محبوبه فیروزآبادی در صدای تاک نوشت: بیشک سیدحسین مرعشی یکی از نزدیکترین یاران امین و وفادار آیتالله هاشمی در سپهر سیاست ایران محسوب میشود. این پیوند دیرینه که با حضور سیدحسین مرعشی به عنوان رییس دفتر آیتالله هاشمی نمود بیرونی و عینی هم پیدا کرده بود، بعد از این مسووولیت هم به قوت خود باقی ماند. اندوه از دست دادن آیتااله هاشمی برای سیدحسین مرعشی به گونهای بود که در توصیفش گفت: دوباره پدرم را از دست دادم. با سید حسین مرعشی رییس شورای راهبردی جمعیت توسعه و آزادی استان کرمان در خصوص مشی و منش آیتاالله گفتوگو کردم که میخوانید.
آقای مرعشی! ظاهرا شما چند روز قبل از فوت آیتالله با ایشان دیداری داشتید. علاقمندم از دیدار آخر بگویید؟
در سه ماه آخر دیدارهایی که با ایشان داشتم عمدتا متمرکز بر مباحث مربوط به آينده ایران بودم. در واقع از ایشان تقاضا میکردم در رفتو آمد با مقام معظم رهبری برای آینده ایران، اقداماتی انجام بدهند. از نظر خودم میخواستم اقداماتی اطمینان بخش باشد به اینکه کشور در واقع در مسیر جمهوری اسلامی باشد و آسیبی نبیند. من نگرانیها و دغدغههای ذهنی داشتم که خدمتشان منتقل میکردم. در سه ماه آخر خواهشم این بود که چون شما جزو معدود سیاستمداران منحصر به فردی ایران هستید که میتوانید واقعیتها و تهدیدهایی که برای آینده ایران و نظام است را با مقام معظم رهبری طرح کنید، این مباحث را بفرمایید. در واقع برای راهکارهایی برای آینده ایران تصمیم گیری شود. اینها حرفهای آخری بود که بین ما ردوبدل شد.
توصیه و سفارش خاصی به شما برای انجام دادن کار بخصوصی کردهبودند؟
خیر؛ آقای هاشمی مشیشان از قدیم روشن بود و زاویه پنهانی نداشت و ما تکلیف خودمان را در ادامه مسیر و ادامه خط فکری آقای هاشمی میدانیم. ایشان مواضعشان روشن بود و علاقمند بودند که همهی نیروهای کشور چه آنها که در بخش خصوصیاند و چه آنها که در بخش دولتی کار میکنند همگی هم جهت و فعال برای ساختن ایران باشند. آقای هاشمی با هر نوع سختگیری و ایجاد مضیقهای که کسی را ناامیدبکند، کسی را خانه نشین بکند، کسی را محدود بکند، مخالف بودند. علاقمند بودند که همه با حفظ رقابتها در اداره کشور باشند. ایشان رقابت را در بهتر اداره کردن کشور، در ساختن ایران میدیدند و نه خدای نکرده تخریب و محدود کردن. آقای هاشمی از اینکه مسایل اصلی کشور در جنجالها و مباحث فرعی که ارزشی ندارند و صحنه سیاسی کشور را پر کردهاند، گم شود، نگران بودند. از اینکه صحنه سیاسی کشور، محل کشمکش شود نگران بودند.
درست است که آقای هاشمی در مقام عمل به عنوان رییس مجمع تشخیص نظام فراجناحی بودند اما در مقام نظر، نگاه و گرایش سیاسی خودشان را داشتند. علاقمندم در این خصوص توضیح دهید؟
موضوعی که این روزها خیلی روی آن تبلیغ میشود این است که آقای هاشمی با هیچ جناحی نبوده است. اتفاقا آقای هاشمی نه تنها جناحی بود که خودش جناحها را میساخت. برخی میگویند آقای هاشمی متعلق به هیچ حزبی نیست این در حالی است که آقای هاشمی چندین تشکل و حزب ساختند. تفاوت آقای هاشمی با تمام مصلحان قبل از خودشان در ایران در این بود که آقای هاشمی قدرت اجماع، قدرت بسیج نیروها را داشته است. این حرف خیلی غلط است که وارد نشدن آقای هاشمی در درگیریهای جناحی که بنا به مصالحی صورت میگرفت را تعبیر به این کنند که آقای هاشمی سیاست را تخطئه میکردند؛ اینطور نیست. آقای هاشمی خیلی خوب نقش سازمانهای سیاسی را درک میکردند چندین سازمان سیاسی را یا ساختند و یا هدایت کردند که دوستانشان بسازند. این حرف، حرف کسانی است که خودشان میخواهند از روی موانع سیاسی بپرند، موضع سیاسی نگیرند و اظهار نظر نکنند! این دیدگاه را بیخودی تبلیغ میکنند. من خاطرم هست آخرین باری که آقای هاشمی به کرمان سفر کرده بودند و درخدمتشان بودیم در مسیری که برای بازید از مسیر تونل انتقال آب میرفتیم ، آقای رزمحسینی استاندار براساس مشی همیشگی به من توصیه میکرد که فلانی از سیاست بیا کنار تا حساسیتها نسبت به شما کم شود چون شما به درد سازندگی ایران و کرمان میخوری. الان سیاسی هستی و روی تو حساس هستند و نمیگذارند که بعضی از کارهای شما انجام شود. آقای هاشمی داشتند گوش میکردند. درواکنش به اعتراض، گفتند چی؟! مرعشی از سیاست برود کنار؟! مگر امری از سیاست مهمتر وجود دارد. این چه حرفی است که شما میزنید؟ مگر میتواند کسی سیاست را ترک کند؟
آقای هاشمی خودش یک سیاستمدار بود و این گونه نبود که احزاب، جناحها یا فعالان سیاسی را تخطئه کند. بله؛ آقای هاشمی در هر دو جناح محبوب بودند. بخشی از جناح اصولگرا از دوستان قدیمی آقای هاشمی بودند. آقای هاشمی خودشان از موسسین روحانیت مبارز و موسس حزب جمهوری اسلامی بودند. در جناح اصولگرا تعداد زیادی از شخصیتهای اصولگرا آقای هاشمی را قبول داشتند. بخش عمده اصلاحطلبان، فرزندان سیاسی آقای هاشمی هستند. خیلی از شخصیتهای اصلاحطلب یا فرزندان سیاسی آقای هاشمیاند یا دوستان نزدیک آقای هاشمی.
مثلا دولت آقای موسوی متکی به کمکهای آقای هاشمی در زمان جنگ بود. کسانی در دولت آقای موسوی پرورش پیدا کردند که همه به آقای هاشمی نزدیک بودند. تعداد زیادی از اینها در دولت خود آقای هاشمی، کمک میکردند. اینکه بگویم آقای هاشمی فراجناحی است به این معنی باشد که شخصیتهای زیادی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا برای حاجآقا جایگاه ویژهای قایل هستند و احترام زیادی قایل هستند، درست است. ولی اینکه بگویم حاجآقا نظر و موضع سیاسی نداشتند درست نیست و حرف غیر واقعی است . آقای هاشمی جزو معدود مصلحانی است که در سازماندهی موفق بود. اگر برگردیم و به گذشته تاریخ مصلحان ایران نگاه کنیم آقای هاشمی تفاوتش با بقیه این بوده که میتوانسته سازمان ایجاد کند. میخواسته مدرسه رفاه درست کند، شهید رجایی و شهید باهنر و دوستان را جمع میکرده است. یا مثلا میخواسته مکتب تشیع را تاسیس کند، می توانسته یک جمعی را هماهنگ کند. میخواسته کار اقتصادی برای پشتیبانی از انقلاب و نهضت کند، میتوانسته آقای بازرگان و یک عده اهل فن را جمع کند. لذا این تفکر را اصلا قبول ندارم که آقای هاشمی متعلق به هیچ حزب و جناح خاصی نبود.
برخی میگویند آقای هاشمی در دهه آخر عمرشان متحول شدند و برخی میگویند هاشمی همان هاشمی بود اما در هیاهوها گاهی وقتها صدایش شنیده نمیشد. شما چه فکر میکنید؟
آقای هاشمی متناسب با زمان تغییر میکرد و درستش هم همین است. آقای هاشمی به لحاظ روحی، فکری و ... مرحله به مرحله تکامل داشته است. نمیشود بگوییم کسی از روز اول همین بوده است. نه آقای هاشمی به طور طبیعی هر روز چیز جدیدی یاد میگرفته است، هر روز به مطلب جدیدی برخورد میکرده و هر روز با جمع جدیدی مینشسته و هر روز متناسب با روز تصمیم میگرفته است. آقای هاشمی همیشه در شمار آدمهای پیشتاز بوده است. در مبارزات انقلاب، خیلیها بودند ولی حتمن نقش آقای هاشمی ممتازی بوده است به دلیل اینکه آقای هاشمی میتوانسته حرکتهای پیشتاز را یا ایجاد کند یا خودش در مبارزه پیشتاز باشد.
من وقتی که جوانتر بودم با ایشان صحبت میکردم از خیلی فشارها کلافه بودیم به آقای هاشمی گفتم: حاج اقا اصلا شما ولش کنید. چهکاری است! گفتند : مگر من میتوانم رها کنم؟ قبل از انقلاب میشد که خیلی از بزرگان میبریدند و فقط من میایستادم و قانعشان میکردم که باید ادامه دهیم. حالا من می توانم رها کنم؟
دورهاستقرار نظام، آقای هاشمی در ساختن نهادهای مختلف نقش پیشتازی داشتند. مجلس شکل گرفت و تجربه شورای نگهبان را نداشتیم. آقای هاشمی از تصمیمات شورای نگهبان کلافه بودند. بالاخره ایشان با امام بحث کردند که مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شود تا در بن بست شورای نگهبان و مجلس راهگشا باشند.
در جنگ آقای هاشمی هم خیلی خوب جنگ را اداره کرد و هم خیلی زود فهمید که جنگ باید تمام شود. من یادم نمیرود وقتی ما استانداران را به تهران دعوت کردند تا برای پایان جنگ توجیهمان بکنند، نیمی از استانداران در پایان جلسه ای که با آقای هاشمی داشتیم گریه میکردند و به آقای هاشمی میگفتند نمیشود خواهش کنیم شما بروید امام را قانع کنید که جنگ را ادامه بدهیم. اما آقای هاشمی اسیر آن جو نمیشدند. آقای هاشمی خیلی خوب میفهمید که کِی باید چکار بکند و پیشتاز بود. آقای هاشمی آن روز به استانداران گفت: تا میتوانیم عزتمند جنگ را تمام کنیم.
در دوران سازندگی، آقای هاشمی سیاستهایی را که برای سازندگی ایران پیشگرفت بنبستها را شکست و به کشور جهت جدید داد. در توسعهی دانشگاه آزاد و مراکز فرهنگی هم همینطور. در همه عرصهها آقای هاشمی نقش پیشتازی داشت.
زمانه عوض شد و مردم به عنوان صاحبان انقلاب و صاحبان نهضت و صاحبان کشور، شیوههای جدیدیرا میخواستند و دیگر با شیوههای سنتی نمیشد پاسخ نیازهای جدید را داد. آقای هاشمی دقیقا در دههی پایان عمرشان هم نقش پیشتازیشان را حفظ کردند. یک روز آشیخ عبدالله نوری رفته بود خدمت آقای هاشمی و گفته بود: آقای هاشمی شما قدری ملایمتر حرکت کنید. آقای هاشمی گفته بود من که اگر قرار بود برای خودم کاری بکنم بهتر می دانم که چکار باید بکنم. بله؛ اگر من چنین کنم نه مشکل برای دانشگاه آزاد پیش می آید و نه مشکل برای ریاست خبرگان پیش میآید ولی آقای نوری من از شما سوال می کنم؛ مردم چه میخواهند؟ مردم اکثریت کدام طرف هستند؟ من نمی توانم با مردم همراهی نکنم! نمیتوانم مردم را تنها بگذارم! این نقش پیشتازی است. آقای هاشمی مرد زمانه خودش بود. این نبود چون در دهه شصت یک موضعی را گرفته همچنان در دهه هفتاد هم همان موضع را بگیرد. آقای هاشمی متناسب با مسایل روز، مواضع متناسب با روز و پیشتاز را میگرفت.
نگاه حاج آقا به مساله زنان چگونه بود؟
شاهد قبل از انقلابش اینکه وقتی آقای هاشمی مدرسه رفاه را برای دختران در تهران درست کردند، یک عدهای خدمت امام رفته بودند و با این موضوع مخالفت کرده بودند. آقای هاشمی گفته بودند که باید خانمها را هم برای اداره جامعه آماده کنیم. و خیلی در مورد نقش زنان مواضعش روشن بود. که باید به زنان نقش داد و باید زنان در جامعه حضور فعال داشته باشند. مطلقا با این سختگیریهایی که برخی از دوستان اعمال میکردند، در هیچ مقطعی موافق نبودند.
نگاه آیتالله! به مساله آزادیهای اجتماعی چه بود؟
تمام سیاستهای آقای هاشمی این بود که بگذاریم مردم زندگی خودشان را داشته باشند و حکوکت در زندگی شخصی مردم دخالت نکند.