شهسوار صادقی نوشت:
سوگند به عصر (۱) که انسان در زیان است (۲) مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادهاند ویکدیگر را به راستی و شکیبایی توصیه کردهاند (۳)
از این که مشاهده میکنم فرهنگ تحزب رو به گسترش است و در متن این فرهنگ گفتمان اصلاحات مورد اقبال مردم است بسیار خوشحالم وهمچنین تشکیل این جمعیت را در استان کرمان به عنوان پهناورترین استان کشور با وسعتی معادل ۱۱ درصد خاک جمهوری اسلامی و دارای ظرفیتهای بالای اقتصادی واجتماعی و پیشینه کهن و فرهنگ پویا به فال نیک گرفته وآن را نشانه بلوغ سیاسی ودغدغه بنیانگذاران وارکان واعضای جمعیت نسبت به توسعه و آزادی که هردو لازم وملزوم یکدیگرند، میدانم.
امیدوارم دوستان با پشتکار وتکیه بر خرد جمعی به اهداف خود برسند اما برای بیان مقصود اصلی خود لازم است ابتدا تعریفی هرچند کوتاه وساده از مفهوم حزب بدست دهم در این تعریف ساده وکوتاه:
«حزب سازمانی با پایهای نسبتاً گستردهی تودهای است که حول برنامه وکار پایه ی مشخصی شکل میگیرد وبرای کسب و یا حفظ قدرت ویا تأثیر بر قدرت سیاسی به تلاش های حرفه ای مبادر ت می ورزد». با این وصف برای حزب کارویژه فراوانی متصور است که اهم انها با استفاده از متون سیاسی به اختصار بیان میکنم:
۱-حزب اگاهیبخش و روشنگر است و دانش سیاسی جامعه را افزایش می دهد.
۲-حزب مردم را به حقوق شهروندی خویش آگاه میسازد.
۳- تحزب موجب سازماندهی جامعه میشود ومردم را برای پیگیری مطالبات خویش توانمند میسازد.
۴- حزب زمینهساز مشارکت سیاسی مردم و در واقع ماشین جمع رای در انتخابات است.
۵-تحزب چرخ دنده دموکراسی و مردمسالاری و لازمه نظام پارلمانی است.
۶-حزب به گسترش فرهنگ تعاون وهمکاری در جامعه کمک میکند.
۷-حزب باب گفتگو را بین دولت وملت میگشاید ودولت از طریق تعامل سازنده با احزاب شناسنامهدار بهتر وکم هزینهتر کشور را اداره وروند توسعه را پیش میبرد.
۸-احزاب با انتقاد سازنده و به موقع از فساد در ابعاد مختلف سیاسی واقتصادی جلوگیری میکنند.
۹-تحزب برای اداره جامعه کادر مستعد شناسایی وتربیت میکند.
۱۰- احزاب در شرایط خاص با تشکیل دولت در سایه میتوانند لنگر گاه جامعه باشند و از برخی خطرات احتمالی جلو گیری کنند.
گرچه می شود بر این سیاهه موارد دیگری هم افزود اما به نظر میرسد برای یاد آوری اهمیت تحزب همین عناوین کفایت میکند. بدیهی است دستیابی به این امور مهم که بیان شد اولاً نسبی است و ثانیاً الزامات ویا باید ونبایدهای خاص خود را دارد که به تصور من عبارتند از:
الف-پایبندی به مرامنامه حزب وتلاش در اجرای اهداف تعیینشده
ب- پذیرش اصل رقابت شرافتمدانه با سایر احزاب قانونی وهمراه با دفاع از حقوق رقبا ومخالفان
ج- پرهیز از تقابل با سایر احزاب، زیرا تجربه نشان داده است احزابی که برای تقابل تشکیل شدهاند خیلی زود از مسیر باز مانده اند، لذا باید به جای تقابل به فکر تعامل معقول وسازنده بود
د _ پذیرش شکست و باور براین که حزب همیشه پیروز، وجود خارجی ندارد و توهمی بیش نیست.
ه -نظام حزبی مستلزم تکثر و تنوع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در چارچوب قانون معرف و سنتهای حسنه است لذا با تنگنظری، خودخواهی، خودبرتربینی و انحصارطلبی باید مقابله کرد.
ز- حزب نباید به مشکلات زیستمحیطی و اقلیمی و رخدادهای اجتماعی و سیاسی بیتفاوت باشد بلکه بهعنوان گروه مرجع باید موضعگیری کارشناسی خود را در قالب پیشنهاد در اختیار مسئولین و مردم قرار دهد ونیز پیگیر باشد.
ح_ بالاخره و صدالبته از همه آنچه گفته شد مهمتر اینکه حزب برای کسب موفقیت نیازمند نظم و خودانتقادی درونحزبی است و در این زمینه گرچه سخن فراوان است ولی ضروری و زیبا است که سورهی مبارکه والعصر را که ترجمه آن زینتبخش این نوشته است سرلوحه برنامه و فعالیتهای خود قرار دهیم.