محسن جلال پور در ایسنتاگرام خود نوشت:
سال گذشته همين روزها اعلام کردم که نمیتوانم و استعفاي خود را به همکارانم در هيأت رئيسه #اتاق_ايران تقديم كردم.اكنون كه يكسال از آنروزها ميگذرد،خوشحالم كه تقدیر در آن شرایط سخت،چنين مسيري پيش رويم قرارداد كه مسئوليت سنگين و بسيار اثرگذار رياست اتاق ايران را فداي بعضي مصالح نكنم. هرچند روزهای سخت بيماری، خاطره خوشي از آن ايام برايم به جا نگذاشته اما همچنان از آن تصميم سخت دفاع میکنم.
اينروزها پس از يكسال توفيق پيداكردم بازهم در نشست هيأت رئيسه اتاق شرکت کنم.همین طور در همايشی شرکت کردم که زعمای بخش خصوصی حضور داشتند. راستش حضور در هردو نشست برايم شيرين و خاطره انگیز بود.
يكشنبه آخر تيرماه مقارن با اخرين حضوردرهيأت رييسه اتاق ايران در سال گذشته بود.بی خبر به اتاق ایران رفتم و در نشست هيأت رئيسه شركت كردم.ديدن همکاران سابق و حضوری يكساعته در جمع آنها برايم بسيار لذت بخش بود.
يكشنبه هشتم مرداد نیز در جشن ملی تولید شکر شرکت کردم.جشنی که در آن از #محمود_حجتی وزير جهادكشاورزی تقدیر به عمل آمد. #محمد_نهاوندیان #غلامحسین_شافعی، مهدی بخشنده و خیلی از رفقای قدیمی در این جشن حضور داشتند.
وقتی از جشن بر میگشتم، متن استعفایم را دوباره خواندم.
متنی پرشور بود که هنوز هم با خواندنش اشک در چشمانم جمع میشود.
« آن روزکه كرسي رياست اتاق ايران به امانت به من سپرده شد، مأموريتي بس خطير و بزرگ پيش رويم نهاد.مي دانستم كاری دشوار پيش رو دارم.تحريم هاي چندلايه، انباشت عظيم بيكاران و ركود مزمن كشوررا تهديد ميكرد.نبرد سنگين با تورم درجريان بود.بنگاه ها ازنفس افتاده و حال اقتصاداصلا خوب نبود. به باور من بنگاهها سرمايه اصلي اقتصادهر كشورند.من كه خود بارها بنگاه ساخته و براي توفيق آن جنگيده بودم نيك ميدانستم هربنگاه موفق عصاره سرمايه گذاري و تلاش ساليان دهها، صدها وهزاران ايراني است.وقتي مرگ بنگاهي را مي ديدم، هنگامي كه زانوزدن فعالان اقتصادي را ناظربودم،آنگاه كه درهرجا وهرسفر صدهاجوان لايق ايراني از من تقاضاي شغل داشتند چگونه ميتوانستم رنج نبرم؟
مشاهده هجوم يكپارچه دشمنان خارجي ايران درعرصه بين الملل در كنار سنگ اندازي و كلوخ پراني داخلي دائما قلبم راجريحهدار ميكرد.هرشب به خود نهيب ميزدم كه تو ضامن همه آن چه ميگذرد نيستي.حديث بانفس ميكردم كه در اين ساختار بزرگ وعريض و طويل توعضو كوچكي هستي كه بايد تا ميتواني درانجام وظيفه خود،خوب بكوشي.اما مگر قلب آدميزاد زبان آدمي سرش ميشود؟ميسوزد و كار دستت ميدهد.اين قلب دمدمي مزاج و فرصت طلب....