فردای کرمان نوشت:
تاریخ کرمان را از هرکجا که باز کنیم، کمتر با نام مردان بزرگ سرنوشتسازی در طراز قهرمانان یک ملت مواجه میشویم. یعنی که انگار سهم ما از خاستگاه ابرمردان سهم عادلانهای نبودهاست. این را دارم به نسبت قدمت تاریخ و وسعت مملکت کرمان میگویم. بنا هم ندارم که به دنبال علل و چرایی این امر بروم که نه از عهدهام برمیآید و نه در این مختصر به کار میآید. پیش از تاریخ به خلاف زابلستان و مازنداران تکلیفمان معلوم است، گیرم که بگوییم در هزارههای دور تاریخ و به سند معتبر هم، تمدنهای بزرگی برپا داشتهایم و این تمدنها حتما هم آدمهای بزرگی داشتهاند. اما کو؟
حتی به افسانه و اسطوره هم نامی از مردان کرمان زمین نمیبینیم. شاهنامه را هم که ورق بزنیم نه در میان کیانیان آدم بهنام داشتهایم و نه در پیشدادیان! پهلوانی هم در قد و قامت رستم نداشتهایم، گیو و گودرز هم!
به دوران تاریخی شاید که سرداران قشونی داشتهایم، یا وزرایی و مصادر اموری که در سطوحی از اهالی دیوانخانه نامی و نشانی داشتهاند. سرداری اما که سلسلهای بسازد چون نادر، یا امیری که امارتی برپا کند چون امیر عضدالدوله دیلمی نداشتهایم. حکمرانانمان هم در تمام طول تاریخ یا ترک بودهاند و یا تازی! گیرم که به عهد صفویه وزیری از اهالی کرمان صدارتی داشتهاست و اعتباری به حسن خدمت؛ نام و نشانی اما از او نماندهاست. میرسیم تا به عهد قاجار و آن فجایع عصر حجری قوم قجر و تکانی که در تن تاریخ این سرزمین رعشه میاندازد و حاصل آن هم مردانی میشوند که امارتی نداشتهاند؛ سلطنت و حکومتی نکردهاند؛ اما در مسیر تاریخ ایران البته تاثیر فراوانی گذاشتهاند. از میرزا رضا کرمانی بگیرید تا میرزا آقاخان و ناظم الاسلام و بیایید تا به دوران معاصر.
تردیدی نیست که بخشی از تحولات مشروطهخواهی را کرمانیها رقم زدند و نه البته چیزی بیش از گیلان و اصفهان و آذربایجان. دوران پهلوی هم دوران ما نبود؛ روی قد و قامت و اثر بزرگترین آدم این دوران که داعیهی نخست وزیری هم داشت، هنوز حرف و حدیث بسیار است. کم کسی به بزرگیاش رای دادهاست. انقلاب اسلامی اما در کنار تمام ویژگیهایش به عنوان یکی از بزرگترین انقلابهای قرن، یک ویژگی هم برای ما کرمانیها داشت و آن ظهور دو چهرهی سیاسی بزرگ بود که اتفاقا هر دو روحانی بودند و هر دو رفیق شفیق و هر دو از مبارزان و پیشگامان نهضت اسلامی و یاران امام (ره) بودند و هر دو به سهم خود بزرگ بودند و بزرگی کردند.
شهید باهنر فرصت چندانی برای اثرگذاری مستمر بر روند تاریخ انقلاب اسلامی نیافت. هنوز انقلاب به دوران اقتدار خود نرسیده بود که اولین نخست وزیر کرمانی در ترور ناجوانمردانه به همراه اولین رییس جمهوری مردمی این انقلاب، شهید رجایی به شهادت رسید. شهادت او اما چونان شهادت شهید مطهری، شهید بهشتی،شهید مفتح و … انقلاب را بیمه کرد و دکتر شهید باهنر بیشک یکی از بزرگترین نظریه پردازان انقلاب و یکی از موثرترین یاوران امام بود. تاریخ اما همیشه فرصت اثرگذاری به همهی بزرگان خود به استمرار نمیدهد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی اما اولین کرمانی بود که بسیاری از بزرگیها را در تاریخ این انقلاب و این سرزمین به نام خود و به نام زادگاه خود رقم زد. یار همیشه همراه امام بود. در پای نهضت تا پای شهادت هم رفت و هم او بود که حیاتش، نماد حیات نهضت شد. او بود که حکم نخست وزیری اولین نخست وزیر انقلاب را قرائت کرد، هم او بود که به عنوان اولین کرمانی بر کرسی ریاست اولین مجلس شورای اسلامی تکیه زد.
اولین فرماندهی کرمانی جنگ، اولین رییس جمهوری کرمانی، اولین رییس کرمانی مجلس خبرگان، اولین رییس کرمانی مجمع تشخیص مصلحت نظام و تنها سیاستمدار کرمانی که بیش از ۶۰ سال از عمر خود را در راه مبارزه، جهاد، استقرار و اقتدار جمهوریتی گذراند که بی نام مرادش هیچ جا شناخته شده نیست. سیاستمداری که تا پایان عمر هم همچنان به انقلاب، نظام و رهبری وفادار ماند و هاشمی جدا از این همه نامی شد که نام کرمان را بالاتر برد. امروز دیگر آیت الله در میان ما نیست. تاریخ اما فردا از بزرگی این مرد بیشتر خواهد گفت. یادش را گرامی میداریم، بزرگ بود و نام کرمان را هم بزرگ کرد.
حالا دیگر و بعد از این کسی نخواهد نوشت که سهم ما از مردان بزرگ سهمی ناعادلانه بوده است . آیت الله جبران همهی کاستیهای تاریخ ما را یکتنه کرد؛ چه به دوران تاریخی، چه به افسانه و اسطوره.