محمدرضا نژادحیدری :
امروز یکشنبه ششم دی ماه 1395 یکی از خبرگزاریها بیانیهای را روی خروجی خود قرار داد که در آن از اعلام موجودیت نهاد سیاسیای جدیدی به نام جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی استان کرمان خبر داده بود. جبههای که دیروز در تهران با حضور تعدادی از چهرههای شناخته شده اصولگرا اعلام موجودیت کرد.
اما چرا جریان "اصولگرا" تصمیم گرفته چون سال 81 با تغییر نام وارد کارزار انتخابات شود و از اصولگرایی خویش عدول کند در این خصوص بحث و سخن فراوان است که یادداشت ذیل میکوشد به زوایایی از این تغییر نام اشاره داشته باشد.
1- اصولگرایان میکوشند تنها خودشان را یگانه نیروی انقلابی معرفی کنند. از نظر بسیاری از آنها، رقیب سیاسی آنها انقلابی نیست. آنها برای انقلابی بودن خود شاخصهایی در نظر گرفته است که بیش از آنکه شاخصهایی ریشهای باشند مبتنی بر چارچوبهای جناحی است. در این خصوص سوابق جریان اصلاحطلب روشن است. فعالیتهای مبارزاتی، حضور در صحنههای دفاع از کشور و تاکید بر آموزههای انقلاب اسلامی از ویژگیهای جریان چپ اسلامی قدیم و اصلاحطلب جدید است. در میان اصلاحطلبان به وفور میتوان چهرههایی را دید که در بعضی از موارد 12 شهید در خانواده خویش دارند. چهرههای فراوانی از اصلاح طلبان میتوان نام برد که یا آزاده هستند و یا در دفاع مقدس بخشی از سلامت خویش را تقدیم آرمانهای انقلاب کردهاند. رهبر معظم انقلاب اسلامی 5 شاخص کلی برای انقلابی بودن نام بردهاند: 1- پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی اسلام و انقلاب 2- هدفگیری آرمانهای انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آنها 3- پایبندی به استقلال کشور4- حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تبعیت از آن 5- تقوای دینی و سیاسی. این پنج شاخص بی تردید جزو اصول اصلاحطلبی به شمار میرود. از این رو به نظر میرسد منحصر کردن یک جناح به عنوان نیروی انقلابی در نهایت به نتیجه مطلوبی نمیرسد.
2- اصولگرایان هر چند دیر ولی به این نتیجه رسیدند که افکار عمومی آنها را نمیپسندد. انتخابات مجلس دهم این موضوع را برای آنها ثابت کرد. سکوت توام با همراهی آنها در دولت احمدینژاد و چشم پوشی آنها از اتفاقاتی که در دولت او رخ داد باعث دلزدگی مردم از این جریان شد. عملکرد این جریان در مجالس هفتم، هشتم و نهم و همچنین عملکرد این جریان در شورای شهر و اداره شهر تهران بر دامنه نارضایتیها افزود و آنها را بدین نتیجه رساند که با تغییر نام و شناسنامه خود، وارد صحنه انتخابات شوند.
3- تغییر نام اصولگرایان یک اقدام تاکتیکی بود. آنها برای آنکه مورد پذیرش مردم واقع شوند بایستی در استراتژیهای خود تغییر ایجاد کنند. آنها بدون این تغییر نمیتوانند افکار عمومی را به دست بگیرند. گفتمان جریان اصولگرا برانگیزاننده نیست و جذابیت خود را برای جامعه از دست داده حتی اگر آنها نام خویش را تغییر دهند. مردم در حقیقت به سوابق و برنامههای آنان نگاه میکنند و نه نامها و عناوین. یادمان باشد پیروزی احمدینژاد در سال 84 بر پایه گفتمان اصولگرایی استوار نبود. او گفتمان خودش را داشت.
4- اصولگرایان باید از چهرههایی چون علی اکبر ناطق نوری، حسن روحانی، علی لاریجانی و علی مطهری درس بگیرند. آنها با تغییر رویکرد توانستند اعتماد مردم را به خود جلب کنند. برخی از آنها حتی مدعی نشدند که اصولگرا نیستند. اما چون مردم تغییر در روشها را دیدند به آنها اعتماد کردند.
5- تغییر نام اصولگرایان هیچ تاثیری نیز بر تضعیف گفتمان رقیب (اصلاح و اعتدال) ندارد؛ بلکه به تقویت آنها نیز منجر خواهد شد. این تغییر نام تغییری در سبد رای اصولگرایان ایجاد نخواهد کرد. رویکردها و عملکردهای این مجموعه سیاسی در برابر دیدگان مردم قرار دارد و لذا امکان آنکه این جریان سیاسی از زیر بار مسوولیت عملکرد گذشته خویش خارج شود وجود ندارد. البته این تغییر نام یک دلیل دیگر هم دارد و آن اینکه در صورت شکست در انتخابات آینده این موضوع در کارنامه "اصولگرایان" ثبت نشود.