کد خبر: ۱۶۱۵۵
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۶
ارسال به دوستان
ذخیره
آیدین سیارسریع در شهرونگ نوشت

در اتاق تزریقات نشسته بودم و طبق معمول سرم توی گوشی بود که دکتر عباس تی به دست وارد اتاق شد. دکتر عباس نظافتچی کلینیک است که همیشه پیراهن سفید با کراوات تک‌رنگ به تن می‌کند و چون چندباری توسط بیماران با دکتر مشعوف روانپزشک کلینیک اشتباه گرفته شده، بچه‌ها دکتر صدایش می‌زنند که روحیه‌اش را از دست ندهد. 

چند باری هم شیطنت کرده و در غیاب دکتر مشعوف به بیماران مشاوره داده که در مورد آخر وقتی بیمار خودکشی کرد، دیگر دست از این کار برداشت و تمام توجهش را به نظافت کلینیک معطوف کرد. البته دکتر عباس کار مهم‌تری هم دارد و آن تنقیه تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی بر گوش بی‌نوای بنده است.

 امروز هم تی به دست آمده بود و ضمن اشاره به پاها که «بده بالا» می‌گفت: دکتر! این روزا خیلی سردرگمم. توی دلم گفتم خدا رو شکر یه بار از مدخل سیاست وارد بحث نشد. 

گفتم: چرا سردرگمی دکتر؟ طاقت نیاورد و گفت: نمی‌دونم دارن اون گوشه موشه‌ها چیکار می‌کنن که سر مردم‌رو با کنسرت گرم کردن! گفتم: کیا دارن دقیقا چیکار می‌کنن؟ گفت: آهااا! همین دیگه. مشکل همینه! گفتم: مشکل چیه؟ گفت: نمی‌دونم دولت داره سر مردم رو گرم می‌کنه یا مخالفای دولت. 

گفتم: اون مال قدیم ندیما بود واسه سر مردم یه احترامی قایل می‌شدن اول گرمش می‌کردن بعد کارشون رو می‌کردن. الان دیگه احترام‌ها از بین رفته دکتر! 

جمله تکان‌دهنده‌ام تمام نشده بود که جوانی پریشان و عصبی سریع وارد اتاق شد. آمپولش را که دستش بود، پرت کرد سمت من و نشست روی تخت. پلک‌هایش را روی هم فشار داد و گفت: بزن راحتم کن! 

دکتر عباس کمی ترسید و عقب‌عقب از اتاق رفت بیرون. با تعجب نگاهش کردم، پرسیدم: همین‌جوری ایستاده؟ مشت‌هایش را گره کرد و گفت: بله، ایستاده بزن. گفتم: عزیزم این‌جوری که نمیشه. یه جاهایی بالاخره باید بخوابی. 

آمد بخوابد که گفتم: جسارتا شما از کدوم قبرستون تشریف آوردین؟ بلند شد که حمله کند، دید سوزن دستم است جلوتر نیامد. گفتم: چرا عصبانی میشی؟ گفت: درست صحبت کن! گفتم: به خدا درست صحبت می‌کنم. الان این چیه تنت؟ گفت: لباس مرگ! گفتم: خدا پدرتو بیامرزه. فکر کردم از اینایی هستی که می‌میرن بعد یهو زنده میشن. 

نشست روی تخت و گفت: نخیر! ما اعتراض داریم. گفتم: به چی؟ گفت: برگزاری کنسرت. من که تا حالا تجربه تزریق به این گروه از عزیزان را نداشتم. ناخواسته گفتم: «اوه اوه اوه!» سریع گفت: چیه؟ دست و پایم را گم کردم، گفتم: این آرام‌بخشه که بهت داده خیلی قویه‌ها! چیزی نگفت. 

گفتم: خب بخواب که من تزریق رو انجام بدم هممون راحت شیم... آهان... آفرین... حالا قضیه چی بود؟ مایلی سایروس اومده بود کنسرت برگزار کنه؟ گفت: نه... کنسرت شهرام ناظری بود. همین که گفت شهرام ناظری سرنگ توی دستم خشک شد، گفتم: مگه چه اشکالی داشت؟ 

گفت: از محتوای آن بی‌خبر بودیم. گفتم: یعنی می‌خواست رپ بخونه؟ گفت: نه... از اسمش معلوم بود. گفتم: مگه اسمش چی بود؟ به طرز مشکوکی گفت: ناگفته‌ها! نمی‌دونستیم کدوم ناگفته‌ها رو می‌خواد بگه... سوزن را کشیدم بیرون و گفتم تمومه. تشکر کرد و رفت. چشمم به تیتر روزنامه خورد: سه نفتکش در دولت قبل با بارش گم شد!
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار

آتش سوزی بیش از یک هکتار از اراضی منابع طبیعی راین

مرد میانسال مفقود شده بعد از 5 روز پیدا شد

سهمیه سوخت مناطق دارای انشعاب گاز قطع می‌شود

آخرین پیش بینی هواشناسی از وضعیت جوی کرمان

نجات معجزه‌آسای کودک ربوده شده بمی از دست آدم‌ربایان

زمان آغاز پیش فروش بلیت قطارهای مسافری اعلام شد

آزاد سازي بیش از 3 هزار و 500 مترمربع اراضي ملي در کرمان

اشتغال در شرکت‌های متوسط و کوچک باید تقویت شود

ساعت آغاز به کار ادارات کرمان در ماه رمضان تغییر کرد

خواب‌آلودگی و خستگی علت اصلی بروز تصادفات در ایام نوروز

پر بحث

10 روستای استان کرمان به عنوان روستای هدف گردشگری انتخاب شدند   (۲۴ نظر)

عیدوک بامری که بود و چه رابطه‌ای با حاج قاسم داشت/ احمد یوسف زاده توضیح داد   (۶ نظر)

مشکل تامین زمین در کرمان برای ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن  وجود ندارد   (۴ نظر)

پیش بینی وضعیت آب و هوای کرمان   (۲ نظر)

ببینید| فیلم کامل سخنان سید حسین مرعشی در شبکه افق   (۲ نظر)

ببینید| گزارش تصویری گفتارنو از مراسم عزاداری منزل حاج ماشاءالله خدادادپور در کرمان   (۲ نظر)

امام جمعه سابق راور درگذشت   (۲ نظر)

صدور هشدار زرد هواشناسی؛ ورود سامانه بارشی نسبتا قوی به کرمان   (۱ نظر)

ناصر فرشید به عنوان فرمانده انتظامی استان کرمان منصوب شد   (۱ نظر)

دو روستا و یک شهر استان کرمان به اینترنت پرسرعت متصل شدند   (۱ نظر)