محبوبه فیروزآبادی در صدای تاک نوشت:
خداوند بر علو درجات حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی بیفزاید که در آخرین سفر خود به کرمان در سال گذشته اعتدال را تعریف کرد و به بخش عمدهای از کژتابیهای آن پاسخ داد.
آیتالله بهعنوان پدر معنوی اعتدالگرایان، اعتدال را عین «عدل» خواند؛ یعنی هر چیزی در جای خویش قرار بگیرد. کوتاهترین و بهترین تعریفی که تاکنون از اعتدال صورت گرفت و شخص آیتالله آن را در کرمان تعریف و بازگو کرد.
اگرچه دست اجل مهلت نداد که آیتالله بیشتر درباره اعتدال سخن بگوید اما کمابیش میتواند در رفتار و سخنان قبلی ایشان تعاریفی از اعتدال را برداشت کرد.
بیتردید آنگونه که عبدالرضا رحمانی فضلی در آیین معارفه استاندار کرمان حدود چهار سال قبل گفت اعتدال طریقت است نه موضوعیت.
درواقع ما در سپهر سیاسی کشور جریانی به نام اعتدال نداریم. جریانهای سیاسی کشور تابع اندیشههای سیاسی هستند که در طول سالهای زیاد شکلگرفتهاند.
ممکن است امروز در بخشهایی از این جریانات با یک ائتلاف مقطعی روبرو باشیم اما آنچه حائز اهمیت است این است که در کشور بهطورکلی دو جریان عمده اصلاحطلب و اصولگرا وجود دارد. درنهایت نیز مردم زمانی که پای صندوقهای رأی میروند نگاه میکنند که جریانهای سیاسی عمده کشور از چه افرادی حمایت میکنند.
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مانند چهار سال قبل اصلاحطلبان از شخصیتی حمایت کردند که صبغه اصولگرایانه اما برنامه اصلاحطلبانه داشت.
فارغ از تحلیل شخصیت سیاسی رئیسجمهور اکنون پرسش اصلی این است که دولت آینده حسن روحانی چه ویژگیهایی باید داشته باشد. آیا دولت باید اصولگرا باشد یا اصلاحطلب. این نوشتار میکوشد به برخی از این سؤالات پاسخ دهد و ویژگیهای مدیران عالی و میانی دولت را تشریح کند.
1- اولین سؤال درباره گرایش سیاسی مدیران آینده است. آیا مدیران دولت باید اصلاحطلب باشند یا اصولگرا. به نظر میرسد با صورتبندی که حسن روحانی برای دولت خودکرده است بیش از آنکه بر مقوله اصلاحطلب یا اصولگرا بودن مدیران تأکید شود بایستی بر پذیرفتن برنامههای دولت تأکید شود. بیتردید برنامههای حسن روحانی اصلاحطلبانه است.
اصلاحطلبان اگر میخواستند کسی را روانه پاستور کنند برنامههایشان تا 80 درصد شبیه حسن روحانی بود؛ اما اجرای این برنامهها میتواند بر عهده اصولگرایی باشد که به برنامه دولت اعتقاد دارد؛ یعنی فردی با خاستگاه اصولگرایی که علاقه دارد و این علاقه را ابراز کرده که برنامههای رییسجمهور را اجرا کند. در این صورت چه اشکالی دارد که بخشی از مسئولیت بر دوش چنین شخصی گذارده شود. نمونههایی ازایندست مدیران را میتوان ذکر کرد.
حسین انتظامی معاون وزیر ارشاد سابقه اصولگرایانه دارد و از نیروهای نزدیک به علی لاریجانی محسوب میشود؛ اما خروجی فعالیتهای او اصلاحطلبانه است. او در جایگاه معاونت مطبوعاتی از آزادی مطبوعات دفاع میکند. طول مدت صدور مجوز مطبوعات را به شکل محسوسی کاهش داده است. بسیاری از افرادی که در دولت قبل بنا به دلایل سیاسی از انتشار نشریه محروم بودهاند در دوره فعلی مجوز گرفتهاند. لغو امتیاز نشریات توسط هیأت نظارت بهشدت کاهش پیداکرده و نمیتوان کسی را پیدا کرد که به دلایل سیاسی مجوز نشریهاش را ازدستداده باشد. در دوره انتظامی هیچ مخالف دولتی از انتشار نشریه بازنمانده است و گرایش سیاسی عامل محرومیت او از فعالیت مطبوعاتی نشده است. فهرست یارانههای پرداختی در جهت توسعه شفافیت روی سایت معاونت مطبوعاتی بهصورت مرتب منتشر میشود و مانند دولت قبل اینگونه نیست که رسانههای نزدیک به دولت سهم بیشتری از یارانهها دریافت کنند و منتقدین دولت سهم کمتری. در این دوره نشریات عمومی و دولتی کشور از دریافت یارانه منع شدهاند تا نشریات بخش خصوصی تقویت شوند. بحث بیمه خبرنگاران در این دوره پیگیری شد تا همه روزنامهنگارانی که تماموقت در اختیار رسانهها هستند بیمه شوند و هزینه بیمه آنها را دولت هر شش ما یکبار بهحساب نشریات واریز میکند. اینیک نمونه از مدیران وفادار به برنامههای دولت بود.
لذا بیش از آنکه شرط اصلاحطلب یا اصولگرا مدنظر باشد حمایت از برنامههای دولت مدنظر است. قاعده پذیرش و اجرای برنامههای دولت برای اصلاحطلبان نیز صدق میکند. آنان نیز باید به اجرای برنامههای دولت التزام داشته باشند.
2-کابینه فراجناحی یا کابینه اعتدالی و اسامیای ازایندست در عالم واقع چه ویژگی دارند؟ آیا کسی که صبحانه را در ستاد قالیباف خورده، ناهار را در ستاد رئیسی بوده و شام را در ستاد روحانی نوش جان کرده فراجناحی است؟ آیا معنای فراجناحی و اعتدالی با راست نشستن و با چپ برخاستن است؟ آنچه در این زمینه مهم است این است که مدیران نه دولت روحانی بلکه هر دولتی با هر گرایشی هنگامیکه بر کرسی خدمت تکیه میزنند بایستی هم مدیر اصولگرایان باشند هم مدیر اصلاحطلبان.
چتر خود را روی سر همه نگاهدارند. امتیاز ویژهای برای همحزبیهای خویش قائل نباشد. برای همفکران خود رانت ایجاد نکنند. آنچه از آنان توقع است رفتار به عدل است؛ اما همانقدر که برخورد فراجناحی برای مدیران لازم است ثبات سیاسی نیز برای آنها لازم است.
حتماً لازم است فردی در دولت روحانی متصدی امور باشد که بر اساس منافع شخصی مواضع سیاسیاش را تنظیم نکند. حتماً بایستی صداقت داشته باشد. در جمع اصولگرایان اصولگرا نباشد و در جمع اصلاحطلبان اصلاحطلب. به اسم اعتدال و رفتار فراجناحی بیصداقتی را ترویج نکند.
3-سال گذشته یکی از مدیران دولت روحانی در کرمان گفته بود چهرههای سیاسی نباید پست مدیریتی بگیرند.
در توجیه هم گفته بود که چهرههای سیاسی نتوان تعامل ندارند. این نگاه که بیشتر به سمت نیروهای اصلاحطلب بهعنوان همپیمان اصلی رئیس است یک نگاه واپسگرا به سیاست است که قابلتعمیم به همه افراد نیست. نمیتوان گفت همه نیروهای سیاسی ضد تعامل هستند و همه نیروهای غیرسیاسی تعاملگرا هستند. فعالیت سیاسی در حقیقت تلاش برای کسب قدرت است.
اگرچه انگیزه آن میتواند خدمت به مردم باشد. معنای دیگر سخن آن مقام مسوول این است که عدهای همیشه در میدان پرخطر سیاست در حال کشتی باشند تا ما به قدرت برسیم؛ و اگر اینگونه باشد که باید تأسف خورد. این سخن هیچ نشانی از عدالت ندارد و در عمل به حذف بخش زیادی از نیروهای مؤثر جامعه ختم میشود.
فعالیت سیاسی قانونی نبایستی مانعی برای انجاموظیفه شود؛ مگر آنکه فعالیت سیاسی نشان دهد که آن فرد به برنامه دولت اعتقادی ندارد. البته اخلاق حکم میکند کسی که به برنامه دولت اعتقاد ندارد مسئولیتی که به او پیشنهادشده را نپذیرد.
بااینحال نبایستی روی اسامی نیروهای اصلاحطلب به دلیل فعالیت سیاسی در جبهه حامیان دولت خط قرمز کشید و از آنطرف به نیروهای سیاسی مخالف برنامههای دولت مسئولیت اعطا کرد. این رویکرد حتماً ضد عدالت و ضد اعتدال است.
4- مهمترین جناح سیاسی حامی روحانی جناح اصلاحطلب بود. سخنان و مواضع روحانی بیشترین نزدیکی به اندیشههای اصلاحطلبانه را دارد و حتی گاهی چنان جلوتر است که اصلاحطلبان از روحانی میخواهند قدری کوتاه بیاید.
از انتخابات سال 92 تاکنون کلیه امکانات تشکیلاتی و تبلیغاتی اصلاحطلبان در اختیار دولت روحانی بوده است. حمایت همهجانبه اصلاحطلبان از روحانی اگر نبود دولت روحانی با چالشهای جدی روبرو میشد. بااینحال اصلاحطلبان مکرر اعلام کردهاند که از دولت روحانی سهم نمیخواهند؛ اما این به معنای آن نیست که اصلاحطلبان علاقه ندارند از نیروهای آنها استفاده شود. دلیل آنها نیز روشن است.
اصلاحطلبان بیشترین میزان وفاداری به دکتر روحانی و برنامههای وی رادارند. این موضوعی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. بههرحال اصلاحطلبان بیش از امکانات تبلیغاتی و تشکیلاتی آبرو و سرمایه اجتماعی خود را پشت سر دولت قرار دادهاند و قرار نیست این آخرین فعالیت آنها در حوزه عمومی باشد. لذا انتقادهایی که به انتصابهای دولت میشود برای آن است که برخی مدیران دولتی چوب حراج به آبروی اصلاحات نزنند و این کمترین حق یک جناح سیاسی است. اینکه فلان چهره نشاندار اصولگرا که از هیچ تلاشی برای رقابت با دولت مستقر مضایقه نمیکند در یک مسئولیت قرار بگیرد و چهرههای مشابه آن فرد از صحنه سیاسی حذف شوند با مضیقترین تفاسیر نیز اعتدال نامیده نمیشود.
افرادی که صراحتاً و آشکارا مخالفت خود با برنامههای روحانی را اعلام میکنند نمیتوانند مناصب حساس و سیاسی را اشغال کنند. این افراد حق فعالیت سیاسی علیه دولت رادارند، میتوانند حزب تشکیل دهند، تجمع برگزار کنند و علیه دولت مقاله بنویسند اما سپردن مناصب و مسئولیتها به این افراد با هر توجیه و دلیلی تیشه زدن به ریشه دولت روحانی است.
اکنون و در آستانه تشکیل دولت دوم آقای دکتر روحانی همه نگاهها به نحوه انتصاب وزرا و مدیران ارشد دولت است. مردم بر اساس وعدهها به رییسجمهور رأی دادهاند. شخص آقای روحانی در سخنرانیای که پس از انتخابات داشتند اعلام کردند که برخی مدیران برای حمایت از دولت کفشهای خود را ورنکشیدند و لخلخ کردند. باید دید رییسجمهور در دوره جدید فعالیتهای خود مدیران را بهنوعی برمیگزیند که همنظر مردم را تأمین کنند، هم موافقت هواداران را جلب کند و هم در بزنگاه شاهد لخلخ آنها نباشد.
وگرنه ادم یا اصلاح طلب یا اصولگراست اما مواضع تندی ندارد فقط همین. نیاز هم نیست اینو جار بزنه