محبوبه فیروزآبادی در صدای تاک نوشت:
1- «آش دهانسوزی نیست»! مدیریت حتی بر بزرگترین استان کشور، در این روزها دشوار را میگویم. این مسئولیت سنگین که مصداق «آب از آهن جدا کردن است»بر دوش محمدجواد فدائی گذاشتهشده است وبهزعم من، فدائی گذشت کرده و تن زیر بار این مسئولیت داده است؛ تنش درست و سلامت.
در باب اینکه چقدر فدائی گزینه مناسبی برای این مسئولیت است سخن نمیگویم که «چغندر به هرات، زیره به کرمان بردن» است. بر پایه آن مثل که میگوید: «ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزای» برای دومین استاندار دولت تدبیر و امید در استان کرمان چند پیشنهاد و توصیه «رک و پوستکنده»بهرسم معهودم مینویسم. بخشهایی از آن همان است که دفعه قبل برای استاندار پیشین کرمان نوشتم و الان با ادبیاتی متفاوت برای استاندار جدید کرمان مینویسم بهاضافه نکات ریز و مهمی که از قلمم افتاده بود.
2- آقای فدائی! «جنگ دو سر دارد» گاهی پیروزی هست و گاهی شکست! این استان قهرمان نمیخواهد!مدیر میخواهد آنهم از نوع مدبرش! در حافظه تاریخی این شهر ازقضا مدیرانی ماندهاند که نخواستند قهرمان باشند. میخواستند فقط استان را به بهترین شکل اداره کنند. بسیاری کارها و مسائل با «چو انداختن» حل نمیشود. حتی مدیریت افکار عمومی هم در درازمدت با این شیوه جواب نمیدهد.این خروجی طرحهاست که تعیین میکند کوششها نتیجهبخش بوده یا نبوده است.
3- «صدبار گز کنید و یکبار مقراض!» شاید خندهدار باشد که توصیهای بدین حد دمدستی به بالاترین مقام اجرایی استان گفته شود. رویم سیاه! اما آقای استاندار صدبار گز کنید و یکبار مقراض که این استان کم از این بابت ضربه نخورده است. تصمیمات خلقالساعه و غیرکارشناسی پشت درهای بسته، بسان سرعتگیر مقابل حرکت استان در مسیر توسعه عمل کرده و کار بدانجا کشیده شده که برخی پروژهها برای مدیران حیثیتی و برای اهل نقد، امنیتی وانمود شده است. امید است با این توضیح که «از این ستون تا آن ستون فرج است» بر نظرات کارشناسی خط بطلان،کشیده نشود.
4- احتمالاً خبری ناگوارتر از اینکه سرمایهگذاران در کرمان «پشت دستشان راداغکردهاند» و از سرمایهگذاری در استان نادم شدهاند، وجود ندارد آنهم در روزهایی که بیکاری به یکی از جدیترین چالشهای خانوادههای کرمانی بدل شده است و سفره خانوادهها کوچکتر. فضای کسبوکار کرمان، آب روی آتش میخواهد. خصوصیها میگویند: «چشم دولتیها آلبالو گیلاس میچیند». میگویند: هنوز تفکرات بلشویکی از ذهن برخی تصمیم سازان استان رخت برنبسته است. میگویند: میگوییم «نر است آنهامیگویند بدوش». اگر قرار است حال اقتصاد استان بهتر شود، باید بخش خصوصی بتواند در فضای کسبوکار استان تنفس کند. حالا بماند که ته جیب همین بخش خصوصی هم تارعنکبوت بسته است!
5- «آمار سازی» به سنتی بدل شده است که تیشه به ریشه این استان میزند. نظام آماری استان نارساییهای جدی دارد. روی هیچیک از آمارهای بخشهای مختلف استان، نمیشود قسم حضرت عباس خورد. تقریباً هیچ اشتراک نظری بین بخش خصوصی و دولتی در خصوص آمارها وجود ندارد. بعد همپشت سر هم خبر از تدوین برنامه جامع و سند چشمانداز فلان و بهمان منتشر میشود. کسی هم نمیگوید که مبنای آماری این اسناد و برنامههای جامع به چه متکی است؟ شاید کس یا کسانی بگویند که مراجع قانونی و رسمی حرفشان حجت است. به روی چشم! اما آیا نمیشود بر فعالیت و نحوه کار این مراجع رسمی نظارت بیشتری کرد که شائبهی آمارسازی کمتر مطرح باشد؟ حتماً مقاومتهایی در این بخش وجود دارد اما لطفاً به مدیران این حوزه بگویید که «آسمان به زمین نمیآید» اگر نظام آماری این استان سامان یابد.
6- «لفت دادن» درد دیگر این استان است. منظورم البته ترک یک فضای مجازی نیست.ما از «لفت دادن» از نوع فارسیاش«دلمان خون است». آنچه میتواند در یک بازه زمانی مشخص و کوتاه به سرمنزل مقصود برسد دردالانهای تودرتو و بیسروته دستگاه عریض و طویل بوروکراسی استان، لنگ و لال میشود و آخرسر همچنان «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل»! من نمیدانم در دورههای آموزشی ضمن خدمت به کارکنان دولت چه میآموزند اما عجالتاً در اصول اولیه تا خرخره در گل گیرکردهایم که لابد باید برای آموزش فکری جدی بشود.
7- «برای لای جرز دیوار خوباند» مدیرانی که فقط دودستی میزشان را چسبیدهاند و دریغ از کوچکترین رگههای خلاقیت، جسارت و انگیزه در تصمیماتشان. مدیرانی که هزار «آسمانوریسمان میبافند» که تهش بگویند نمیشود. چارهای نمانده باید روی این مدیران را به راه داد تا بیش از این در استان فرصت سوزی نشود. آقای استاندار! عملکرد مدیران استان باید پیوسته رصد شود نه اینکه بعد از امضا خوردن حکمشان خیالشان راحت باشد که حالا حالاها کسی سراغ کارشان را نخواهد گرفت! این روزمرگیها کلک این استان را میکند!
8- درست است که مسایل اقتصادی و تامین معیشت این روزها جدیترین دغدغهی مردم است اما در این آوردگاه صعب و سخت، نباید از مسایل اجتماعی و فرهنگی غفلت کرد. به نظر می رسد در سالهای اخیر به این مقولات کمتر پرداخته شده است و حالا این بخش پاشنه آشیلمان شده است. اساسا توسعه پایدار و متوازن، با رشد تک بعدی هیچ نسبتی ندارد. بماند که در زمینه رشد اقتصادی هم حرفی برای گفتن نداریم و فقط با سیلی است که صورت خود را سرخ نگهداشتهایم.
9-«آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است» این را به مدیران تان تذکر بدهید، لطفاً! بگویید که پشت «مصلحت است» قائم باشک بازی درنیاورند. بگویید که پاسخ اهالی رسانه را بدهند. نمیشود که از فضای بیدروپیکر مجازی نالید و عرصه را هم بر رسانههای رسمی تنگ کرد. این خواسته صنفی را بهعنوان عضو هیأت مدیره خانه مطبوعات عرض میکنم. به مدیرانتان بگویید: خبرنگاران را سرندوانید. تذکر بدهید که حربه مصاحبه کتبی و خواستن سؤالات، معنایی جز عدم تسلط مدیر بر حوزه کاریاش ندارد. لطفاً به مدیرانتان هشدار دهید که پاسخگویی به رسانهها بخشی از وظایف ذاتیشان بهعنوان مدیر است آن را سرسری نگیرند!
10-ما خبرنگاران یادگرفتهایم که «انگشت در سوراخ زنبور کنیم» و ابایی نداریم که «حساب سره از ناسره سوا شود». اما آنچه که سیستم اداری استان باید تمرین کند، خویشتن داری است. نباید هزینه انتقاد آنقدر بالا رود که اهالی رسانه عطای نوشتن را به لقایش ببخشند. اجازه دهید بابگفتوگو در بخشهای مختلف باز شود. گیرم که احدی « بیگدار به آب زند» اما نفس گفتوگو و شنیدن و نگاه کردن از زوایای دیگر به مساله، خودش فرصت مغتنمی است.
آقای فدایی امیدوارم پایان دوران تصدیگری شما بر استان برایتان بنویسم که «دود از کنده بلند میشود»
سلام و وقت بخیر
یادداشت زیبایی بود هم به جهت محتوایی و هم تکنیک نویسندگی. دستمریزاد
حقیقت بود و تلخ اما زیبا و دلنشین
کاش بیشتر بنویسید