کد خبر: ۲۷۷۱۵
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۸:۲۳
ارسال به دوستان
ذخیره
روزنامه شرق نوشت: در سالگرد دوم خرداد بسیاری از کارنامه و آینده اصلاحات نوشتند. اصلاح‌طلبی و جریان اصلاحات این روزها با بحران دست‌به‌گریبان‌ است و این امر باعث شده، بیشتر نوشته‌ها معطوف به کلیات باشد. در گزارش پیش‌رو کوشش شده با برجسته‌کردن یک جزء از جریان اصلاحات- دانشجویان اصلاح‌طلب- وضعیت فعلی این جزء و نسبت آن با کل، در نگاهی درون‌نگرانه بررسی شود. در این راستا، ابتد تحلیلی از جایگاه دانشجویان در جریان اصلاحات مطرح می‌شود و در ادامه تلاش شده با تکیه بر نظرات خود دانشجویان، فهمی پدیدارشناسانه از وضعیت ایشان حاصل شود.

دانشجوی سیاسی
«ما پدیده‌ای به نام دانشجویی که ذات مشخصی داشته باشد، نداریم که بتوانیم بنا بر آن تعریف، بگوییم این دانشجو است و آن دانشجو نیست. در واقع هرکسی که وارد دانشگاه می‌شود و درس می‌خواند، به‌نوعی دانشجو محسوب می‌شود؛ اما کیفیت زندگی دانشجویی و هویت دانشجویی به مرور تغییر کرده است» (گفت‌وگو با عباس کاظمی، ویژه‌نامه روز دانشجوی «شرق»، سال ۱۳۹۶).

با این قیاس، «دانشجو» دیگر آن اسم دهن‌پر‌کن دهه‌های پیش نیست. تعمیم سرسری این تحلیل به بحث فعالان دانشجویی، در نگاه اول به این نتیجه منتهی می‌شود که کیفیت فعالیت دانشجویی امروز، سطح پایین‌تری نسبت به فعالیت در ادوار گذشته دارد؛ انگاره‌ای که به موازات ایده‌آلیزه‌کردن فعالان دانشجویی سابق تقویت نیز می‌شود. «چه‌کسی گفته جریان دانشجویی دهه 80 از جریان دانشجویی فعلی اثرگذارتر یا باکیفیت‌تر بوده است؟ من در هر دو فضا فعالیت کردم. به جد می‌توانم بگویم اصلا چنین مقایسه و سنجشی درست نیست. فعالان دانشجویی‌ای که من در سال‌های گذشته دیدم، از شریف‌ترین، فعال‌ترین، خوش‌فکرترین و البته مظلوم‌ترین فعالان اجتماعی بوده‌اند» (گفت‌وگو با محمدعلی کامفیروزی، ویژه‌نامه روز دانشجوی «شرق»، سال ۱۳۹۶).

بنا بر آمار رسمی، در‌حال‌حاضر بیش از چهار میلیون نفر از جمعیت ایران، دانشجو هستند. آری؛ دیگر «دانشجو» برچسب نایابی نیست که در انحصار معدود جوانان پرشروشوری باشد؛ اما آیا دیگر جوانان آرمان‌خواه، دانشجو نیستند؟ قطعا هستند.

 تجربه‌ بی‌واسطه کامفیروزی از فعالیت دانشجویی نیز بر همین موضوع دلالت دارد. این فعال دانشجویی در ادامه نقد خود به انگاره افت سطح فعالیت دانشجویی، انگشت بر تفاوت دیگری نیز می‌گذارد: «این دانشجوها [دانشجویان فعال امروزی] دارند هزینه هم می‌دهند؛ هزینه‌هایی که کمتر از دانشجویان فعال در دهه 80 نیست، ولی کسی صدایشان را نمی‌شنود. ابزارهای کنترل و برخورد نیز قوی‌تر و سخت‌تر شده است. جامعه، اقشار و نهادهای مرجع اجتماعی مستقل نیز یا دیگر وجود ندارند یا حساسیت و پیگیری قبلی را ندارند... . در آن سال‌ها، یادم هست، یک دانشجو که احضار می‌شد، خبرش در ده‌ها رسانه منتشر می‌شد و کلی واکنش به همراه ‌داشت».

 تحلیل دکتر کاظمی و بحث‌های کامفیروزی نه‌تنها نافی یکدیگر نیستند، بلکه خبر از پدیده واحدی می‌دهند؛ از سویی سکه «دانشجویی» رونق گذشته را در جامعه ندارد و از سوی دیگر، هنوز هستند دانشجویانی که هم فعالیت سیاسی می‌کنند، هم اهل مطالعه و سازماندهی هستند و هم کارنامه گذشتگان‌ خود را نقد و بررسی می‌کنند تا میراث‌داران سنتی چند‌ده‌ساله باشند و به این اعتبار، از گذشتگان خود «بهتر» عمل‌ کنند.

اصلاحات و جایابی‌ فعالیت سیاسی دانشجویی
به باور علی‌رضا علوی‌تبار، اگر برای اصلاح و بهبود دو معیار «اتکا به‌ شهروندان ایرانی» (نفی تغییر از بیرون) و «پرهیز از خشونت و قهر» را شاخص قرار دهیم، راهبردی جز «بهبودخواهی حکومتی» یا «جنبش اجتماعی» نخواهیم داشت (گفت‌وگو با علی‌رضا علوی‌تبار، ویژه‌نامه روز دانشجوی «شرق»، سال ۱۳۹۶). با این چارچوب تحلیلی، علوی‌تبار جای مناسب ایستادن دانشجویان اصلاح‌‌طلب – نه به معنای تشکیلاتی بلکه به معنای دانشجویانی که خواهان اصلاح وضع موجود هستند– را به‌عنوان بخشی از یک جریان بزرگ‌تر در نظر می‌گیرد؛ «دانشجویان می‌توانند به صورت بخشی از جنبش اجتماعی اصلاح ساختار تصمیم‌گیری در کشور فعالیت کنند؛ اما اولا باید بر اهمیت بهبودخواهی حکومتی تأکید کنند و خود را در تقابل با آن یا تضعیف آن نبینند؛ ثانیا نباید گمان کنند خود به‌تنهایی می‌توانند بار یک جنبش ملی را بر دوش بگیرند».

از نگاه این استراتژیست اصلاح‌طلب، جریان فکری و سیاسی دانشجویی ارتباط عمیقی با جریان‌های روشنفکری در جامعه دارد؛ «آنها [دانشجویان] به‌طور معمول از سوی جریان‌های روشنفکری انگیزه حرکت پیدا کرده و جهت داده می‌شوند و به گسترش اجتماعی و توزیع اندیشه‌های روشنفکری در جامعه یاری می‌رسانند». علوی‌تبار سیاست‌ورزان حرفه‌ای را در معرض «خطر تسلیم‌شدن به واقعیت» و دانشجویان را در معرض خطر «آرمان‌گرایی تخیلی» می‌بیند و گفت‌وگوی انتقادی این دو گروه را باعث تعدیل هر دو طرف می‌داند.

لحظه اکنون؛ مسئله‌مندبودن اصلاحات
«بهبود‌خواهی حکومتی» و «جنبش اجتماعی» همان «بالا» و «پایین» شعار معروف حجاریان است: «فشار از پایین و چانه‌زنی در بالا». در سال‌های آخر دهه ۷۰، این راهبرد دو سطح اصلاح‌طلبی بالا (در حکومت) و پایین (در جامعه) را به یکدیگر پیوند می‌داد. در چنین چشم‌اندازی جایابی اجزای جریان اصلاحات راحت‌تر بود؛ به‌تعبیری در این راهبرد، دانشجویان اصلاح‌طلب تصویرِ بزرگی پیش‌رو داشتند که در آن، کنش‌ورزی سیاسی‌شان -و هزینه‌ای که برای آن پرداخت می‌کردند-، معنا پیدا می‌کرد.

اما از ۹۲ به این سو، سویه «بهبودخواهی درون قدرت» آن‌چنان حوزه‌های دیگر اصلاح‌طلبی را از میدان به‌در کرد که اصلاحات به‌عنوان یک نظام که اجزای آن با یکدیگر رابطه نسبتا اندام‌واری داشتند، مختل شد؛ چرا که دیگر «پایین» جایی برای بازی‌کردن نداشت و به تعبیر علوی‌تبار سیاست‌ورزان نیز روز‌به‌روز بیشتر «تسلیم واقعیت» می‌شدند. در منطق جدیدی که بر اصلاحات حاکم شد، فعال‌شدن بدنه (به جز استثنائاتی) تنها در آستانه انتخابات و جهت تقویت «بهبودخواهان حکومتی» معنا پیدا می‌کرد.

طرح بحث
وجود اتحادیه‌های فراگیر دانشجویی یا نهادهای سازمان‌یافته‌ای که مطالبات دانشجویان اصلاح‌طلب را نمایندگی کنند، می‌توانست گفت‌وگو بین دانشجویان و رده‌های متفاوت اصلاح‌طلبان را تسهیل کند (موهبتی که با تمام فرازونشیبش در سال‌های اصلاحات در اختیار دانشجویان آن زمان بود)؛ فرایندی که از رهگذر آن، دانشجویان اصلاح‌طلب از دشواری‌های اصلاح‌طلبان و اصلاح‌طلبان از نقدها و مطالبات دانشجویان آگاه می‌شدند. اکنون، در نبود چنین رابطه سازمان‌یافته‌ای، دانشجویان با تحلیل‌های شخصی و بررسی نظرات روشنفکران و تحلیل‌گران سعی می‌کنند رابطه حمایت-انتقادی مناسبی با اصلاح‌طلبان و بیشتر از آن با دولت (که البته اصلاح‌طلب نیز نیست) داشته باشند. دانشجویانی که در انتخابات‌ بسیج می‌شوند و خیابان‌ها را تسخير می‌کنند و در مابقی سال هم توأمان درگیر نقد و حمایت از اصلاح‌طلبان‌اند. شاید این‌گروه هرگز دخالت خارجی به عنوان راه تغییر را نپذیرد و به خشونت نیز رو نیاورد؛ یعنی به‌لحاظ نظری اصلاح‌طلب بماند، اما تصور اینکه روزی از اصلاح‌طلبان ببرند، دور از ذهن نیست. حال باید پرسید این بخش از جریان اصلاحات چه نگاهی به اصلاح‌طلبان دارد؟ نقدهای اصلی آنها به اصلاح‌طلبان چیست؟ چه چیزی بیشتر آنها را از اصلاح‌طلبان رنجیده‌خاطر می‌کند؟ و...

در ادامه پاسخ کنشگران فعال عرصه سیاست و دانشگاه را به این سؤالات خواهید خواند. باتوجه به محدودیت توان، بالاجبار تنها دبیران تشکل‌ها را مورد پرسش قرار دادیم، چراکه آنها خود حاصل انتخاب تعداد بیشتری از فعالان دانشجویی‌اند. در مجموع ۱۲ دبیر تشکل اصلاح‌طلب و تحول‌خواه تهران و شهرستان، از سه طیف (تادا، متحد و مستقل) به پرسش‌ها پاسخ دادند. پاسخ‌ها، لزوما موضع تشکل‌ها نبوده و از‌این‌‌رو از آوردن اسامی دبیران پرهیز شده است.

نگاه دانشجویان به اصلاح‌طلبان
در پرسش نخست از دانشجویان پرسیده شد که «اصلاح‌طلبان فعلی را به چند دسته تقسیم‌بندی می‌کنید؟ شما خودتان را به کدام دسته نزدیک‌‌تر می‌دانید؟» به جز تک‌موردی که تقسیم‌بندی اصلاحات را بلاموضوع و جناح‌های فعلی این جریان را حاصل «اختلافات شخصی» بیان کرد، اکثرا اصلاحات را به دو یا سه دسته تقسیم کردند.

بیشتر دبیران، اصلاح‌طلبان را به دو دسته «جامعه‌محور» و «قدرت‌محور» دسته‌بندی و به اصلاح‌طلبان جامعه‌محور ابراز نزدیکی کردند. در پاسخ‌ها تعابیر متفاوتی برای این دودسته مطرح شده که کم‌وبیش معانی نزدیکی دارند. در‌این‌بین متفاوت‌ترین نام‌گذاری «چپ-اصلاح‌طلب» و «راست-تکنوکرات» بود. یکی از پاسخ‌دهندگان این دسته، در پاسخ به قسمت دوم پرسش نسبت به بیشتر پاسخ‌ها، موضع متفاوت‌تری اتخاذ کرد و جایگاه بینابینی‌ را برگزید: «به عنوان یک فعال دانشجویی در تشکل، از طریق ارتباطات با بزرگان اصلاحات سعی در برداشت درست و آگاهی از وضعیت و در مرتبه دوم انتقال درست و جهت‌دهی و فضاسازی بدنه دانشجویی و سپس جامعه دارم».

دسته کوچک‌تری اصلاح‌طلبان را به سه دسته تقسیم کردند. تنها تشابه این گروه در اختصاص یک دسته از تقسیم‌بندی خود به «فرصت‌طلب‌ها» است. در میان گروهی که اصلاح‌طلبان را به سه دسته تقسیم کردند، یکی از دبیران از موضعی نظری-تاریخی اصلاح‌طلبان را به «سنت‌گرایان» که به «اصلاحات بوروکراتیک و روبنایی» قائل‌اند، طیف متکثر «تحول‌خواهان یا تجددگرایان» که به «میانجی ایده تغییر» حول یکدیگر جمع شده‌اند، و «کانفرمیست‌ها» که از سویی با اتخاذ مواضع پوپولیستی تلاش می‌کنند در بدنه اصلاح‌طلب نفوذ کنند و از سویی هم راحت‌تر می‌توانند اعتماد حاکمیت را به دست بیاورند، بخش‌بندی کرد. نویسنده این دسته‌بندی، بر این باور است که از سال ۸۴ به بعد غالبا اصلاحات در سلطه گروه سوم بوده است. او راه اصلاح این مشکل را در تمهید «منظومه فکری و مجموعه‌ای از مفاهیم» می‌داند که فراتر از «ایده تغییر» به اصلاح‌طلبان دستور کار دهد. «مهم‌ترین عایده این امر را می‌توان حذف و طرد کانفرمیست‌ها دانست که با شکل‌گیری یک چارچوب نظری و عملی نمی‌توانند رویکرد دوگانه اتخاذ کنند».

سرمایه و پاشنه آشیل جریان اصلاح‌طلبی
در مرحله بعد، اصلی‌ترین نقد وارد به اصلاح‌طلبان مورد پرسش قرار گرفت. در مجموع می‌توان پاسخ‌ها را به سه دسته‌ کلی تقسیم کرد. دسته‌ اول را گروهی تشکیل می‌دهند که با تفاوت‌هایی که بین آنها هست، به پرسش از منظر تشکیلاتی پاسخ دادند. همان‌طور که در بالا اشاره شد، یکی از دبیران، فقدان «منظومه فکری» را مشکل اصلی دانست؛ هرچند می‌توان این پاسخ را در سطح نظری-گفتمانی فرض کرد اما به‌نظر می‌رسد که این جواب بیشتر ناظر بر فقدان برنامه، دستور کار و چشم‌انداز است؛ به عبارتی نویسنده این نقد، در تلاش است تا به ریشه مشکلات تشکیلاتی، یا به تعبیری مشکلاتی که حل بحث‌های تشکیلاتی نیز در گرو آنها هستند، اشاره کند.

 در وضعیتی که اصلاحات به بازی‌های تاکتیکی تقلیل یابد، «کانفرمیست‌ها» در سطوح مختلف این جریان نفوذ کرده و سرمایه‌های جریان اصلاح‌طلبی را تباه می‌کنند. دیگر دبیرانی که با نگاه تشکیلاتی به پرسش پاسخ دادند، به ‌مواردی از این قبیل اشاره کردند: «ضعف تشکیلاتی، بی‌چشم‌انداز بودن و عدم تربیت نیروهای نسل سوم اصلاحات»، «عدم‌شفافیت و بی‌توجهی به فساد مالی مدعیان اصلاحات»، «بی‌برنامگی» و «بسته‌‌بودن حلقه نزدیکان و نگاه ابزاری به اقشار دیگر».

دسته‌ دوم اما از چند جهت شایان‌توجه است. تعداد این گروه به بزرگی دسته اول است و برخلاف گروه اول همه روی یک‌چیز مشخص دست می‌گذارند. موضوع هنگامی توجه‌برانگیزتر می‌شود که این موردی که گروه دوم به‌عنوان بزرگ‌ترین نقد خود به اصلاحات می‌دانند، در خلال نقدهای دیگر دبیران هم تا حدودی دیده می‌شود و آن‌چیزی نیست جز «بی‌توجهی به مفهوم عدالت اجتماعی» یا به تعبیری «عدالت‌خواهی».

متداول است که بخشی (اگر نه بزرگ‌ترین بخش) از شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات سال ۸۴ را به فقدان «عدالت» در گفتمان اصلاح‌طلبان نسبت می‌دهند. در این زمینه یکی از دبیران حتی بحث را تا اینجا پیش برد که اصلاحات «توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی را قربانی دموکراسی و آزادی‌خواهی» می‌کند؛ البته نویسنده این سطر، در ادامه توضیح می‌دهد که اصلاح‌طلبان حتی برای رسیدن به دموکراسی مورد نظر خود نیز برنامه‌ای ندارند.

برای بخشی از سیاسیون و تحلیلگران وضعیت بد اقتصادی و پررنگ‌شدن بحث «عدالت اجتماعی» یاد‌آور کنش‌های پوپولیستی و ویرانگری است که به خط‌مشی‌های «عدالت توزیعی» ختم می‌شود که در نهایت اقتصاد سیاسی ایران را ناکارآمد‌تر و فاسدتر هم می‌کند. گرایش ملموس فعالان دانشجویی به بحث‌های «عدالت‌خواهی» تا حدودی متأثر از فضای روشنفکری‌ای است که هرچند نحیف است اما پای در قدرت ندارد و به این اعتبار نقدی هم از این منظر به آن وارد نیست. اما احتمالا بخش دیگر این گرایش از وضعیت بد اقتصادی جامعه منبعث شده است.

دانشجویان بنا بر اقتضائات سنی و قشری، برخلاف اجزای دیگر جریان اصلاحات کمتر درگیر برآورد منافع گروهی و شخصی خود هستند و به این اعتبار کنش سیاسی آنها در ماهیت به فعالیت کنش‌ورزان اجتماعی و خیریه نزدیک است؛ داوطلبانه و بدون چشمداشت. چنین گروهی آرمان‌گرایانه‌تر عمل می‌کند و به‌سادگی یک تکنوکرات نمی‌تواند از کنار ابرچالش‌های اقتصادی ایران بگذرد و وضعیت سخت معیشتی مردم را نبیند. دسته سوم پاسخ دهندگان، نظرات متفاوت و جمع‌ناپذیری درباره مشکل اصلی اصلاحات داشتند که از جمله آنها می‌توان به «سهم‌خواهی افراد حاضر در این جریان» که به تعبیر نویسنده باعث شده افراد غیر اصلاح‌طلب هم جذب این جریان شوند، اشاره کرد.

پرسش دیگری که دبیران به آن پاسخ دادند «سرمایه اصلی جریان اصلاحات» بود. اغلب پاسخ دهندگان، مستقیم یا غیرمستقیم از «پشتوانه مردمی» به‌عنوان سرمایه اصلی جریان اصلاحات یاد کردند؛ هرچند در انتخاب کلمات متفاوت عمل کردند. البته از منظری تفاوت کلمات، معانی پنهانی نیز در پس خود دارد؛ برای نمونه پاسخ‌دهنده‌‌ها سرمایه اصلی جریان اصلاحات را «نارضایتی عمومی» (که البته به تعبیري، خود اصلاحات نیز به مرور، سوژه این نارضایتی شده است)، «طبقه متوسط اجتماعی و گفتمان قوی‌تر در قیاس با سایر رقبا»، «رأی مردم»، «امیدجوانان» و امثالهم دانستند. نکته شایان‌توجه آن بود چند نفر نیز از برخی چهره‌های اصلی اصلاح‌طلب به عنوان سرمایه‌های این جریان یاد کرده‌اند، افرادی چون رئیس‌جمهوری اصلاحات و محصوران.

 در مقابل یکی از دبیران از منظری متفاوت موضع متفاوتی اتخاذ کرد: «تحلیل توهم‌آلودي وجود دارد که فکر می‌کند به‌واسطه چهره‌های این جریان و به‌واسطه علاقه مردم به این افراد و این جریان است که لیست امید تهران به‌طور کامل رأی می‌آورد». این فعال دانشجویی، این نگاه را اشتباهی نابخشودنی می‌داند که می‌تواند به خطاهای راهبردی منتهی شود.

اصلاحات از پس اصلاح خود برمی‌آید؟
بدون آنکه وضعیت فعلی اصلاحات از دبیران پرسیده شود، به ‌نظر می‌رسد اجماع کاملی وجود دارد که حال‌وروز جریان اصلاح‌طلبی به‌هیچ‌عنوان خوب نیست. دبیران در پاسخ به این پرسش که «آیا اصلاحات توان اصلاح و کارآمدکردن خود را دارد؟» طیفی را به ‌وجود آوردند که یک سر آن، افرادی هستند که به اصلاح ‌اصلاحات باور دارند و آن را شدنی می‌دانند و هرقدر به‌سوی دیگر حرکت کنیم، آرام‌آرام نظرات بدبینانه می‌شود تا در انتها یک دبیر احتمال این اتفاق را منتفی می‌داند. دانشجویان در لابه‌لای پاسخ‌های خود نکاتی را هم مطرح می‌کنند که پس نگاه آنها را فاش می‌کند. برای نمونه یکی از دبیران نوشت: «جریان اصلاحات باید بپذیرد که قدرت، تلاش در منزوی‌کردن و کنارزدن آنها را دارد و برای امتداد مسیر اصلاح کشور اولویت اول را به پشتوانه و حمایت مردمی بدهد». دبیر دیگری با قطعیت پاسخ می‌دهد: «باید داشته باشد» و ادامه می‌دهد: «باید باور کنیم که اصلاحات در ایران به وضعیت اورژانسی رسیده و هرچه زودتر نیاز به جراحی دارد». این دبیر یک گام عملی این پیشنهاد را «حذف برخی از اعضا و اضافه‌کردن جوانان خوش‌فکر» می‌داند. یکی دیگر از پاسخ‌دهندگان اما پاسخ رندانه‌ای به این پرسش داد و نوشت: «اگر توان را پتانسیل اجتماعی و پشتوانه نظری در نظر بگیریم بله، اما اگر عزم جدی برای یک تحول درون‌ساختاری خیر...».

با توجه به تقسیم‌بندی ابتدایی اصلاح‌طلبان از سوی پاسخ‌دهندگان، در ادامه از آنها پرسیده شد که ترجیح می‌دهند صدای کدام چهره‌های اصلاح‌طلب را پژواک دهند. فارغ از دبیرانی که به این پرسش پاسخ ندادند، نام‌های متعددی مطرح می‌شود که هرچند پراکنده بودند، اما کلیت منسجمی را از دیدگاه این دبیران به وجود می‌آوردند. پرتکرارترین نام این گروه «مصطفی تاجزاده» است. پاسخ‌های دیگری نیز مانند «منتقدان دلسوزان اصلاحات و نظریه‌پردازان اصلاحات جدید»، «طیف چپ جریان اصلا‌ح‌طلبی» و افرادی مانند محصوران و حجاریان تا زید‌آبادی و علیرضا رجایی نیز مطرح شدند.

درمجموع لابه‌لای نقد و نظر دانشجویان این احساس که سرمایه‌های اصلاح‌طلبی در حال زوال است موضوعی بود مورد اجماع. برخی بحث‌ها خود را انضمامی‌تر کردند و چند نفری به نهادهایی مانند «شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان» هم نقدهایی وارد کردند و اصلاح و شفافیت آن را راه مناسبی برای جلوگیری از کاهش سرمایه این جریان دانستند. در پرسشی از دبیران پرسیده شد چقدر احتمال می‌دهند که رئيس دولت اصلاحات در انتخابات بعدی نیز از لیست‌ها حمایت کند. 

پاسخ‌های متفاوت و قابل‌توجهی به این پرسش داده شد. یک سوی طیف نقش خاتمی در شورای‌عالی سیاست‌گذاری را ناچیز دانسته بود و بر اساس همین نظر به سؤال پاسخ داده بود و شخص دیگری جواب را کاملا مشخص و «بله» بیان کرد، چراکه شورای‌عالی را کاملا متأثر از رئيس دولت اصلاحات فرض گرفته بود. بخش قابل‌توجهی از دبیران در پاسخ به این پرسش، دغدغه خود را مطرح کردند؛ آنها تداوم این شیوه «غیرشفاف بسته‌شدن لیست‌ها» و حمایت رئيس‌جمهوری دولت اصلاحات از آن را باعث افول سرمایه‌های اصلاحات بیان کردند.

جمع‌بندی
«اصلاح‌طلبان در یک مقطع خاص تاریخی به اقتضای شرایط خود [انتخابات ۹۲]، تلاش کردند با یک تصمیم و تدبیر عقلایی از جریانی متفاوت از جریان اصیل اصلاح‌طلبی دفاع کنند؛ (در این مسیر) آگاهانه یا ناآگاهانه جریان اندیشگی، اجتماعی و گفتمانی اصلاح‌طلبی را به یک معنا ذبح عقلی کردند. به این معنا که جریان اصلاح‌طلبی را از شادابی و فربگی اندیشه‌ای و گفتمانی به یک بازیگر در صحنه قدرت تقلیل دادند». (محمدرضا تاجیک، گفت‌وگو با «شرق»)

در وضعیت جدید جریان اصلاح‌طلبی، دانشجویان می‌توانند جزء اولین گروه‌هایی باشند که از این اصلاحات دل‌زده و دلسرد می‌شوند. اینکه ایده اصلاحات منطقا در قیاس با ایده‌های دیگر معطوف‌ به تغییر، مناسب‌تر است، برای امیددادن، فعال‌کردن بدنه و قابل‌دفاع‌ماندن این جریان، کافی نیست. اصلاح‌طلبان خارج از قدرت در تبیین اصلاح‌طلبی فعالند؛ در فضای مجازی می‌نویسند، به دانشگاه‌ها می‌روند، در برنامه‌های دانشجویی شرکت و گاهی هم از فعالان دانشجویی حمایت می‌کنند، اما به ‌نظر می‌رسد برای استفاده مفید از انرژی و توان دانشجویان اصلاح‌طلب (حتی استفاده از این توان در راستای اصلاح ‌اصلاحات) نیاز به ترسیم چشم‌اندازی عملی (نقشه راه) و همچنین وجود عمالیتی کافی برای اجرای آن هستیم.

در این راستا صداهایی به گوش می‌رسد. آیا این صداهای حاشیه‌ای جریان اصلاحات می‌توانند به مرکزیت آن بیایند – که درحال‌حاضر در تسخیر «بهبودخواهان حکومتی» است- و نسبت درست بین «بهبودخواهی حکومتی» و «جنبش اجتماعی» را حفظ کنند تا از این رهگذر اصلاحات هم اصلاح شود؟ باید صبر کرد و دید، اما نکته‌ای که نمی‌توان از دیدن آن طفره رفت، وضعیت دشوار دانشجویان اصلاح‌طلب است. هرچند که به‌ باور برخی از دبیرانی که در نظر‌‌خواهی «شرق» شرکت کردند‌، دانشجویان می‌توانند خود بخشی از پروژه اصلاح اصلاحات را بر دوش کشند، اما باید گفت دانشجویان در میانه قطع امید و تلاش برای اصلاح ‌اصلاحات ایستاده‌اند.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار

عدم توجه به جلو علت 53 درصد از تصادفات برون شهری

افزایش خطر ابتلا به سرطان با تغذیه بد

پیش بینی هواشناسی از رعد و برق و بارش باران در مناطقی از کرمان

هشدار مهم به یارانه‌بگیران/ این پیامک‌ها جعلی است

تصمیمات مدیران نباید عرضه سوخت را برای مردم سخت کند / کمبود و شلوغی جایگاه‌های عرضه سوخت گاز به هیچ وجه قابل قبول نیست

معاون استاندار کرمان: از زمان واگذاری معادن زغال سنگ کرمان، هیچ توسعه‌ای در آن اتفاق نیفتاده است

مدیر شبکه بهداشت رودبار جنوب: اجرای طرح واکسیناسیون نوبت صفر الزامی است

توصیه خیرخواهانه همتی به دولت سیزدهم: فاصله نرخ ارز بازار با نرخ نیمایی را کم کنید؛ وگرنه با خروج سنگین سرمایه روبرو می‌شوید

نجات دو کودک گرفتار در سیلاب زرند

مشترکان خوش مصرف برق خانگی جوایز نقدی و خودرو دریافت خواهند کرد

پر بحث

10 روستای استان کرمان به عنوان روستای هدف گردشگری انتخاب شدند   (۲۴ نظر)

عیدوک بامری که بود و چه رابطه‌ای با حاج قاسم داشت/ احمد یوسف زاده توضیح داد   (۶ نظر)

مشکل تامین زمین در کرمان برای ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن  وجود ندارد   (۴ نظر)

پیش بینی وضعیت آب و هوای کرمان   (۲ نظر)

ببینید| فیلم کامل سخنان سید حسین مرعشی در شبکه افق   (۲ نظر)

ببینید| گزارش تصویری گفتارنو از مراسم عزاداری منزل حاج ماشاءالله خدادادپور در کرمان   (۲ نظر)

امام جمعه سابق راور درگذشت   (۲ نظر)

صدور هشدار زرد هواشناسی؛ ورود سامانه بارشی نسبتا قوی به کرمان   (۱ نظر)

ناصر فرشید به عنوان فرمانده انتظامی استان کرمان منصوب شد   (۱ نظر)

دو روستا و یک شهر استان کرمان به اینترنت پرسرعت متصل شدند   (۱ نظر)