جمعه گذشته چهاردهمين سال برگزاري جشن نَفَس نيز انجام شد. جشني كه در آخرين تصوير گرفتهشده از آن تعداد زيادي از مقامات كشور حضور داشتند و صف طويلي را تشكيل داده بودند، ولي دريغ از وجود يك خانم! درحالي كه ميدانيم هرگونه اقدامات خيريه و انساندوستانه بدون حضور و حتي بدون راهبري بانوان پيشرفت نخواهد داشت. كافي است كه به مهمترين نهادهاي خيريه كشور نگاه كنيم تا ببينيم كه مدير و بنيانگذار اصلي آنها يك زن است يا يك زن همراه اصلي مدير موسسه خيريه است. اين كمتوجهي تأثير مهمي بر سرنوشت ماجرا خواهد گذاشت و اميدواريم كه در سال آينده و سالهاي آينده جبران شود و هدايت موتور اين امر خير نيز مثل ساير موارد به دست پركفايت و بااحساس زنان سپرده شود.
فارغ از اين نكته مهم بايد گفت كه نگاه ما به اجزاي بدنمان ريشه در آموزههاي ديني دارد. ريشهاي كه در زمان خود بسيار هم درست بود. يكي از مهمترين اين آموزهها، حفظ حرمت كسي است كه فوت كرده يا در جريان فوت است. حفظ حرمت به معناي رعايت همه جوانب بدن متوفي است. اين عقيده بسيار هم درست بوده است، ولي اكنون به علت پيشرفتهاي پزشكي در وضعيتي قرار گرفتهايم كه ميتوانيم به نحو سازندهاي با بدن افراد مواجه شويم. به اين معنا كه علم پزشكي قادر است مرگ مغزي را تشخيص دهد. مرگي كه در گذشته معنا نداشت. اكنون ميتوان مصدوم يا بيمار را در شرايط ويژه زنده نگه داشت، درحالي كه به لحاظ مغزي مرده محسوب میشوند. كاري كه در گذشته ممكن نبود و فرد همزمان با مرگ مغزي نيز فوت ميكرد. از سوي ديگر، پيشرفت علم پزشكي موجب شده كه بتوان برخي از اعضاي چنين فردي را پيش از مرگ قطعي از او جدا كرد و در بدن كسان ديگري كه نيازمند هستند، جايگزين نمود و از اين طريق يك بيمار جدي را از مرگ نجات داد. با وجود چنين تحولي، آيا ميتوانيم چون گذشته به بدن و جسم و اعضاي آن نگاه كنيم؟ بهطور قطع، پاسخ منفي است.
علت نيز روشن است. همانطور كه براساس مباني فقهي، خون نجس محسوب ميشد و خريدوفروش آن حرام بود، كه طبعا حكم درستي نيز بود، زيرا كاربرد امروز را نداشت، ولي اكنون واجد چنين حكمي نيست و هديه و حتي فروش خون براي استفاده بيماران و نيازمندان، امر پسنديدهاي محسوب ميشود، چون موضوع فرق كرده است. بنابراين در نخستين گام بايد نگاه خودمان را نسبت به این موضوع تغيير دهيم، همانگونه كه نگاه ما نسبت به خون و اهداي آن تغيير كرده است. در ابتدا نيز مردم رغبت چنداني به دادن خون نداشتند، ولي اين مسأله كمكم جا افتاد، بهويژه در حوادث عمومي مثل زلزله كه نياز به خون زياد ميشود، عموم مردم براي دادن خون داوطلب ميشوند.
ولي هنوز تا رسيدن به مرحله قابل قبولي از اهداي عضو راه زيادي را در پيش داريم. درحالي كه ظرفيت آن را داريم. از يكسو به قول آقای وزير بهداشت، روزانه و هرساعت چندين نفر به دليل اينكه عضوي براي پيوندزدن به آنان در دسترس نيست، فوت ميكنند و از سوي ديگر، به همين تعداد و شايد بيشتر نيز افرادي هستند كه ميتوانند اعضاي خود را اهدا كنند و سپس جان را به جانآفرين تسليم نمايند، ولي فقط تعداد اندكي از اين موارد منجر به اهداي عضو ميشود. يكي ديگر از عواملي كه موجب ميشود رغبت كمتري نسبت به اهداي عضو به وجود آيد، مسأله قضاوت و ارزيابي ديگران از این اقدام است كه ممكن است گمان كنند صاحبان فوتشده به تعبيري جنازه را فروختهاند. اين مسأله در خون يا كليهفروشي نيز وجود دارد ولي هنگام فوت شدت پيدا ميكند و اثرات منفي رواني بر بازماندگان ميگذارد. به نظر ميرسد كه اگر متولي اصلي دعوت مردم براي اهداي عضو يك نهاد مدني و مردمي و با حضور زنان شود و سياست تبليغي مناسبي نيز اتخاذ شود، ميتوان از بار منفي احتمالي اين اقدام خير كاست.
در ميان همه موارد شايد حل مشكل حقوقي و قانوني سادهتر باشد. اينكه يكنفر كارت اهداي عضو را پر ميكند، به معناي آن است كه چنين چيزي را وصيت كرده و بايد به وصيت او عمل شود. بهويژه اينكه اعضاي فرد جزو ثروت او نيست كه فقط يكسوم آن را بتواند وصيت كند. اين مثل وصيت در محل دفن است كه كسي بگويد مرا در فلان محل دفن كنيد. مادامي كه مانعي جدي در دفن وي در آن محل وجود ندارد، كسي نميتواند خلاف وصيت عمل كند. بنابراين بايد تصميم افراد را در اهداي عضو نافذ دانست و آن را موكول به موافقت خانواده نكرد. بهعلاوه هنگامي كه فرد در كمال صحت و سلامت چنين تصميمي را گرفته، احترام به تصميم او نيز از سوي خانواده و بازماندگان ضروري است. البته بهتر است به تمام كساني كه كارت اهداي عضو را پر ميكنند، توصيه شود كه خانواده را نيز در جريان قرار دهند و موافقت آنان را نيز جلب كنند.
گفته ميشود كه ٢٥هزار نفر متقاضي دريافت عضو در صف هستند، ولي عجيب است كه اهداي عضو كمهزينهترين عمل خير و درعين حال پرسودترين آن است. اهداكننده هيچ چيزي را از دست نميدهد، جز عضوي كه از ميان ميرود و در مقابل گيرنده عضو را به زندگي برميگرداند. آيا تاكنون معاملهاي تا اين حد سودآور ديدهايم؟ قطعا خير، پس چرا هنوز وارد اين معامله نميشويم؟