حسین اطمینان در هفته نامه پاسارگاد گفت وگویی با رسول حسینینژاد کارشناس ارشد شهرسازی انجام داده است که می خوانید:
ما در شهرداریها یک موضوع مهم به اسم زیباسازی شهری داریم و یک سازمان هم به اسم سیما، منظر و فضای شهری که کارهای آن را بر عهده دارد. اصولا شهر زیبا چه معیارهایی دارد؟ و از کجا بفهمیم یک شهر زیبا است؟
وقتی بخواهیم بگوییم چه شهری زیباست باید زیبایی را تعریف کنیم و برای تعریف زیبایی هم دچار مشکل میشویم. این موضوع سادهای نیست. زیبایی یک بحث مناقشهبرانگیز است و اساسا اگر بخواهیم در مورد آن صحبت کنیم حتما کار فلسفی انجام دادیم. اما از نظر شهرسازی اگر بخواهیم شهر زیبایی داشته باشیم باید ببینیم این زیبایی در شهر چگونه اتفاق میافتد. از نظر من شهری زیبا است که باعث رفاه و آرامش شهروندانش بشود.
این شهر در کنار پاسخ به نیازهای اولیه شهروندانش امکان پرورش فضیلتها را به وجود بیاورد و انسان را به سعادت برساند. در واقع شهر باید بتواند به عنوان یک سکونتگاه انسانی به یک سری نیازهایی که شهروندان برای زندگی کردن به آن دارند و مشکلات روز ما هستند، جواب مناسب بدهد. مثل بهداشت و کیفیت سکونت مناسب، ارایه خدمات، دسترسی به خدمات و وجود بسترهایی برای معاشرت شهروندان. غیر از این موارد باید شهروندان بتوانند صاحب فضیلت شوند.
منظور از فضیلت چیست؟
تفاوتی که یک سکونتگاه شهری با سکونتگاه غیر شهری دارد این است که شهر محل رخداد است، بستر اتفاق است، از حیات مدنی و اجتماعی آبستن میشود و امر نو را میزاید و انسان را ترقی میدهد. در شهر رخدادهایی به وجود میآید که آن را متفاوتتر از بقیه سکونتگاههای انسانی میکند، که این اتفاقها از جنس کمال، معرفت و دانایی هستند.
مثل چی؟
مثل امر گفتوگو و تخیل، مثل اتفاقهای هنری، مثل اجرای آیینها، مثل گردهماییها، مثل اعتراضها، انقلابها و... با این رخدادها انسان همیشه میخواهد به یک مرحله بالاتری برسد و به زندگیاش غنا ببخشد. شهر مکان پرورش وجود است. همینطور باید باعث شود که معیشت مردم بهتر شود و از لحاظ اقتصادی رشد کنند.
بهبود وضعیت معیشت جزو کارکرد شهر است؟
بله. حتما باید شهر جوری باشد که ما پولدارتر شویم.
چگونه؟
زندگی مردم را دچار اختلال نکنیم. در شهر، صحیح و اصولی مداخله کنیم طوری که مردم بتوانند به زندگیشان نظم بدهند، کارشان را رونق بدهند، برای فعالیتهایشان برنامهریزی کنند و امنیت روانی داشته باشند. مثلا چند سال پیش من میخواستم از کرمان با قطار به تهران بروم. نزدیک راهآهن بودم و راحت به ایستگاه رسیدم ولی نزدیک تقاطع (جاده تهران- راه آهن) را بسته بودند و ترافیک زیادی به وجود آمده بود.
من به موقع رسیدم ولی قطار کلا خالی بود. تا تهران، در کوپه من هیچکس نبود. خیلیها به دلیل ترافیک از قطار جا ماندند. این موضوع در سطوح مختلف وجود دارد. انسانهایی که برای شهر تصمیم میگیرند جوری رفتار میکنند که مرتب زندگی شما دچار اختلال میشود. شما نمیتوانید نظم به زندگیتان بدهید. وقتی نظم نداشته باشید نمیتوانید به اهدافتان برسید. وقتی هم به اهدافتان نرسید پول و موفقیت کمتری را به دست میآورید.
این بحثها خیلی کلی و زیربنایی بودند. به هر حال این شهر یک ظاهری هم دارد که زیباسازی روی این موضوع کار میکند. از دید شما این ظاهر جایگاهی ندارد؟
اساسا من با همین تعریف از زیباسازی مشکل دارم. اینکه زیباسازی را ظاهری ببینید، زیبایی یک موضوع درونی است. در واقع هیچ چیز زیبایی وجود ندارد که باطن نازیبایی داشته باشد. مثلا نمیشود گرافیک کتاب را درست کرد ولی متن خوبی نداشته باشد. مثل ظاهر و باطن آدمها. بسا اینکه از لحاظ بصری هم زیبایی را نمیتوان به هارمونی و تناسبات تقلیل داد، زیبایی با معنا سر و کار دارد و معنا از کاربرد آن چیز میآید، بحث قبلی را کمی ادامه بدهم. این موضوع خیلی هم زیربنایی نیست.
همهی اینها به نحوه و رویکرد سیستم مداخلهگر در شهر برمیگردد. نحوه مداخله در شهر از سوی یک شهرساز با یک معمار و کسی که عمران خوانده فرق دارد، چه برسد به کسانی که کاملا غیرمرتبط هستند. همانطور که ما برای لباس دوختن پارچه را به خیاط میدهیم، شهر هم باید در دستان شهرساز باشد.
مثلا اگر نگاه ما این باشد که شهر توریستپذیر شود و توریست را به بهانههای مختلف به شهرمان بیاوریم، همه شهروندان زندگیشان بهتر میشود، خوش اخلاقتر میشوند و خودشان محیط و ساختمانهای با کیفیتتری به وجود میآورند. خدمات بهتری ارایه میدهند و به شهرشان وابسته میشوند و در نهایت روی آن حساس میشوند. این موضوع خیلی بحث زیرساختی نیست، مربوط به این است که نگاهتان به شهر چگونه باشد.
شما کتاب را مثال زدید. اما اگر یک کتاب، خیلی خوب هم باشد اگر ظاهر خوبی نداشته باشد ممکن است من آن را نخرم. مگر می شود فقط به فکر متن بود و به فرم زیبا فکر نکرد؟
فرم از کارکرد تبعیت میکند. شما در دفترت روی صندلی نشستهای، اگر این صندلی موجب شود دیسک کمر نگیرید و طبی باشد، وقتی سه چهار ساعت راحت و بدون مشکل روی آن بنشینی آن وقت زیبا به نظر میرسد. اگر صندلی خوب کار نکند شما آن را نمیخرید.
اما به هر حال باید برای فروش این صندلی را زیبا بسازند.
شهر چیزی نیست که برای فروش باشد. اتفاقا همین نگاه به شهر باید حذف شود. نباید شهر را فروشی بکنیم اما متاسفانه میبینیم برای کسب درآمد و گرفتن عوارض بیشتر تراکم فروشی میشود، کاربری باغها را به مسکونی تغییر میدهند و به سوداگری زمین دامن میزنند و شهر را به دلالان زمین میسپارند. شهر را نباید برای گول زدن و قالب کردن و فروش... آمادهاش کنیم.
صندلی را برای فریب دادن رنگ و لعاب میدهند ولی شهر نباید اینگونه باشد. باید با سوداگری زمین مبارزه شود، تبعیض به حداقل برسد و همه صاحب خانه شوند. شهر سیرجان مثل یک پیرزن به کما رفته روی تخت بیمارستان است کارهایی که ما به اسم زیباسازی میکنیم این است که یک پیراهن گلگلی به تن این مریض میپوشانیم. یا یک گردنبند طلا به آن میبندیم. کارهای مهمتری داریم. آیا وقتی برای آن پیرزن پیراهن گلگلی بخریم حالش خوب میشود؟
یعنی زیبایی ظاهری اصلا در شهر مهم نیست؟
چرا مهم است. منتها شهر ما یک وضعیتی دارد که اصلا نمیتوانیم به این دست کارها فکر کنیم. بیمار ما روی تخت خوابیده و در حال جان دادن است. بیمار شما جان ندارد، در کماست بعد میروید برایش پیراهن گلگلی میخرید؟ چگونه شهری که روی قیمت زمین آن کنترلی وجود ندارد و آنقدر رشد قیمت داریم که یک عده نمیتوانند تا آخر عمر صاحب خانه بشوند زیبا میشود؟ در شهری که تبعیض باشد و سر هر چهارراه بالای شهرش گدا و کودک کار وجود داشته باشد چه کسی از حضور در آن شهر احساس زیبایی دارد؟
شهری که برای تردد و استفاده افراد کمتوان مثل سالمندان، خانمهای باردار، کودکان، جانبازان و معلولان، مناسبسازی نشده چگونه زیبا به نظر میرسد؟ چگونه میتوانید ظاهر آن را درست کنید که برای این افراد زیبا به نظر برسد؟ شهری که پیادهمدار نیست و به عابر پیاده احترام نمیگذارد، لاین دوچرخه در آن وجود ندارد و من برای رفتن به محل کارم با دوچرخه با خطر روبرو هستم و شهری که حملونقل عمومی کاملی ندارد؛ چگونه میتواند با لوستر و رنگ کردن جداول و این مسایل زیبا شود؟
شهری که آسفالت معابرش مشکل دارد و فرد درحال تردد، اعصابش خورد میشود اصلا برایش مهم است که نقاشی دیواری کنار خیابان چه چیزی است؟ بخش زیادی از زاویه دید شما را در سطح خیابان آسفالت شکل میدهد اگر معابر، آسفالت صاف و یکدستی داشته باشند، از لحاظ بصری هم متناسب میشود. در فضای شهری کف خیلی مهم است.
باید اضافه کنم شهری که میدان ندارد و ما از لحاظ داشتن فضای شهری با یک شهر ناقص روبرو هستیم چطور میتوان آن را زیبا دید؟ با نور دادن لچکی راستگردها؟ در شهر دو گونه فضای شهری داریم. یکی میدان و دیگری خیابان. اصلا در شهرسازی جدیدمان شهرهای ما میدان ندارند. اینهایی که داریم فلکه است برای عبور خودرو. میدان یک فضای محصور با مقیاس انسانی و محلی برای فعالیتهای شهری است. محلی است برای مکث، برای جشنها و اتفاقات جذاب. در میدان شهری گروه موسیقی در حال نواختن است، تئاتر خیابانی اجرا میشود. اطرافش پر از کافه است. ما همچین فضایی نداریم آن وقت افتادیم دنبال اینکه سر تقاطعها حجمهای سفید نصب کنیم.
حالا که این میدانها ایجاد نشدهاند چه باید کرد؟
کاری ندارد، باید به سمت پیادهمداری حرکت کنیم و فضای شهری به وجود بیاوریم. هزینهای ندارد. چند سالی است قبل از سال نو یک حرکتی از شهرهای بزرگ شروع شده و یکسری کارها مثل سفره هفتسین، مجسمهها و... انجام میشود. یکباره نمیتوانیم چیزی را که به وجود آمده حذف کنیم. حتما این کارها در پاسخ به یکسری مطالبههای مردم است. موارد اینچنینی برای حفظ نوروز است. مردم این جشن را دوست دارند. من منظورم سر اولویتها است.
شما معتقدید با کارهایی مثل دیوارنویسی، رنگ کردن جداول شهر زیبا نمیشود؟
نه نمیشود. موضوع بعد اینکه در این راه افراط هم صورت گرفته. میبینید کل دیوارهای خیابان شریعتی را رنگ میکنند. دیواری که پایدار نیست، رنگی که پایدار نیست. دیوار بلوکی خاکستری داریم که تا دیروز اصلا در شهر دیده نمیشد ولی میآیند رنگش میکنند و دو تا پرنده هم روی آن میکشند حالا هم دیوار خرابه و هم مخروبه پشتش را میبینی. اکثر کارهایی که برای زیباسازی میشود و ما با آنها مشکل داریم این است که اکثر آدمهایی که برای این کار تصمیم میگیرند نمیدانند چگونه شهر زیبا میشود. فکر میکنند یک موجود کریه را میتوانند با حمام، اصلاح و آرایش زیبا جلوه دهند. اول باید آن مسایلی که مطرح کردم حل شوند.
الان شما معتقدید باید قبل از اینکه به فکر زیباسازی باشیم کارهای دیگری انجام دهیم؟
بله. ما باید به سلسله مراتب معابر و نقش آنها توجه کنیم و حمل ونقل شهری را در رابطه با کاربری زمین ببینیم تا شهر ترافیکی منطقی داشته باشد. مثلا میآیند در یک خیابان یک کاربری مثل مدرسه و کلاس زبان ایجاد میکنند و نظم کل خیابان را به هم میریزند.
ما باید حس قلمرو را با احیای محلهها دوباره برای ساکنان شهر برگردانیم تا احساس آرامش، امنیت و تعلق زنده شود. ما در شهر قدیممان فضاها از عمومی (مثل بازار و میدان) تا نیمهخصوصی (مثل کوی و کوچه بن بست) تقسیم میشدند اما متاسفانه در مسیر مدرانیزاسیون این مقوله را به اشتباه حذف کردیم. الان شما با گوگلارت شهر لاسوگاس را از بالا نگاه کنید و محلههایی که آنها در شهر جدیدشان ایجاد کردهاند را ببینید.
ما خودمان این مورد را داشتیم و به هم زدیم. این موضوع اصلا ظاهری نیست ولی زیبایی درست میکند. مثلا خانه شما، ظاهرا زیبا نیست ولی شما آن را زیبا میبینید چون کنجِ دنجِ پر آرامشی است. هیچ چیز زرقوبرقداری آنجا نیست ولی حس زیبایی دارد. کسانی که با علم شهرسازی کار میکنند روی یک مسایلی کار میکنند، حرف میزنند که انسان چگونه راحت زندگی کند. روی انسان و آدابش مطالعه میکنند.
یکی از مسایل دیگری که باعث میشود شهر زیبا شود اینکه شهر خوانا باشد، مثلا همه خیابانهای شهر مثل هم نباشند، هر ناحیه از شهر حال و هوای منحصر به خودش را داشته باشد تا شهروندان بتوانند درون آن به راحتی سفر کنند و سفری که میخواهند انجام بدهند، در ذهن متصور شوند و هر قسمت از شهر را حتی با چشمانی بسته تمییز بدهند و احساس گم شدگی نکنند.
آیا محدود کردن مصالح تاثیری در این زیبایی دارد؟
محدود کردن مصالح، بافتی همگن در سیمای آن به وجود میآورد. به شهر فلورانس نگاه کنید یا اصلا شهرهای کویری خودمان را درگذشته به خاطر بیاورید که به خاطر محدودیت مصالح چطور نماهای جذابی داشتند. متاسفانه امروزه ما به این مقوله فکر نمیکنیم. برای سبکهای معماری و شکل و شمایل ساختمانها هیچ نقشهای نداریم. به بافت تاریخی شهر، قسمتی که هویت ما محسوب میشود بیتوجهایم. همه مواردی را که گفتم باید درست کنیم. تا یک تصویر زیبا در ذهن ما شکل بگیرد.
آیا اجرای آثار در شهر کمک به هنرمندان هم هست.
تنها چیزی که خوب است همین مورد است. یک سری هنرمند از این طریق زندگی میکنند و به پولی میرسند. اما راههای بهتری هم وجود دارد. ما میتوانیم گالری درست کنیم و کارهای این افراد را بخریم و خرید آثار هنری را رواج بدهیم. البته کار شهری هم بکنیم، مجسمه بسازیم البته با اصول مجسمه شهری. راهش این کارهایی که انجام میشود نیست.
برخی کسانی که در شهر به عنوان هنرمند مداخله میکنند این را بدانند شهر را مثل مهدکودک کردهاند پر از رنگهای اشباع. شما یک کتاب سواد بصری بخوانید رنگهای اشباع مال کودکان است. این رنگها، کودکان و کسانی را که از لحاظ تجربه در همان سطح هستند، خوشحال میکند. به رنگها و ترکیبهای رنگی اصیل خودمان رجوع کنید مثلا به مسجد شیخ لطفالله نگاه کنید از رنگهای خام و اشباع به ندرت استفاده میشده.
قبل از عید امسال در میدان امام حسین چراغهای شبیه لوستر نصب کردند که با فرهنگ ما هم همخوانی ندارد مشخصا مخالفت شما با این موارد است؟
بلی، به نظر من باید تمام هزینههای این موارد را کم کنیم. لوستر خیابان شفای کرمان و همین موردی که شما گفتید من را یاد آدمهایی میاندازد که چرخهایشان را با نوارها و آویزهای رنگی میخواستند زیبا کنند. سلیقه در این حد است.
این کارهای باری به هر جهت ربطی به شهر ما ندارد. وقتی از جای دیگر میآورید و به شهر الحاق میکنید قطعا به هویت و اصالت شهر ضربه میزند. ما باید روی این موضوع کار کنیم که شهرمان منحصربهفرد شود. برای این که شهر ما یکه باشد فقط باید به فرهنگ اصیل خودمان نگاه کنیم. به معیارهای زیباشناسی که در قبل داشتیم رجوع کنیم.
گفتم که، نمیتوانید زیبایی را با لامپ و نورپردازی و اینگونه نمایشها به وجود بیاورید. مثال هم زدم؛ با پیرزن روی تخت جوابتان را دادم. اینقدر شهر ما مشکلات عدیدهای دارد که من فکر میکنم فعلا هر کدام از اینها پول هدر دادن است. فلکه امام حسین چه مشکلی داشت؟ الان چه فرقی کرد؟ چرا با این پول دو خیابان بیشتر آسفالت نمیکنند؟ چرا سریعتر آسفالت نمیکنند؟
پیشنهاد شما برای راهحل کوتاهمدت در منظر شهری به جای اینگونه هزینهها چیست؟
اولین مورد نظافت شهر است. کارهایی از زمان شهرداری آقای سروشنیا انجام شده مثلا جداول شکسته خیابانها را ترمیم کردهاند. همین موضوع را پیگیری کنند. اگر از لحاظ بصری هم میخواهند کاری بکنند باید به این مقوله اشراف داشته باشند. ریختگی دیوارها را به جای رنگ کردن درست کنند.
به اتصال کف با جداره و تناسبات توجه کنند. پلها (روی جوی خیابان) و پیادهروها را بهسازی کنند. وضعیت آسفالت را جدی پیگیری کنند. اگر آسفالت درست شود شهر از لحاظ بصری بهتر میشود. عناصر عمود بر زمین (مثل تیرهای چراغ برق، روشنایی، تابلوها و علایم رانندگی) که آشفتگی ایجاد میکند را محدود کنند.
با ضوابط مصالح ساختمانی را محدود کنند. از رنگ پایدار و مناسب برای پایههای روشنایی و غیره استفاده کنند برای خیلی از موارد بهتر است از رنگهای خنثیتر استفاده کنند. هر چیزی را به اسم المان و مجسمه در شهر نصب نکنند، وسواس بخرج بدهند و با این کارها پول مردم را دور نریزند.