محبوبه فیروزآبادی:
«اتاق بازرگانی کرمان روز به روز دارد به مقوله پژوهش بیشتر بها میدهد» این را آن گروه از فعالان اقتصادی استان میگویند که مستقر شدن مرکز پژوهشهای اتاق در خارج از ساختمان اصلی را، استقلال این مرکز تفسیر میکنند. در مقابل دیدگاهی وجود دارد که رفتن مرکز پژوهشها از ساختمان اصلی اتاق را مصداق به حاشیه راندن برمیشمارد. اگر در ادبیات برخی اعضای هیات رییسه و هیات نمایندگان اتاق کرمان دقیق شوید، متوجه برخی تفاوت دیدگاه جدی این فعالان اقتصادی با تفکر حاکم بر مرکز پژوهشهای اتاق میشوید. برای آگاهی یافتن از چند و چون فعالیت این مرکز و روشن شدن برخی دیدگاهها صبح یک روز پاییزی به خیابان بهمنیار 3 رفتم و گفتوگوی مفصلی را با دکتر مسعود رشیدی نژاد رییس مرکز مطالعات و پژوهشهای اقتصادی اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی کرمان انجام دادم که حاصل آن پیش روی شماست.
آقای دکتر! اساسا تشکیل مرکز پژوهشهای اتاق، تأثیری بر اقتصاد استان گذاشته است؟
تقریباً یک سال قبل از پیوستن من به اتاق، تصمیم گرفته شد که این مرکز تشکیل شود. البته تفکر درستی بود. مسئله اقتصادی یک مسئله از جنس تصمیمگیری است واقعاً آدم باید در مورد آن ابتدا فکر کند چون تصمیم بدون تفکر، نتیجه احتمالی و شانسی دارد و ممکن است خوب شود اما عمدتاً به خاطر اینکه ملزومات آن فراهم نیست، اشتباه میشود.
در اتاق فیالبداهه این مرکز ایجاد شد؟
با تفکر آقای جلال پور بود. یک تفکر پشت آن بود. هیئت نمایندگان دوره هفتم و قبل از ما به مسائل زیر بنایی و اساسی خیلی اهمیت میدادند تا مسائل سطحی. به همین دلیل به این جمعبندی رسیدند ما که پیشگام بخش خصوصی هستیم باید بر اساس یک سری تفکر و تحلیل تصمیم بگیریم و مرکز پژوهشها را تشکیل دادند.
در بخش دولتی هزینه پژوهش عددی نیست و بیش از 1.5 درصد کل بودجه در مملکت صرف پژوهش نمیشود و این نُرم بدی است و نشان میدهد که ما چقدر به تفکر اهمیت میدهیم. بخش خصوصی هم نمیتواند بودجهای را به پژوهش اختصاص دهد که نتیجه آن در آینده مشخص شود چون خروجی یک کار تحقیقی لزوماً آنی نیست و بعد از یک مدتی نتیجه دارد.
مرکز پژوهشها با این شیوه درست شد و منطق راهاندازی آنیک منطق درستی بود. ولی اینکه چه شکلی ادامه پیدا کند و روی چه مسائلی دست بگذارد که بتواند در واقع نقش خوبی در توسعه اقتصادی ایفا کند باید بگویم در کشور ما بخش عمدهای از اقتصاد در دولت تعریف میشود درحالیکه باید بر اساس اصل 44 آن را به بخش خصوصی انتقال بدهیم یعنی بحث مردمی و مقاومتی کردن اقتصاد این است که ما کارهای اقتصادی مردم را تا آنجا که میشود به دست مردم بسپاریم.
من مثال سادهای میزنم، قبل از انقلاب کشاورزان در روستا کشاورزی میکردند. بااینکه دولت آن زمان مستبد بود کاری به دولت نداشتند و کاملاً خصوصی بودند، نه کود و نه بذر میگرفتند و با بهترین روش کشاورزی را انجام میدادند، راندمانشان خوب بود و نه بیآبی و کمآبی بود. این نشان میدهد که بخش خصوصی تصمیمگیریاش بر اساس عقل است و حتی کشاورز بیسواد هم بر اساس تجربهای که مبتنی بر تجربهای طولانیمدت و تعقل است تصمیم میگیرد. این میتوانست راه گشایی برای ما باشد که الآن به دولت واگذارشده است.
ما میخواهیم مسئلهای که 80 درصد اقتصاد در دست دولت و 20 درصد آن در دست بخش خصوصی است را برعکس کنیم و میگوییم که توسعه وقتیکه دست آحاد دولت باشد بهتر شکل میگیرد. دولت باید نظارتی و ارشادی عمل کند، قوانین ساده و اجرایی را بنویسد و نظارت بر اجرای آن قوانین را داشته باشد. قوانین باید ساده و همهفهم باشد که بتواند در آن راستا اجرا شود. دولت اصول، قوانین و قاعده بازی اقتصادی را ترسیم میکند.
برگردیم به بحث اول ...
اتاق این کار را انجام داد و این مجموعه را راه انداخت و بعد با مسائلی مثل تعیین نرخ ارز، صادرات، تولید، مشکلات موجود در تسهیلات بانکی و خیلی مسائلی که وجود دارد، حتی قوانین مزاحمی که برای یک فعال اقتصادی ایجاد میشد، مواجه شد.
مرکز پژوهشها در این بحث وارد شد. در اینجا ما بخشی از کار را به پژوهش اختصاص دهیم، یک بخش هم آموزش چون یکی از همراهان توسعه، آموزش است؛ یعنی توسعه بدون آموزش و بهروزآوری افراد نمیتواند اتفاق بیفتد و بهاندازه آموزش، پژوهش هم اهمیت دارد.
برای پیادهسازی یک تفکر دومین بخش ما که بخش نشر بود شکلگرفت. برای این که بتوانیم ورودی و خروجیهای مختلف را با جامعه و بیرون از خود مجموعه داشته باشیم- چه اعضای اتاق و چه بخش دیگر جامعه- چون ما اینجا 2 هزار نفر عضو داریم و این افراد هم همه اقتصاد بخش خصوصی نیستند و باید این نتایج را بیرون دهیم که این کار را هم بخش انتشارات ما انجام میدهد.
بخش دیگری را که از زمانی که من آمدهام ایجاد کردهایم و در زمانهای مختلف کمرنگ و پررنگ میشود این است که تحصیلکردههای ما خیلی وقتها منطبق با نیاز صنعت درس نمیخوانند و کسی در اینجا واسطه نیست که درس آنها را با نیاز صنعت منطبق کند. ما واحدی را راهاندازی کردیم که ارتباط خوبی با دانشگاه برقرار کنیم و دانشگاه بتواند با صنعت ارتباط برقرار کند. البته شما هم بهتر میدانید که هنوز هم این معضل حلنشده است. ما افراد دانشگاهی را به اینجا آوردیم، درحالیکه قبلاً به اتاق بازرگانی مانند اتاق اصناف نگاه میشد. الآن مستشاران خارجی وجود ندارند و یکی از خروجیهای انقلاب این بود که ما بتوانیم روی پای خود بایستیم و بافکر و منطق خودکار کنیم و از تجربیات کشورهای دیگر نیز استفاده کنیم. این بخش هم خیلی کمک کرد و فضای اقتصاد بخش خصوصی در محیط دانشگاه مطرح شد، دانشگاهیان دارند فکر میکنند که فارغالتحصیلان خود را نباید برای پشتمیزنشینی دولتی تربیت کنند بلکه وارد بخش خصوصی شوند و خودشان یک فعال اقتصادی شوند. ما موظف بودیم این فضای ارتباطی را ایجاد کنیم.
اخیراً کار دیگری که ما کردهایم و من این شاکله را میگوییم که بدانید چقدر در اقتصاد استان تأثیر دارد. ما برای تصمیمگیری احتیاج به آمار داریم. بههیچوجه شما نمیتوانید تصمیمگیری واقعی را انجام دهید اگر نتوانید به آمار استناد نکنید. ما مراکز آماری زیادی داریم ولی دربرش اقتصادی استان نیاز به آماری مستند و قابل تائید همه سازمانهایی که درگیر آمار هستند برای تصمیمگیری داریم.
قطعاً تصمیمگیری بر اساس آمار خطای کمتری نسبت به تصمیمگیری دارد که بهصورت حدسی و گمانی است. ما در اینجا مرکز آماری را ایجاد کردیم و بر اساس کدهای مختلفی که فعالیتهای اقتصادی ایجاد میکنند و استاندارد دنیا است آمار را تهیه میکنیم. اگر بخش خصوصی پیرامون خود را درست شناسایی کند قطعاً در تصمیمگیریهای خود در توسعه و اقتصاد نقش بهتری را میتواند ایفا کند.
راهاندازی مرکز پژوهش در سالهای اخیر در کشور ما تقریباً مد شده است و برخورد با ایجاد این مرکزها یک برخورد فانتزی و لوکس و چیزی در حد کلاس گذاشتن است. فکر میکنید که مرکز پژوهشهای اتاق چقدر از این آسیب در امان مانده است؟
این کار اصلاً بهعنوان یک حرکت فانتزی نبوده است. به چند دلیل؛ اول اینکه اگر میخواستند که چنین کاری را بکنند یک تشکیلاتی را راه میانداختند و فقط در حد حرف و اسم بود گرچه کار پژوهشی در کشورهای جهان سوم خیلی سخت است و دو دلیل دارد یکی بودجههایی که به آنها اختصاص میدهند و دوم اینکه آدمهایی که پژوهشگر کاربردی باشند در کشور ما کمپیدا میشود.
پژوهشگران دانشگاهی ما خیلی موفقاند چون خروجی آنها مقاله است. ما الآن سهم تولید عملیمان بالاست ولی سهم تولید تکنولوژیمان خیلی پایین است. ما در اینجا حتی خواستیم که از یک صنعتگر هم یک پژوهشگر بسازیم و واقعاً کارهایی که در اینجا انجام میشود فانتزی نیست.
من نمیخواهم ازآنچه که شما انجام دادهاید انتقاد کنم اما گاهی اوقات میبینم که حتی مدیران تصمیم گیر و تصمیمساز اتاق صدایشان با آنچه از مرکز پژوهشهای اتاق بیرون میآید مغایر است!
من این را تا حدی میپذیرم و این را پای این بگذارید که بعضاً زبان مشترک پیدا نشده است. مثلاً در مورد مشکلات صنعت واحدهای صنعتی به علت مشکلاتی که برایشان اتفاق افتاده است همه متقاضی اخذ وام هستند. مثلاً اگر این را در قالب پژوهشها قرار بدهیم، اعتقاد شخصی و علمی من این است که معضل واحدها بهتنهایی پول نیست بلکه مدیریت، مسائل مالی و شفافسازی است. ببینید اینها خیلی مهم است. ما خیلی واحدهای در حال تعطیلی که روزبهروز زیاد میشوند میگویند که پولندارند.
این نوع تفاوت صدا کاملاً برای من قابلدرک است اما وقتیکه اختلاف دیدگاه در مورد مسائل پایهای اقتصاد استان باشد مثل بحران آب ... نمیشود به راحتی از روی آن رد شد. گاهی اوقات احساس میشود یک شکاف عمیقی بین مدیران اتاق و مرکز پژوهشها وجود دارد.
اتفاقاً شما روی مسئله مهمی دست گذاشتید، بحران آب. بخشی از پژوهشها و فعالیتهای اتاق در تهران بهعنوان اندیشکده تدبیر آب ایران انجام میشود که آدمهای بزرگی از اساتید دانشگاههای ایران و حتی بعضاً در دانشگاههای خارج حضور دارند. مثلاً آقای اردکانیان، افرادی مانند آقای جلال پور و آقای آگاه که با آب زندگی میکردند. در اینجا ما کاملاً صدای واحد داریم.
کارشناسان اندیشکده تدبیر آب ایران میگویند توصیههای برای کشت جایگزین بر اساس دانش شهودی مدیران دولتی انجام میشود؛ اما در جلسات شورای گفتوگوی دولت با بخش خصوصی که بحث اصلاح الگوی کشت و کشت جایگزین مطرح بود، کوچکترین رگهای از این تفکر در ادبیات مدیران اتاق بازرگانی نبود!
از دولت نمیتوان انتظار داشت؛ اما چیزهایی که ما میگوییم نگاهمان جلوتر است و با آمار و اعداد است و این تحلیل شمارا هم من خودم از آقای آگاه شنیدم و درست هم بود. نکتهای که وجود دارد اینکه شاید فعالان اقتصادی ما آن بنیه علمی بهاندازه کافی نداشته باشند و انتظاری هم نمیرود.
یک فعال اقتصادی تخصص تجارت دارد الآن اوضاع بهتر شده است مثلاً کمیسیون بانک و بیمه ما آقای کار بخش یک فعال معمولی در کرمان بوده است و اینقدر وارد مسائل فنی شده است که شما فکر میکنید متخصص مسائل مالیات است.
مدتهای مدیدی چه قبل و چه بعد از انقلاب همیشه قوانینی بوده است و همه فکر میکردند که آنها وحی منزل است و هیچوقت مطالبه گر نبودهایم وقتیکه مطالبه گر نیستیم به مسئله فکر نمیکنیم. باید در مورد هر قانونی مطالبه کرد و ایراد آن را رفع کرد. اگر شما فضای اتاق را با دو سه سال قبل مقایسه کنید آن زمان اصلاً چنین فضایی وجود نداشت، اتاق چنین نقشی نداشت و شورای گفتوگوی اصلاً وجود نداشت.
الآن بالاخره کسی آمده نه اینکه بخواهد مقابله کند بلکه به دولتیها میگوید شما الآن این منابع در دستتان است و ما که میخواهیم در این فضا فعالیت کنیم این کارها باید اصلاح شود. جلساتی که برگزار میشود، ملاحظات رسانهای در آنها انجام میشود که تقابل مستقیم بین مدیران دولتی و بخش خصوصی نباشد این ملاحظات را اگر در نظر نگیریم خیلی وقتها آقای جلال پور، طبیب زاده و رزم حسینی خیلی حقایق را کاملاً باهم مبادله میکنند.
خود من چندین بار با آقای رزم حسینی صحبت کردم و ایشان هم پذیرفتند چون ایشان هم درزمانی فعال بخش خصوصی بودند. مشکل اصلی و واقعیت این است که نگاهشان اینگونه است که کاری را شروع کنیم و جلو برویم و با مشکلاتش روبهرو شویم و یک سری دانشگاهی هم این را تئوریزه کنند و ایرادات آن را بگیرند با این نگاه درواقع خیلی چیزها را میپذیرد ولی مشکلش این است که اختیاراتشان کم است.
خود استاندار بارها این را گفته است که اختیارات من برای اینکه تسهیلگری کنم کم است. کشور ما داری نواحی و شرایط آب و هوایی و اقوام و طایفههای مختلف است. مدیریت در استان کرمان که الآن بزرگترین استان ایران است با توجه به تنوع اقلیم و آدمهایی که وجود دارند خیلی متنوع است و باید یک سری اختیارات داشته باشد.
با شما همنظر نیستم و خیلی خوشحالم که اختیارات استانداران تا حدی محدود است. با همین اختیاراتی که شما آن را محدود توصیف میکنید تصمیماتی اتخاذ میشود که خیلی رنگ و بوی مقطعی و با کارکردهای کوتاهمدت است و توسعه پایدار را کمتر مد نظر قرار میدهند. نظر شما در مورد این مسئله چیست؟
من تا حدودی با شما موافق هستم و نمیگویم که صد در صد تصمیماتی که گرفته میشود بر اساس یک مانیفست است، ما الگویی برای آن نداریم ولی کاری دارد انجام میشود که میتوانستیم مانند سایر استانها در روندی که بوده است خیلی آرام حرکت کنیم. ما یک سری شرکتهای خیلی بزرگ داریم که سهم خوبی از اقتصاد غیرنفتی رادارند مانند مس و گل گهر. اینها چه سهمی در توسعه استان داشتهاند؟ حتی پول اینها هم با بانکهایی که در تهران بوده میرفته است. آنها دارند از تسهیلات استان استفاده میکنند و همینها باید در اینجا صرف توسعه شود. جدا از هر مانیفستی که میتواند در توسعه باشد اینها...
در مورد همین شرکتها هم به نظر من نقد منصفانهای انجام نمیشود. اگر از سیرجان گل گهر و از رفسنجان مس سرچشمه را بگیرید ته آن چیزی باقی نمیماند. این شرکتها در توسعه خیلی نقش داشتهاند و خیلی هم این نقششان استراتژیک بوده است.
من نمیگویم نقش نداشتهاند اینها به این برمیگردد که اقتصاد مبتنی بر منابع خدادادی و طبیعی باشد و شانس مردم سیرجان و رفسنجان بوده است که خدا این منابع را داده است ولی من میخواهم بگویم که بهرهوری اینها واقعاً بهاندازه کافی نبوده است.
من این نقد را تایید میکنم ولی اینکه آنها در توسعه منطقه نقشی نداشتهاند را نه!
من نگفتم نقشی نداشتهاند بلکه ایفای نقش بهتری میتوانستند داشته باشند. در این دو صنعت بزرگ چقدر تکنولوژیهای پاییندستی ایجاد کردهاند؟ خیلی کم. ما فقط که نباید استخراجکنیم.
ایالت باواریا صنعتیترین ایالت آلمان است. مدیر بینالملل آنها که در جنگ جهانی دوم بود و خیلی از حوادث را دیده بود به اینجا آمد و از نزدیک مس و گل گهر را دید و با مدیران صحبت کرد و گفت زنجیره ارزش در هیچکدام از صنایع شما وجود ندارد یعنی شما از الف تا ی نیستید. این وسط تیکههایی وجود دارد که میتواند برای شما خیلی ارزش ایجاد کند.
ما باید یک الگوی توسعه برای استان داشته باشیم که یک جورایی مبتنی بر منابع خدادادی ما باشد و مهمتر از آن نیروی انسانی. فارغالتحصیلان نیروی انسانی ما در اینجا تربیت میشوند و 80 درصد آن کلاً از کرمان میروند این اعداد را از دکتر حقدوست که آدم آماری است میگویم، کسانی هم که میمانند، از 18 درصد آنها استفاده خوبی میشود. ما در معادن و نیروی انسانی بهرهوری پایینی داریم.
من معتقدم که ایران یک برنامهریزی منطقهای میخواهد که بتوانیم بگوییم داشتههایمان اینقدر است و بهاندازه داشتههایمان استان ما رشد نکرده است. لیاقت ما با توجه به نعمتهای خدادادی و افراد باهوشی که داریم، بیش از این هاست. این شرایط در شأن ما نیست. ما با اتکا به این صنایع بهاندازه کافی نتوانستیم توسعه پیدا کنیم.
شما در صحبتهایتان اشاره کردید به اینکه باید توسعه در استان ایجاد شود طبعا این انتظار را از مدیران دولتی دارید.
سالها در ادبیات مدیران دولتی از مفهومی به نام محور توسعه استفاده میشده است، در دورههای مختلف این محور البته چرخیده است. مثلاً در دورهای کشاورزی محور توسعه بوده است. بعد گفتند که کشاورزی و صنعت هر دو محور توسعه استان باشد. اخیراً ادبیاتی مطرح است مبنی بر محور شدن گردشگری.
با توجه به پژوهشهایی که در مرکز داشتید و اشرافی که نسبت به اقتصاد استان پیداکردهاید حالا که ما الگوی توسعه استان را نداریم محور توسعه هم هنوز برایمان نامشخص است؟
ما در اتاق پیشرانها را تا حدی تعیین کردیم یعنی حس کلی به آنها داریم و با عدد و رقم نمیتوانیم آنها را بیان کنیم و دانش شهودی داریم. پیشرانهای توسعه و اقتصادی استان گردشگری میتواند باشد، معدن و زمینشناسی میتواند باشد، ما هنوز خیلی پهنههای اکتشاف نشده داریم. ما شاید از قبل از انقلاب برگردیم و بعدازآن شاید نقشه اکتشافی نداشته باشیم و این را نقلقول میکنم که شنیدهام.
ما پیشرانها را تا حدی تعیین کردهایم، کشاورزی را اگر بخواهیم نمیتوانیم آن را از استان بزداییم، استان بیس و پایه کشاورزی دارد ولی باید با تغییر فناوری به کشاورزی نگاه کنیم یعنی کشاورزی هم یکی از پیشرانها است؛ اما یکی از سهلالوصول ترین آنها گردشگری است چراکه در آن سرمایهگذاری آنچنانی نمیخواهیم مثلاً ارگ بم بااینکه هنوز بازسازی نشده است و نیمهکاره است بازهم برای گردشگر خارجی و حتی داخلی جذابیت دارد.
ما در زیرساختها در بحث گردشگری مسئلهداریم ولی این سادهتر است به لحاظ تسریع دسترسی به آن صنعت. پیشرانها تا حدی به شکل شهودی برای ما مشخصشدهاند ولی من معتقدم که هیچ اقتصادی تکمحوره نمیتواند باشد؛ مانند منظومه شمسی، شما خورشید را در مرکز دارید و بعد سیارههایی که حول خورشید به گردش درمیآیند. این سیارات اثراتی هم دارند که آنها را در آن مسیر حرکت نگه میدارد و همه جایگاه خود رادارند. من نمیگویم تعدد محور بلکه ما یک الگوی توسعه تعریف کنیم که ببینیم چند محور اصلی آن کجا است.
در آمریکا ایالتهای مختلف تکلیفشان مشخص است مثلاً میدانیم که کالیفرنیا کشاورزی است. یا در آلمان باواریا، صنعتی است. چرا در کرمان نمیتوانیم به جمعبندی برسیم؟ اصلاً دغدغه آن راداریم که به جمعبندی برسیم؟
این را ما در طرح آمایش باید داشته باشیم اما نه این طرح آمایش! مشکل اصلی ما عدد و آمار است. ما ظرفیتهای خود را شهودی اعلام میکنیم، الآن کسی میتواند بگوید که چند میلیون تن ذخیره مس داریم و با چه ریتمی میتوانیم آن را بهتر استخراجکنیم که بیشترین بهره اقتصادی را در طول زمان داشته باشیم. توسعه کوتاهمدت نیست، یک برنامه بلندمدت است ما باید برای نسل آینده هم امکاناتی را فراهم کنیم که بر اساس آن پیشینه توسعه که ما برای آنها ساختیم زندگی کنند.
اعتقاد شخصی من این است که باید برنامهریزی منطقهای داشته باشیم و در کلان هم باید یک برنامهریزی کلان داشته باشیم. الآن دولت میگوید که نرخ رشد 8 درصد باید باشد و شما بر اساس آن تنظیم کنید. یا نمیداند که این 8 درصد یعنی چه و یا نمیداند رشد یعنی چه؟! من نمیخواهم کسی را متهم کنم. الآن چقدر تحصیلکرده مفید داریم و ما اینهمه هزینه تحصیل تخصصی میکنیم و فرد کار دیگری را انجام میدهد.
ما جو گیر شدهایم. یک جای دنیا میبینیم که اینجوری است و از آنها میخواهیم عقب نمانیم و جلو میرویم، بومیسازی هم نمیکنیم به خاطر اینکه الگو نداریم. به نظر من یکی از مسائل اساسی این است که باید به الگوی توسعه برسیم و مبنای هر حرکتی آمار و آمایش درست است.
شما فکر میکنید که ناکامی استان در نوشتن سند آمایش این است که آمار نداریم؟
یکی از بخشهایش این است.
چه ایرادات دیگری را به این سند وارد میدانید؟
باید به آن نگاه حرفهای و تخصصی شود. باید از اهلفن و کسی که میداند مسئله آب چیست، فردی که 50 سال میداند آب یعنی چه و با سلولهای خود حس کرده است که بیآبی چیست استفاده شود. منی که پشت میز نشستهام و هر زمان که آب بخواهم مشکلی ندارم درنهایت یک مدل تئوری میدهم و بخشی هم شواهدی برای آن میآورم که در عربستان و کالیفرنیا این اتفاق افتاده است، اینها هم ارزش دارد ولی باید از خرد جمعی استفاده شود. مشکل ما این است که افرادمان متخصص حرفهای نیستند.
دلیل اینکه دو بار تلاش برای طرح آمایش هنوز هم به فرجام ملموسی نرسیده است فقط نداشتن افراد متخصص حرفهای است؟
حداقل دوتا از دلایل آنیکی نبود آمار قابل استناد و دوم خرد جمعی افرادی که صاحب و ذیصلاح در این مسئله هستند. من واقعاً نمیدانم در این طرح آمایش از یک کشاورز موفق که در دستگاههای دولتی نبوده است دعوتشده است؟ از یک فردی که در این حرفه موفق بوده دعوتشده است که بدانیم چهکاری کنیم که این مسئله حل شود.
الآن زغال برای ما معضل است درحالیکه خیلی از کشورهای دنیا، با زغال زندگی میکنند زغال همان است، سرباره ما را ترکیه میخرد و استفاده میکند آنوقت ما چه مشکلی داریم؟ ما چشمبسته گفتهایم که زغال را ببندیم و افراد را بازنشسته کنیم. این نشان میدهد که ما به آن نگاه حرفهای نکردهایم. سومین مسئله هم چون صاحب آن دولت است هیچکس مسئولیت ندارد و پاسخگو نیست و مطالبه گر نیست.
با این حساب شاید بازهم از ته آن چیزی درنیاید...
بله.
چرا بخش خصوصی سراغ تدوین این سند نمیرود؟
بخش خصوصی چنین امکانات، منابع و دسترسیهایی را ندارد. استاندار اگر نامهای را بنویسد همه دستگاهها موظفاند همکاری کنند. ولی اتاق بازرگانی نقش مشورتی را دارد و خیلی وقتها کسی موظف نیست که پیشنهادهای ما را اجرا کند.
الآن دغدغه اصلی مرکز پژوهشها چیست و بر چه مسئلهای متمرکز است؟
یکی از بحثهای ما مدل سرمایهگذاری استان است، فضای کسبوکار و روی بعضی از ظرفیتهای سرمایهگذاری هم داریم کار میکنیم؛ یعنی داریم شناسایی میکنیم که مثلاً در بخش معدن چقدر ظرفیت سرمایهگذاری وجود دارد. ما این پروژه را با 20 میلیون تومان که ممکن است حقوق سه ماه یک فرد دانشگاهی باشد و اگر این کار را در بخش دولتی و با همان شدتی که ما داریم میخواستند انجام بدهند حداقل هزینه آن ده برابر میشود، شروع کردیم. برای ما مهم است که بر روی استان اثرگذار باشیم ولی برایمان مهم نیست که به نام ما دربیابد. ما میخواهیم اثر این کار را ببینیم. ما اگر در فضای کسب کار فعالیت میکنیم دوست داریم اثر آن را ببینیم.