گفتارنو/ حامد گنجعلیخان حاکمی:
ایام آغازین سال 98 در حالی همراه با بارندگیهای سیلآسا است که کشورمان سالها با بحران آب دستوپنجه نرم میکرده است. ناتوانی در حفظ و تأمین آب باوجود سدها، منابع آب زیرزمینی و کانالکشی فاضلاب و … ایران را با بحران روبرو ساخت تا جایی که در بسیاری از شهرها، اقدام به جیرهبندی و یا انتقال آب شد. نتیجه این ناکارآمدی، منجر به خروج از وضعیت مطلوب و قرار گرفتن در دو سوی نقطه بحرانی (کمینه و بیشینهی شاخص بحرانی) شد.
ناتوانی در حل مسائل و عدم توجه به مسئولیتها باعث به وجود آمدن وضعیت بحرانی و طبعاً آسیبهای جبرانناپذیر یا خساراتی با هزینههای جبرانی بالاتر از هزینههای مدیریت میشود که متوجه اقشار مردم است. تقریباً همه شهرهای ما نسبت به بارندگیهایی که منجر به سیل و خسارات شد، آسیبپذیر هستند؛ این پرسش مطرح میشود که نتایج سالها تصمیمات مسئولان ذیربط چگونه در واقعیت پدیدار میشود؟
در یک جاده صاف و یکنواخت دو ماشین بنز و پراید با سرعت 110 کیلومتر در کنار یکدیگر حرکت میکنند، شرایط یکنواخت و سرعت یکسان باعث میشود که فکر کنیم پراید همچون بنز میتواند باشد! اما در اولین پیچ، دستانداز، با هر تغییری که منجر به خروج از وضعیت یکنواخت شود تفاوتها و تفکر سازندگان و مدیران پدیدار میشود.
در مدیریت تأمین آب تا پایان سال 97 براساس اخبار و گزارشهای زندگیِ روزمرهی شهروندان، بحران کمبود آب به اثبات رسید (اینیک سوی نقطه بحران). سوی دیگر نقطه بحرانی، کنترل آب باران بود، اتفاقی که نشان داد هیچ دانش و تدبیری در پیشبینی و حتی محاسبات عملیات عمرانی وجود نداشته و این نقیصه خود را در خروج از وضعیت یکنواخت نشان داد، نهتنها نتوانستیم با مهار آب، کمبود را جبران کنیم بلکه حتی با حل اشتباه مسائل و اصلاً ندانستن حالات و مسائل بحرانی، آب باران تبدیل به یک فاجعه شد. بااینهمه دانشگاه و فارغالتحصیلان انبوه و اینهمه منابع انسانی و مالی چرا ما در این وضعیت هستیم؟
بارانی که بسیار منتظر آمدن آن بودیم و برایش دست به دعا برداشتیم، آسیب و زیانهای جانی و مالی فراوانی را به بار آورد. این اتفاقات معنایی را پدیدار میسازد، بسیاری از مسئولان منتصب در پستها در حل مسئله و انجام وظایف بحران اندیش نیستند و حتی قادر به اتخاذ تصمیم درست بر مبنای اصول عقلی و علمی نبوده و هزینه این ناشایستگی را باید مردمی بپردازند که در این وضعیت قرارگرفتهاند.
قاعدتاً بهترین کسی که میتواند مسائل را حل کند، فردی است که تجربه زیسته نزدیک و عینی و ملموس در خصوص آن مسئله داشته باشد، کسی برای سرما، گرما، زلزله، گرسنگی، ترس و ... میتواند فکر کند که شناخت او اولاً برپایه دانش و دوما معنای آن برخاسته از تجربه زیسته باشد، کسی که با وجودش سرما را درک کرده باشد، گرسنگی کشیده باشد و ... .
عاقبتاندیشی در حل مسائل و پیشبینی حالات بحرانی نشانه تکامل در تفکر و احساس مسئولیت میتواند باشد. وقتی قراردادی وضع میشود بندهایی در آن قید میگردد که اگر یکی از طرفین نسبت به تعهدات خود قصور کرد طرف دیگر بداند چگونه میتواند ایفاد حق کند تا متضرر نشود (بحران اندیشی)، این بندها برای زمان صلح نیستند بلکه برای بروز بحران در اجرا هستند بهعنوانمثال، در قرارداد ازدواج تعیین تکلیف وضعیت مهریه درزمانی صورت میگیرد که اغلب طرفین در آرامش و شادی هستند، اما اجرای آن اکثراً در وضعیت بحرانی است و اقدام در اجرای آن کمتر برای نشان دادن صمیمیت و حسن نیت است، هرچند جزء حقوق فردی است اما بهتر از آنهم میتوان عمل کرد.
شاید شنیدهاید که میگویند، بگذار حالا بشود آن موقع ببینیم چکار کنیم! معنای جمله این نیست که در آن موقع ببینیم چکار باید بکنیم، بلکه معنا این است که منِ مسئول اکنون به دلیل نقصانِ دانش و تفکر، ناتوان از پیشبینی حالاتِ محتمل ممکنالوقوع هستم و لذا راهحلی اکنون برای آنها ندارم. تجربه زندگی بشری نشان داده، هیچ اتفاقی در جهان دفعتاً رخ نمیدهد حوادث اغلب به این دلیل تصادفی و یا غیرقابلکنترل خوانده میشوند که ما ناتوان از کسب اطلاعات و انسجام بین آنها هستیم و یا دانش ما در آن زمینه کم است.
گریز از مسئولیت و پوشاندن ضعف و ناتوانی در انجام امور در لفافههای زبانی و استفاده نابجا از متون غیر مرتبط، طریقی انحرافی و تهدیدی برای پرسشکنندگان است که «چکار کردید؟». در انتها میتوان دو پرسش اساسی را مطرح کرد:
این ناکارآمدی معلول چیست؟
نقش رسانهها در وضعیت کنونی ما در اقتصاد، سیاست، روابط اجتماعی و … چیست؟