محبوبه فیروزآبادی:
«سازمانها رها شدهاند که برای تأمین منافع خود راه پیدا کنند اینها هزینههای مبادلهای هستند که هزینه تولید را اضافه میکنند.» این نکته مهمی است که رییس اتاق بازرگانی کرمان به درستی روی آن دست گذاشت. مسالهای که بی شک به عدم شفافیتها هم دامن خواهد زد. با سیدمهدی طبیب زاده قرار گذاشته بودم که درمورد موانع توسعه استان به گفتوگو بنشینیم. این بحث دامنه مفصلی دارد. بخشی از این گفتوگو با تاکید بر توسعه پایدار پیش رفت و بخشی هم در نقد تفکرات حاکم بر مدیران میانی و کارشناسان دستگاههای اجرایی. با هم این گفتوگو را میخوانیم.
آقای طبیب زاده! علاقهمندم از نگاه شما به عنوان نماینده بخش خصوصی موانع توسعه در استان کرمان را بررسی کنیم. از نظر شما در کرمان مانعی برای توسعه وجود دارد؟
موانع زیادی وجود دارد و شما معلول آن را هم میبینید. استان قابلیتهای زیادی دارد و بیان آنها تکراری و خستهکننده شده است اما بد نیست که دوباره آنها را مرور کنیم و دلیل توسعه نیافتن استان را بدانیم. زمانی که اعداد و ارقام را در کنار هم میگذاریم میبینیم که در استان کاری انجام نمیشود. همه امکانات درجایی باید خروجی داشته باشد. ما از شاخص چشمی میبینیم که شهرمان توسعهیافته نیست شما مظاهر توسعه، رفاه و معیشت را در کرمان میبینید؟
البته توسعه را محدود به این معیارها نمیدانم. توسعه انسانی و ...
کسی بخواهد به صورت چشمی بررسی کد توسعه نمیبیند. ازنظرشاخصها و معیارهایی که بیانگر وضعیت اقتصادی هستند هم توسعه را مناسب نمیبینیم.
بر اساس آمار و ارقام سازمان مدیریت که به همین آمار هم نمیتوان استناد کرد و اطمینانی به روشها و بیان آمارگیری نیست؛ درآمد سرانه بسیار پایین است. استانی با اینهمه پتانسیل معدنی، موقعیت، نیروی انسانی وسیع و دانشگاههای متعدد همه GDP آن 40 هزار میلیارد تومان میشود.
درحالیکه اگر قیمت واقعی نهادهایی که مصرف میشوند بررسی شود، یعنی هزینههای مصرفی، آب، برق، نیروی انسانی و ماده معدنی را به قیمت واقعی حساب کنیم کاسه اقتصادی استان را نامتعادل میبینیم و ورودی و خروجی متعادلی نمیبینیم. این نشاندهنده عدم رشد استان است و باید به دلایل آن برگردیم که بسیارند.
البته این موانع فیزیکی نیستند بلکه ذهنیتی هستند چراکه استان کرمان در فضای کسبوکار رتبههای پایین را دارد. درست است که روشهای پایه فضای کسبوکار استاندارد نیستند و در فصول مختلف تغییرات زیادی دارند اما برای تمامی استانها یکسان هستند. چرا همیشه در آخر جدول قرار داریم؟
ما که مدعی هستیم استان پیش رو و صاحب ابتکار و تجربهای هستیم چرا باید چنین رتبهای داشته باشیم؟
شما فکر میکنید چرا؟
به نظر من فضای کسبوکار ما بازدارنده است. مصداقهای زیادی برای آن دارم که چرا و کدام سازمان ها عامل آن هستند. من مدیران عالیرتبه را نام نمیبرم، بدنه برایش مهم نیست که در استان چه اتفاقی میافتد. مهم نیست که زمان برای سرمایهگذاری یعنی چه، فرصتهای ازدسترفته یعنی چه، هزینههای فرصت یعنی چه؟! برایش مهم نیست که کار، امروز راه بیفتد و یا فردا. عاملی به نام زمان و تسهیل سرمایهگذاری در بدنه اجرایی استان معنی ندارد.
شما میتوانید مصداقی فرایندهای صدور برخی از مجوزهای صادرشده درسازمان های استان را بررسی کنید. مصداقهای فراوانی وجود دارد و کسانی سالها در این سازمانها درگیر اخذ مجوز هستند و این فرصت را از سرمایهگذاری میگیرد و اصل سرمایهگذاری را منتفی میکند.
توضیحات شما بیشتر معطوف به سرمایهگذاریهای جدید است؛ اما بههرحال یکسری فعالیتهای اقتصادی در استان در حال انجام بوده است ما درهمان بخشی که درگیر مجوز نیستند هم کارنامه قابل دفاعی نداریم. دلیل آن را چه میدانید؟
زمانی که یک روحیه حاکم باشد در آنجا هم همین اتفاق میافتد، فعالین هم برای هماهنگی، تبادل نظر، اخذ تسهیلات و تکمیل کارهای خود با همین سازمانها در ارتباط هستند. مثلاً سازمانی به آب، برق یا گاز احتیاج دارد. شرایط رکود را کسی باور ندارد. شرایط رکود را فعالین اقتصادی باپوست و گوشت خود لمس میکنند، اما سازمانهای دولتی به آن توجه نمیکنند. برای مثال بسیاری از پیمانکاران و تأمینکننده کالاها از شرکتهای دولتی طلب کارند و از طرف دیگر به بانک بدهکارند. بانک باقدرت و اختیاراتی که دارد سراغ وصول بدهیهای خود رفته است و از ضامنها با جریمه و سود، طلب خود را میگیرد و بدهی دولت به بخش خصوصی باقی میماند. پیمانکار از یک سازمان دولتی طلب کار است، پول آن را نمی دهند و این پیمانکار به کارگر خود بدهکار میشود.
این قضیه در استانهای دیگر به این شکل نیست؟
در آنجا همراهی بهتر است.
یعنی بانکهای آنها همراهترند؟
در آنجا اشتراک و همراهی وجود دارد و حداقل درک موضوع دارند که امروز پیمانکاری که از دولت طلب کار است نباید اموال آن مصادره شود و به خاطر بدهی قبلی به مشکل بربخورد. این همراهی وجود دارد و شرایط رکود بین فعالین و مدیران تقسیمشده است. در کرمان این موضوع کمرنگ است.
دلیل آن را فرهنگی میدانید؟
بله فرهنگی است؛ یعنی تفکر بر این است که چون پیمانکاران ثروتمند هستند خودشان این قضیه را حل کنند.
یعنی نگاه ضد سرمایهای وجود دارد؟
بله این نگاه وجود دارد ولی من مدیران عالیرتبه را نمیگویم بلکه مدیرانی که این کار در دست آنهاست. وقتی که زمان میگذرد و سرمایهگذار نمیآید این بهعنوان یک دغدغه نیست که کاری کنند که منجر به جذب سرمایهگذار شود. نمونهای که ما با آن برخورد کردیم شخصی که کار ابتکاری انجام داده بود و مجموعه خوبی در کرمان ایجاد کرده است از یک سازمان دولتی وسایل تأسیساتی خریده است و 80 درد پول خود را پرداخت کرده است. بابت 20 درصد بدهی که داشته است سازمان دولتی چندین اقدام کرده است، چکهای مربوط به بدهی را برگشت زده است، بهاندازه کل بدهی که داشته است نسبت به ضامنها اقدام کرده است و املاک آنها را هم مصادره کرده است، ضامن ها هم که فعالین اقتصادی بودند به علت بدهی دیگر نمی توانند وام بگیرند و این سازمان هیچ همکاری هم نمیکند. زمانی که این روحیه ضد توسعهای در برخی از سازمانها باشد اینها مثالهای ناموفق میشوند.
من فکر میکنم که اتاق در برابر برخی از مدیران سطح عالی رودربایستی دارد و همیشه مدیران عالی را مستثنی میکند. در اینگونه موارد فرمان مدیر به دایره حقوقی میتواند موضوع را حل کند ...
اتاق در اینجا احتیاط نمیکند. یکی از ایراداتی که ما داریم همین است که لاپوشانی نمیکنیم و صریح میگوییم.
پس رئیس آن سازمان هم همسو نیست ...
من با همان رئیس صحبت کردم و گفتم که این ظلم آشکار است که شما برای یک طلب خود از تمامی منابع استفاده کردید و کار را قفل کردید و ضامنهایی که این اعتماد را کردهاند در کار خود با مشکل مواجه شدهاند. این مساله به نهاد اعتماد و سرمایهگذاری آسیب میزند و به یک واحد ختم نمیشود.
مسئله به اینجا برمیگردد که ما در بحث سرمایه اجتماعی مشکلداریم؛ اما همه این قضیه منبعث از تفکر مردم نیست. بخشی از آنهم به رفتارهای ضد توسعه پایداری برمیگردد که از برخی فعالان اقتصادی سر میزند و برخی مدیران استانی هم به توسعه پایدار بیاعتنایی کردهاند. بخش خصوصی چقدر دغدغه توسعه پایدار را دارد؟
بخش خصوصی به هر حال می خواهد کاسبی کند. در هیچ بخشی هم خصوصی و هم دولتی صد در صد کارها مورد تائید نیست. در بخش خصوصی هم اکثراً اشتباه میکنند و نمیتوان آنها را مبرا کرد که کارها را بهطور کامل انجام میدهد؛ اما غالب بخش خصوصی با درک کاملی از موقعیت، یک مسئولیت اجتماعی هم دارد. در حال حاضر که هزینههای مبادلهای تعریف میشوند. هزینههای مبادلهای هزینههایی هستند که نباید پرداخت شوند اما پرداخت میشوند، همین زمانهای تأخیر و پولهایی که اضافه گرفته میشوند و اینکه سازمانها رها شدهاند که برای تأمین منافع خود راه پیدا کنند اینها هزینههای مبادلهای هستند که هزینه تولید را اضافه میکنند.
و اقتصاد استان را غیر شفاف میکند ...
بله غیر شفاف میکنند. ولی باز در دل تولیدکنندگان یک عشقی وجود دارد که با توجه به آن سرمایهگذاری میکنند و از ایجاد شغل لذت میبرند. مسئولیت های اجتماعی در غالب بخش خصوصی فعال است. اگر همین سرمایهگذارانی که الآن وجود دارند و گرفتاریهایی که با آن مواجه هستند را ببینیم، آنها اگر همین پول را در بانک میگذاشتند و سود میگرفتندراحتتر بودند، از مالیات معاف بودند و مشکل کارگری نداشتند. آن ها می دانند و این کار را انجام نمی دهند؛ بنابراین غالب بخش خصوصی به توسعه پایدار فکر میکند و همینکه در شرایط سخت یک فرصت پیدا میکند کار آنها را توسعه میدهد.
دولت نمیخواهد هیچ کمکی کند و کار تولید را به عهده بخش خصوصی بگذارد. الآن بیش از 70 درصد ذهنیت مدیران بخش خصوصی درگیر رفع موانع است و کمتر به کیفیت میپردازند. این درزگیریها که حاکمیت باید حل کند بر عهده بخش خصوصی است. چرا هزینه تحریم را باید بخش خصوصی بدهد. اگر تولیدکنندهای به عراق کالافرستاده است و نمی تواند پول آن را برگرداند چرا بانک این موضوع را درک نمیکند و به آن مهلت نمیدهد. این مشکل تولید کننده است که در سوریه جنگ شده است و نمی تواند کالا صادر کند؟ این مشکل تحریم است که ما نمیتوانیم مواد اولیه را وارد کنیم؟
برخی مدیران دولتی معتقدند که شکستی که بخش خصوصی میخورد به این دلایل برنمیگردد؛ بلکه بیشتر به این دلیل است که وارد عرصههایی میشوند که هیچ آگاهی و شناختی از آن ندارند. شما این نقد را چقدر قبول دارید؟
فرضاً من وارد نیستم و عشق به سرمایهگذاری دارم. باید به چه استناد کنم؟ باید یک بانک اطلاعات آماری دقیق باشد و هرکسی که میخواهدسرمایهگذاری کند این حساب اولیه را داشته باشد.
سرمایهدار به لحاظ اقتصادی هوشمند است. در کجا ما علامت غلط میگیریم؟ درجایی که آمار و اطلاعات ما دقیق و کارشناسی نیست.
رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت چه بانک اطلاعاتی دقیقی دارد که فعال اقتصادی بتواند از آن آمار بگیرد و تحلیل کند؟ مگر آنها مجوز صادر نمیکنند؟ کدام مشاوره است که به من اطلاعات دهد؟ درست است که من باید مطالعات انجام دهم ولی این مطالعات باید متکی بر آمار و اطلاعات دقیق باشد. در کجا این وجود دارد که من به آن عمل کنم؟