محمّد حسين كريمي پور در کانال تلگرامی اش نوشت:
پير مردِ محترمِ دولت يازدهم، ديگر آن وزير دلخواهي نبود كه مي شناختيم. تند مزاجي اخير واعظ مُعمّر معروف، براي مردمي كه چهاردهه سادگيِ روستاييش را دوست مي داشتند، قابل هضم نيست. رفتار دون كيشوت وار آن نماينده سابق مجلس كه حالا "مدعي العموم خود خوانده" شده اما مظالم عظيم را وانهاده و مشغول نبرد با هيولاهاي موهوم است، هم قابل تامل است.
"كهولت"، واقعيتي غير قابل كتمان است. كهولت مي تواند گاهي، برخي خصلت هاي برجسته فرد را تضعيف كند يا از بين ببرد.
وقوع اين عارضه در افراد مختلف در سنين و اشكال غير همگون رخ مي دهد. گاهي فرد قبل از ورود به شصت سالگي، آثار كهولت را بروز مي دهد. گاهي فردي در دهه هفتم عمرش، تازه بهترين ثمراتش را به جهان عرضه مي كند.
خُنُك آنكس كه اقتضاي سن و سال را بفهمد و موقعيت اجتماعي و مسئوليت حرفه اي خود را با محدوديت هايِ ناگزيرِ پيري منطبق كند. در نظر من هنري كيسينجر، نلسون ماندلا و ماهاتير محمد، نمونه هايي قابل احترام اند. كيسينجر اگر اصرار داشت كه همچنان يك كنشگر اجرايي-سياسي بماند، شايد سرنوشتي بهتر از چرچيل نمي داشت. او بموقع فهميد كه وقت آن است كه نقش يك محقق راهبردها و يك مشاور عاليرتبه را بازي كند. تاريخ همانقدر كه كيسينجرِ وزير را بعنوان معمار رابطه با چين خواهد شناخت، از توليدِ خِرَد و بازي سازيهاي چهار دهه بعد از وزارتش، ياد خواهد كرد.
يك حُسن دمكراسي آن است كه چرخش آدم ها در مصادر امور را تسهيل بل اجبار مي كند. راه براي شايسته سالاري باز مي شود . بدين ترتيب، امكان چسبندگي دايمي افراد رو به ضعف به صندلي هاي مهم، كاسته مي شود. فرانسه لازم نيست ميتران يا ژيسكار دستن را تا ابد در مصدرِ امر ببيند. اگر از انتخاب ساركوزي دغل پشيمان شد، مي تواند ماكرونِ جوان و تحول گرا را بر گزيند. در دموكراسي فرانسه، ساركوزي (گرچه مايه اش را داشته باشد) ، نمي تواند تبديل به دوالپاي مادام العمري چون قذافي شود.
كشورهايي كه تمام يا برخي از صندليهاي راهبردي حاكمتيشان از اين چرخه حيات بخش تغيير، محرومند، بايد نسبت به خطر "فرسوده سالاري" نگران باشند.
"كهولت" را به رسميت بشناسيم!