حسین صفریان در گفتوگوی مفصلی با هفتهنامه استقامت در خصوص روابط اصلاحطلبان، شورای شهر و مشاوران با استاندار مسائلی را مطرح کرده است که در پی میآید.
*زمانیکه آقای محمودینیا مدیرکل بودند ما ارتباطات خیلی خوبی با اداره کل ورزش و جوانان داشتیم. ایشان همشهری ما بود و معاون جوانان ایشان آقای اسدی نیز از دوستان ما بود و دنبال فعال کردن حوزهی جوانان بودند و ما را رقیب خودشان نمیدانستند. تا یک مقطعی جلو آمدیم اما نمیدانم چی شد که بهقول آقای رزمحسینی چسبندگی ما و اداره ورزش جوانان کم شد و حتی اصطکاک هم بهوجود آمد.
*اختلافاتی هم بین آقای محمودینیا و آقای رزمحسینی پیش آمد؛ ایشان دنبال گزینهای برای مدیرکلی ورزش و جوانان بودند. در جلسهای به من گفتند یک فرد جوان، دانشگاهی و فعال که خوشفکر است و خوب حرف میزند ایشان(امیری خراسانی) است. شما بررسی کنید و نظرتان را به من بگویید.
*پنج، شش گزینهی دیگر هم بهجز آقای امیری خراسانی هم بود که در نهایت ایشان انتخاب شدند.
*{نظر شما هم آقای امیریخراسانی بود؟} :نظر خودم را بهصورت آیتمی به آقای رزمحسینی دادم؛ هیچوقت نگفتم آقای امیریخراسانی خوب است. گفتم جوانگرایی خوب است، دانشگاهی بودن خوب است، سابقهدار بودن در حوزهی ورزش خوب است، کسی که با سمنها ارتباط خوب دارد و حوزهی جوانان را فدای حوزهی ورزش نکند و با هیاتهای ورزشی ارتباط و تعامل داشته باشد خوب است. اینجوری گفتم و هرگز اسم نبردم. آقای استاندار هم از من اسم نخواست. البته روز اول به من گفتند که گزینه معرفی کن. حتی به خود من هم پیشنهاد دادند که برو اداره ورزش و جوانان. من اما نپذیرفتم.
*من نظراتم را هم همیشه صادقانه به آقای رزمحسینی گفتم و هیچگاه به نیت اینکه چیزی را تایید کنم و یا سر موضوعی دعوا بگیرم پیش ایشان نرفتم. وقتی مورد سوال قرار میگیرم صادقانه نظرم را میدهم؛ حتی اگر باعث ناراحتی آقای رزمحسینی بشود.
* {وقتی آقای رزمحسینی میخواست استعفا بدهد؛ با شما مشورت گرفت؟} :نه. نه. وقتی هم این خبر را شنیدم شوکه شدم. البته بحث استعفای ایشان از ماهها قبل از آن مطرح شد. دیماه ۹۵ ما جلسهای با حضرت آیتالله هاشمی داشتیم که مدیران استانی حضور داشتند.
* آقای رزمحسینی بعد از آن جلسه به من گفتند میخواهم استعفا بدهم. دلیلش را پرسیدم؛ یکی بحث بروکراسی اداری را مطرح کردند و گفتند هرکار میخواهیم بکنیم، زمان میبرد و طول میکشد. از نظر پزشکی هم آبوهوای کرمان مناسب ایشان نیست. خانوادهشان هم به ادامهی استانداری ایشان راضی نبود. به من آن روز این مسئله را گفتند.
*من با استعفا مخالفت کردم و گفتم نزدیک انتخابات ریاستجمهوری است. اگر بروید استان با چالش مواجه میشود. بعد از آن، دیگر بحث استعفا جدی مطرح نشد.
*گذشت و انتخابات تمام شد که خبر کنارهگیری ایشان روی سایتها آمد. این خبر را یکی از دوستانم به من گفت و خودم اینترنت نداشتم. وقتی شنیدم، بلافاصله با ایشان تماس گرفتم، موبایلشان خاموش بود.
*با دفترشان تماس گرفتم، گفتم کار واجب دارم، تلفن را وصل کردند. آقای رزمحسینی پشت تلفن فقط میخندید و گفتند که استعفا دادم. من هم مخالفت خود را به ایشان اعلام کردم و گفتم هنوز دولت یازدهم است و الان وقت مناسبی برای رفتن شما نیست. فقط میخندیدند و میگفتند دیگر استعفا دادم. یکدفعهای شد. بعد هم من به دفتر ایشان رفتم؛ خیلیهای دیگر هم آمده بودند.
*به ما که خبر نداده بودند؛ حالا اگر با کس دیگری مشورت کرده بودند نمیدانم. البته مدتی بعد، ایشان برایم تعریف کردند که در زمان سفر آقای جهانگیری به کرمان، این موضوع را با ایشان درمیان گذاشته و استعفانامهام را نوشتم.
*آقای جهانگیری اما گفته بودند فعلا بمانید و اگر میخواهید بروید، انتخابات که تمام شد بروید. ایشان هم میمانند و همین استعفانامه را بعد از انتخابات به وزیر کشور ارسال میکنند. ظاهر قضیه این بوده که خودشان برای ما تعریف کردند.
* دلایلشان هم کاملا شخصی بود و اصلا اینطور نبود که بگویند من بهخاطر فلان کس دارم میروم. اصلا آقای رزمحسینی اینجور اخلاقی ندارد. دلایلشان کاملا شخصی بود و ما هیچ اطلاعی بیش از این نداریم.
*من خودم چند شب پیش در ترافیک باغملی گیر کردم؛ به ایشان پیامک دادم و گفتم وضع به چه صورت است. اما من متخصص ترافیک که نیستم.
*آقای رزمحسینی را که ببینم قطعا حضوری هم در اینباره به ایشان خواهم گفت. آنچه من دارم میبینم ترافیک سنگین در باغملی است. اینکه از نظر فنی چطور باید حل بشود را که من دیگر نمیدانم.
* به هر حال این پروژه بازتاب زیادی هم داشته و من متاسفم، متاسفم، متاسفم به جای اینکه بحثهای تخصصی باب شود و همه دست به دست هم دهند تا مشکلات را حل کنند؛ پروژههای شهری در کرمان به محل مناقشه تبدیل شده است.
*من در جایگاهی نیستم که بدانم کدامیک از طرفین درست میگویند. شاید حق با هیچطرف نباشد و شاید یکی از طرفین حق دارد.
*هم شورای خوبی داریم، هم شهردار خوبی داریم و هم استانداری خوبی داریم. اینهایی که میتوانند راحتتر در کنار هم قرار گرفته و کار را پیش ببرند چرا مناقشه میکنند؟ بعد هم انتقال این مناقشات از جلسات تخصصی به بدنهی جامعه درست نیست.
*اینکه مرتبا بخواهیم یک مسئلهای را به بدنهی جامعه تزریق کنیم و یکجورایی بگوییم: من مخالفم و با این بلندگو، من مخالفم؛ به نظرم این شیوه درست نیست.
*آدم باید حتما نظرش را بدهد؛ بهویژه شورای شهر و شهرداری که متولی امر هستند باید حتما نظر بدهند و مشکلاتی اگر هست را بگویند.
*ولی انتظار نیست که همه به جان هم بیفتند و در شورا و شهرداری و نمایندگان و پیمانکاران و استانداری هرکس دارد صحبت میکند؛ از پروژههای شهری هم بگوید! با این شیوهی پرداختن به مسئله آیا مشکلات حل میشود؟ بهنظر من نه! فقط کدورت پیش میآید.
*جالب است همه دعواها را میکنند؛ بعد میگویند پروژهها باید به قوت ادامه یابد! این آیا درست است؟ انتقال این صحبتها به بدنهی جامعه آیا درست است؟ هرچه سروصدا روی این پروژهها بالاتر برود آدم شک میکند که هدف سیاسی است نه رفاه و آسایش و آرامش مردم.
*تا یکحدی را فقط جامعه میپذیرد. آیا یک خبرنگار باید یکجانبه وارد میدان شود و از فلان پروژه گزارش تهیه کند؟ این به نظر من خبرنگاری نیست.
*پخش گزارش علیه یک یا دو مجموعه است. پیکان اصلی هم به سمت آقای رزمحسینی است. میگویند اصرار ایشان کار را به اینجا رسانده ولی یک خبرنگار نباید به این شیوه به مسائل بپردازد.
*{اصرار آقای رزمحسینی بر اجرای این پروژهها نبوده است؟}: من به خدا در جریان این امورات نیستم. اگر میدانستم حتما به شما میگفتم.
*اما الان میگویم کاری شروع شده و به جایی رسیده؛ باید تمامش کنیم. یا یک نفر بیاید مرد شود و بگوید همه کنار بروید. من مسئولیت را میپذیرم، مشکلات فنی را برطرف و دیگر پروژهها را مثلا تعطیل میکنم یا همه همدل شوند پروژهها را به سرانجام برسانند.
*این اختلافات مگر نفعی دارد؟ اینکه هرکس چیزی بگوید؛ نتیجه میشود پل سیدی! الان چند سال معطل مانده؟ نگذاریم این پروژهها مثل سیدی بشود.
*هم آقای استاندار از دست شورا ناراحتند و هم شورا از ایشان ناراحت است و این چیز پنهانی نیست. عموم میدانند.
*ایشان اصلا اینجور اخلاقی ندارند که بگویند فلانی این را گفت، فلانی آن را گفت. گهگاهی در فضای مجازی مطالبی گفته میشود و یا به قلم سردبیری نوشته میشود؛ ایشان برای من ارسال میکنند و نظرم را میپرسند یا من چیزی را ببینم برایشان میفرستم؛ اما اینکه از کسی گلایه کنند نه. این اتفاق تا حالا رخ نداده است.
*آقای رزمحسینی مشاور زیاد دارند؛ آقای دکتر بازرگان مشاور بهداشتی و درمان و حجتالاسلام هاشیمان؛ مشاور امور خیریه ایشان هستند. من همیشه یک انتقاد داشتهام که به دفتر ایشان وارد است و چه زمانی که آقای فلاح مدیرکل حوزه استاندار بودند، چه زمانی که آقای بیگزاده بودند، چه در زمان آقای همایی و چه الان که آقای محمودآبادی هستند؛ من این انتقاد را گفتهام.
*ببینید؛ مدیرکل حوزه رئیس گروه مشاوران است. دکتر گرامی که مشاور عالی آقای رزمحسینی هستند، من و آقای عظیمیزاده و آقای جلالپور توی چشم آمدیم. وگرنه آقای ابوسعیدی هم مشاور کسبوکار استاندار هستند، یا آقای شجاعی مشاور حقوقی ایشان هستند. ما اما همدیگر را ندیدهایم.
*من به واسطهی اینکه در حوزهی بهداشت و درمان بودم، با آقای بازرگان که فردی متخصص و دلسوز هستند همکاری داشتیم اما دیگر مشاوران واقعا همدیگر را ندیدیم! مدیرکل حوزه استاندار باید این مشاوران را دور هم جمع کند که این کار را نمیکند.
*آیتالله هاشمیرفسنجانی مشاور زیاد داشتند و مرتب با مشاوران خودشان جلسه داشتند. آدم نمیتواند بگوید که من مشورتپذیر هستم اما نتواند یکبار همهی مشاوران خود را دور هم جمع کند و این ایراد، از دفتر آقای رزمحسینی است که این کار را انجام نمیدهد.
*من چندین بار به شخص ایشان مسئله را گفتهام و همانجا آقای رزمحسینی به دفترشان گفتهاند که جلسه با حضورهمهی مشاوران بگذارید. جلسه را میگذارند روز چهارشنبه که میدانند آقای استاندار در تهران هستند! این ایراد است.
*من گفتم شما برو حکم مشاوران را باطل کن، خیال خودت و دیگران را راحت کن. شما مشاور نمیخواهید، پیمانکار میخواهید!
*{به چه کسی گفتید؟} به مدیرکل حوزه. الان هم به آقای محمودآبادی گفتم بیایید مشاوران را جمع کنید. فلان تاریخ مثلا معینهای اقتصاد مقاومتی جلسه دارند؛ از مشاور مربوطه و دیگران نظر بخواهید که چه کسانی در جلسه باشند بهتر است و چه مطالبی گفته شود اولویت دارد.
*چرا باید حاشیهی جلسات استاندار بالا برود؟ مدیرکل حوزه و رئیس حراست استانداری نباید بگذارد حاشیهها اینقدر بالا بیاید.
*چطور میتوانند جلوی آن را بگیرند؟ با کمک مشاوران. بگویند امروز قرار است فلان جلسه برگزار شود؛ چه کسانی بهتر است حضور یابند و آقای استاندار بهتر است چه نکاتی را بگویند.
*نمیشود در یک جلسه، نظر منِ مشاور و آقای استاندار و مدیرکل و معاون ایشان چهار تا باشد. نمیشود دیگر. حاشیه درست میشود. من واقعا از این وضعیت متاسفم. فکر میکنند مدیرکل حوزه استاندار یعنی یک فرد سیاسی؛ میخواهند در سیاست نظر بدهند، در اقتصاد نظر بدهند. خوب نباید اینطوری باشد.
*آقای محمودآبادی خدا را شکر فرهنگی و واقعا مشورتپذیر هستند. آقای فلاح هم فرهنگی بودند ولی واقعا. (مکث). حالا انشاالله در مشهد خوب باشند. ولی به نظر من اصلا در حوزهی مشاوران هیچیک از مدیران حوزه استاندار بلد نبودند کار کنند.
*{احتمالا خود آقای رزمحسینی هم چندان نیاز و تمایلی به ارتباط گیری با مشاورانشان ندارند و ترجیح میدهند بنا بهضرورت این ارتباط را برقرار کنند.}: ایشان آنقدر در طول روز درگیری و مشغله دارند که از ذهنشان این مسائل میرود. نمیتوان تک بُعدی نگاه کرد و گفت اگر ایشان مشاوران را جمع کرد آدم خوبی است و برعکس.
*این کارها، وظیفهی دفتر آقای استاندار است. آنها باید برنامهریزی کنند. چندینبار به آقای استاندار گفتم دفتر شما میتواند در خیلی از مسائل کمکتان باشد اما متاسفانه شده باری روی دوش شما!
*مدیران حوزه استاندار کرمان فکر میکنند ارتباط گیری استاندار یعنی جلسهی خصوصی آقای رزمحسینی با فلان مشاور! بارها گفتهام جمع کنید این برنامهها را.
*من از این وضعیت متحیرم! یا تعداد جلساتی آقای رزمحسینی در آن شرکت میکنند خیلی خیلی زیاد است. اصلا نیاز نیست درهمهی جلسات ایشان حضور یابند.
*پس معاونان و مدیران کل چه کارهاند؟ به ایشان هم گفتم قرار نیست شما در همهی جلسات شرکت کنید و آن را کم کنید. آقای محمودآبادی الان کار را شروع کرده؛ امیدوارم این موارد را رعایت کند. از من هم نظر خواستند و همهی اینها را به ایشان گفتهام.
*{رابطهی آقای رزمحسینی با اصلاحطلبان چطور است؟}: رابطه به نظرم سینوسی است.
*{چرا افت و خیز دارد؟}: بهخدا نمیدانم. الان پیکرهی استانداری تقریبا اصلاحطلب است. مدیران کل استانداری و استان تقریبا اصلاحطلبند. اما رابطه سینوسی است.
*در سطح کلان هم رابطهی بین دولت و اصلاحطلبان سینوسی است. انتظاراتی که اصلاحطلبان از آقای روحانی و وزرا و استانداران دارند شاید فراتر از چیزی باشد که در ذهن وزرا و استانداران باشد.
*آنها به قول خودشان گفتمان اعتدال را دارند اما خودشان هم میدانند که اعتدال بدون حمایت اصلاحطلبان زیاد پایگاهی ندارد.
*{این را به آقای رزمحسینی هم گوشزد کردید؟}: بله. ایشان هیچوقت نه در موضع دفاع از اصلاحطلبان بودهاند، نه در موضع تخریبشان.
*یکسری جملات و حرفها را به ایشان نسبت میدهند که من تاکنون ازشان آن را نشنیدهام. من بهعنوان یک فرد اصلاحطلب که نمیتوانم اگر چنین چیزهایی را شنیدهام، مخفی کنم؛ هم بهخاطر روابط خانوادگیام و هم بهدلیل فعالیتهای سیاسیای که داشتم.
*گاهی با ایشان دربارهی اصلاحطلبان صحبتهایی داریم و ایشان با من شوخیهایی میکنند؛ اما من هم جواب میدهم. در کل اما رابطه سینوسی است و من آن را نمیپسندم. هیچ دلیلی نمیبینیم استاندار و اصلاحطلبان رو در رو قرار بگیرند. برآیند این اختلافات باز میشود اعجوبهای مثل آقای احمدینژاد!
*{دقیقا این مسئلهای است که برخی اصلاحطلبان دربارهی انتخاب آقای بابایی گفتند و انتخاب ایشان را لجبازی آقای رزمحسینی با شورای شهرِ اصلاحطلب تعبیر کردند.}: بله من هم شنیدم و درست نیست. اما ببینید آقای بابایی فردی هستند که در زمان شهرداری خیلی همکاری خوبی با استانداری داشتند، جوان هم هستند، خیلی هم پرتلاشاند؛ در زمان شهرداری از حداقلهای مرخصی خودشان هم حتی استفاده نکردند؛ آقای رزمحسینی شاید احساس کردند با توجه به حضور معینهای اقتصادی در شهرستان کرمان، کسی که خیلی فعال است و کار عمرانی کرده را برای فرمانداری انتخاب کنند. من از انتصاب آقای بابایی بهعنوان فرماندار کرمان اصلا اطلاع نداشتم.
*{اینکه استاندار؛ رئیس شورای شهر را در جلسه با سمنهای جوانان که خود شما هم حضور داشتید؛ با آن عناوین مورد خطاب قرار بدهند هم از نظر شما طبیعی است؟} :من خودم در آن جلسه بودم و وقتی صحبتهای آقای رزمحسینی را شنیدم باور کنید جا خوردم.
*البته آقای رزمحسینی تاکنون سه بار به من گفتهاند من نظرم آقای فرشاد نبوده است. اختلافاتی با شوراهای جاهای دیگر است. اما به هر حال، برآیند آن رابطهی سینوسی و مناقشات شهری، در نهایت به اینجا میرسد.
* نمیتوانی انتظار داشته باشی توپخانه یکطرفه شلیک بشود. تعامل جادهای یکطرفه نیست. یکبار تحمل میکنی، دو بار تحمل میکنی، سهبار تحمل میکنی؛ دفعهی چهارم دیگر جواب میدهی.
*به هر حال هرکسی برای خودش منطقی دارد و براساس آن صحبت میکند. این را هم بگویم؛ در حوزهی سیاسی هزاران اتفاق میافتد اما شاید فقط یکی از آن هزار اتفاق پشت تریبون عمومی شود و در قالب اختلاف بیرون بزند. شما نمیتوانید بگویید چرا آقای رزمحسینی فلان حرف را زده؟
*ما از خیلی مسائل خبر نداریم و شاید برآیند آن مسائل، این واکنش بوده که بعد هم آقای فرشاد جواب دادند. به نظرم نباید فضا به این سمت میرفت. امیدوارم این اختلافات حل بشود.
*{استاندار} میگویند: «نگران نباش، اختلافات ما زیاد نیست». ولی ببینید؛ یکسری دوستان خالهخرسه هستند که من واقعا متاسفم با تحلیلهای آبکی و با قلمهای مسموم و البته با تنوری داغ که منتظرند خمیری به آن بچسبد و تا نچسبد هم به اختلافافکنی ادامه میدهند؛ این افراد وسط هستند و امیدوارم طرفین این دوستان خالهخرسه را بشناسند و از آنها مشورت نگیرند.
*{هر دو طرف چنین دوستانی دارند؟} : بله این افراد همهجا هستند؛ افرادی که نانشان در اختلاف انداختن است. بین دو گروه و یا دو نفر اختلاف میاندازند و بعد از آب گلآلود ماهی میگیرند.
*ببینید وقتی اختلافی ایجاد میشود؛ اتاقفکر طرفین فعال میشود که چه واکنشی بدهیم؟ اصلا واکنش بدهیم یا نه؟ این وسط، یکسری افراد خراب میشوند؛ یکیاش خود من. من به عنوان یک اصلاحطلب در استانداری هستم. دوستانِ اصلاحطلبم از من فاصله میگیرند و میگویند حسین صفریان با استاندار است؛ از آنطرف هم تیم استانداری از من فاصله میگیرند و میگویند که ببین دوستانت دارند چه میگویند؟ ولی من برایم واقعا مهم نیست.
*اصلا خوشحالم که یکسری افراد دارند راجع به من اظهارنظر منفی میکنند؛ من به راهی که دارم میروم اعتقاد دارم. هیچوقت از مواضع اصلاحطلبیام کوتاه نیامدهام اما هیچوقت هم حاضر نشده و نیستم بهخاطر اصلاحطلبی، پا روی حق بگذارم. این دیدگاه من است. شاید هم گاهی اشتباه تشخیص بدهم اما اشتباه کردن که گناه و جرم نیست.
*ولی در اینکه اختلاف میافتد؛ دوستان خالهخرسه بیشتر تاثیر دارند تا پلهای شهری. اینها همه بهانه است. مردم میفهمند و طرفین هم همه چیز را میدانند. میخواهند با هم کُشتی بگیرند؛ پل و کوه و تلهکابین میشود میدان.
*میخواهند با هم کشتی بگیرند مسئله میشود سن و سال افراد؛ اینها تاثیر افرادی است که اشتباه مشورت میدهند و بیشتر هم آنطرف هستند و دارند مشورت خطا میدهند.
*یکی از آفات این اختلافات، حرفهای خالهزنکی است. در فضای مجازی خودم دیدهام که طرف آمده نوشته استاندار در فلان جلسهی خصوصی فلان حرف را زد؛ بگم؟ این بگمبگمها را کنار بگذارید.
*من میگویم از این بالاتر نیست که آقای رزمحسینی و آقای فرشاد هر دو نفرشان بد گفتهاند؛ سوالم این است من چرا هیزمبر آتش بشوم و این آتش را ببرم در فضای مجازی و به جان یک مشت جوان بیاندازم؟
*چرا به دوستانم برچسب بزنم که چون تو در استانداری هستی حرفت درست نیست؟ این دوستِ استانداری که الان حرفش درست نیست؛ تا دم انتخابات که خوب بود؛ نبود؟ الان بد شد؟ فاصله گرفتن ما از اصلاحطلبان چه نانی برای این عده دارد؟ نان دارد دیگر.
*چرا وقتی طرفین عصبانی هستند عدهای هیزمبر این معرکه میشوند؟ در هر دو سمت دعوا چنین افرادی حضور دارند.
*{دوستان خالهخرسهی آقای رزمحسینی حکم مشاوره هم دارند؟}: نه.
*{یعنی بین مشاوران رسمی ایشان کسی نیست که در این اختلافات اصلاحطلبان و استاندار، بد مشورت بدهد؟}: من که گفتم ما مشاوران همدیگر را نمیبینیم که برایمان مشخص شود چهکسی خالهخرسه است! به هرحال افراد مختلف، از طریق فضای مجازی به مقامات دسترسی دارند.
*امروز دسترسی به آقای رزمحسینی اصلا سخت نیست و ایشان در فضای مجازی کاملا حضور دارند. برخی دارند بازی در میآورند و واقعا متاسفم برای آنها که یکجور حرف میزنند، یکجور فکر میکنند و جور دیگری عمل میکنند. من به وقتش اسم این افراد را میبرم.
*من این افراد را اصلاحطلب نمیدانم. دلال سیاسی هستند.
*برخی منفعتشان در فحش دادن به آقای رزمحسینی است و برخی هم در فحش دادن به آقای فرشاد.
*برخی هم واقعا دلسوز هستند و میخواهند این معرکه جمع بشود؛ نه که طرفدار آقای رزمحسینی یا آقای فرشاد باشند.
* اینها خوب میدانند این اختلافات ما را به کجا میبرد. من از این وضعیت بسیار متاسفم.
*اگر بخواهم واقعیت امر را بگویم؛ آقای استاندار خیلی با آقای گرامی مشورت میکنند به هر حال ایشان مشاور عالی هستند؛ ولی اینکه حتما تاثیرگذاری ایشان خیلی زیاد است؛ من نمیدانم.
* چون من در نهایت با آقای رزمحسینی صحبت میکنم و نمیدانم آنچه ایشان با من میگویند نظر خودشان است یا آقای گرامی. اما در شخصیت ایشان ندیدم که تا آن حد تحت تاثیر یک نفر قرار بگیرند؛ چه مشاورشان باشد، چه رفیق سیاسی و چه همرزم و چه مافوقشان باشد.
* اینکه اینقدر مطیع باشد خیلی بعید میدانم. ولی آقای رزمحسینی با آقای دکتر گرامی بیش از دیگر مشاورانشان مشورت میکنند.
شایان ذکر است باز نشر اظهارات افراد در گفتارنو به معنای تائید مواضع افراد نیست.
ممنون. نمی دونین دو ساعت حرف زدین. اگه می دونستید چیکار می کردید