برخي معتقد هستند با مرگ آقاي هاشمي رفسنجاني آب از آب تکان نخورده است و بعضي معتقد هستند که اتفاقاً حضور ايشان در فضاي سياسي امروز خيلي خالي است. شما نگاهتان به اين مسئله چيست؟
به طورکلي انسانها در دوره حياتشان داراي مسئوليت هستند و نقش آفريني ميکنند و نبايد هيچوقت در نبودشان و زماني که خداوند گوهر وجودشان را از جامعه ما ميگيرد ما اين مسائل را از اين زاويه تحليل کنيم. بالاخره انسانها در مقاطعي نقش آفريني ميکنند و نقششان را گاهي اوقات خوب و گاهي اوقات بد ايفا ميکنند و ميروند. مهم اين است که در زمان حياتشان چگونه رفتار کرده اند.
من اساساً با اين نوع نگاه موافق نيستم. بله در مورد پيامبران هم اين اتفاق افتاده است که وقتي پيامبر از بين مردم رفت. رهبران و بزرگان خلأ وجوديشان همواره وجود خواهد داشت. ما نبايد بر روي خلأ وجودي رهبران خيلي تمرکز کنيم. ما بايد تلاش کنيم درواقع در مسيري که آن بزرگان براي ما تعيين کرده اند گامهاي استواري برداريم.
اين مسير يکه شما به آن اشاره کرديد تفسيرهاي مختلفي از آن ميشود. در مورد اين مسير ميشود بيشتر توضيح دهيد؟
من چيزي که بخواهم خدمت شما عرض کنم که براي دوستانمان جديد باشد و حرف تکرار هم نزده باشيم اين است که آقاي هاشمي جز معدود کساني بودند که هم در دوره مبارزه و هم در دوره بعد از پيروزي انقلاب نقش سازنده و مفيدي داشتند. شما يادتان باشد که نيروهاي که دوران انقلاب يک دوران خاص است. دوران انقلاب دوره اي است که افراد متناسب با شجاعت و آمادگيشان براي ايثارگري ميتوانند نقش آفرين باشند و آدمهاي خاصي ميتوانند در دوران مبارزه زير بار شدايد و سختيهاي مبارزه بروند و بدرخشند.
الزاماً همه اين افرادي که ميتوانند در دوران مبارزه براي سرنگون کردن يک نظام، براي پيروزي يک ملت گامهاي استواري بردارند در دوره اي که مربوط به ساخت نظام جديد است؛ چه ساخت بندي و شکل گيري نهادهاي جديد و نظام جديد و چه به معني هدف نظام که به معني توسعه جامع يک کشور است الزاماً نميتوانند با اين عرصه دوم هم گامهاي استوار بردارند. آقاي هاشمي از معدود افرادي است که هم در عرصه انقلاب خوش درخشيدند و هم در دوران استقلال نظام و در جهت توسعه و سازندگي ايران راه روشني را طي کردند و تصميمات روشني گرفته اند و خدمات برجستهاي انجام دادند. راه آقاي هاشمي راه واقعگرايي، خردورزي، حرکت براساس واقعيتها است.
نه براساس الزاماً آرمانهايي که ممکن است بعضاً با توهمات هم همراه باشد.
آقاي هاشمي يک آدم واقعبين بود و در زمان زندگي ميکرد و متناسب با زمان تصميم ميگرفتند. به همين خاطر از شخصيتهاي مفيد ايران محسوب شد و نقش خودشان را خيلي خوب ايفا کردند و با دست پر اين جهان فاني را ترک کردند.
کساني که آيت الله هاشمي ليدر سياسيشان محسوب ميشدند در فضاي امروز سياست ايران به نظرتان چه وظيفه اي دارند؟
به نظر من بايد همگي تلاش کنند ايران را به آرمانها و آرزوهاي آقاي هاشمي نزديک کنند.
آقاي هاشمي آرزويشان اين بود که ايران آباد شود و مردم درآمد و شغل داشته باشند و در رفاه باشند، مردم بافرهنگ باشند. ما بايد دنبال خدمت به مردم باشيم تا روح آقاي هاشمي شاد باشد.
کرمانيها و يزديها در طول تاريخ هيچوقت حاکم ايران نشده بودند. دليلش هم روشن است چون يزد و کرمان استانهاي خشکي بودند و امکان توليد علوفه طبيعي و ارزان قيمت براي لشکرهايي که متکي به اسب بودند برايشان فراهم نبوده است.
ما کرمانيها و يزديها افتخار اين را داريم که به رأي مردم در يک دوره اي حاکم ايران شديم و اين افتخار را داريم که حاکماني که ما تقديم ايران کرديم در خدمت و در سازندگي خوش درخشيدند.