیری که آشکارا در بعض موارد به احتمال، پشت آن هم یک جریان هماهنگ هم میبینیم. این ماجرا قطعا پایان خوشی ندارد و دود آن بیش از هرکس به چشم گردانندگان آن و شخص استاندار میرود!
۷ تصویر ارایه شدهی مدیران در این گروهها تصویری از یک آدم متفرعن و بیمسوولیت است که فقط نشسته و در یک سازمان پرمساله امر و نهی میکند، حقوقهای آنچنانی میگیرد و وقتی هم که برای پاسخگویی احضار میشود، پای محاسبه نمیآید.
من نمیگویم که اداره کنندگان گروهها خدای ناکرده اینچنین تصویری را از مدیران ما ساختهاند؛ واقعیت اما این است که نحوهی برخورد بعض از اعضا فقط میتواند ناشی از تصوری چنین از یک مدیر باشد. جسارتی به اعضای فرهیختهی گروهها نکرده باشم. آنها حسابشان جداست و کمتر دیدهایم که اظهار نظری اینگونه بنمایند؛ عموما یا ناظرند،یا حرف سنجیده و متین میزنند؛ اگر که سری به گروهها بزنند! من نمیدانم آیا مدیران ما و یا روابط عمومی آنها در همین حدی که عجالتا در مقام پاسخ بر میآیند به اعتبار یک الزام و اجبار اداری برای پاسخگویی میآیند یا به حرمت دعوتی که از آنها میشود، میآیند؟
سخت است که بیایی پای برخی متلکهای افراد ناشناخته بنشینی و صادقانه سعی در تشریح فعالیتها و بیان مشکلات خود و پاسخ چند پرسش منطقی بنمایی. اگر مدیران ما الزامی به حضور در این گروهها ندارند، اساسا چرا میآیند؟ و اگر میآیند چه دلیلی دارد که خود را مقید به پاسخگویی به هر سوال مربوط و نامربوطی میکنند؟ بروند یکبار برای همیشه فضای موجود در این گروهها را به مدیر ارشدشان گزارش کنند.
در فضای حاکم بر این گروهها، سعی بر این است که القا شود آقای استاندار کار و زندگی شبانهروزی خود را گذاشته است و پای تلگرام نشسته است که ببیند مدیرانش چه بر سر مردم میآورند؟ نمیشود باور کرد پشت سر اصرار بعض اعضا بر ایجاد این تصور، حُسن نیت وجود دارد.
۸ من نمیدانم مسوولیت راهاندازی و ادارهی این گروهها آیا بخشی از یک ماموریت اداری و اجرای وظایفی در حوزهی روابط عمومی استانداری است یا ما با یک حرکت خودجوش و مبتکرانه مواجه هستیم؟ اگر این حرکت خودجوش است، بگذارید همانطور بجوشد.
اما توصیه میکنم اسم استاندار را از کنار آن بردارند و مدیران را هم تحت فشار پاسخگویی به هر ناشناختهای قرار ندهند. و اگر یک مسوولیت اداری و بخشی از وظایف تعریف شدهی مسوولان برای تحقق جریان تقویت روحیهی مطالبهگری مردم است، پیشنهاد میکنم بهتراست مشاوران استاندار و روابط عمومی استانداری به این نکات که عرض شد با تاملی بیشتر و دیدی کارشناسانه و دقیق بپردازند.
۹ این ها راگفتم که فردا نگویند هیچکس، هیچ چیز ندید و یا دید و نگفت. بسیار پیشتر هم این مقوله را در دیداری به عرض استاندار محترم رسانده بودم؛ حسب امر ایشان قرار بود که یکی از مسوولان در همین ارتباط با حقیر جهت تبادل نظر تماس بگیرند و نگرفتند! و حتی به حکم وظیفهی اخلاقی و رسانهای خود این معنا را حضورا به یکی از دوستان مسوول هم گفتم. دیدم فرقی در قضایا حاصل نشده است، گفتم که بنویسم. مطلب مهمتر از آن است که ناگفته بماند، تا صلاح خسروان چه باشد.
سنگ اهن استانمان را چه به صورت خام و چه به صورت فراوری شده به بندرعباس و اصفهان می برند که اشتغال و رونق صنعتی برای مردم این شهرها به دنبال خواهد داشت .
و چیزی جز فقرو بیکاری عاید دیار کریمان نمی شود.
اقایان نماینده مگر شما نماینده مردم کرمان نیستید چرا ما اینقدر عقب مانده هستیم
پاسخ دهید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا برای توسعه وپیشرفت استان تلاش نمی کنید از نمایندگان سایر استان ها یاد بگیرید .
چرا مردم اصفهان تبریز شیراز یزد خراسان باید از ما بهتر زندگی کنند مگر ما همه ایرانی نیستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟