مهدی محبی کرمانی در استقامت نوشت:
۱/ کوهنوردی ولو که تفننی هم باشد، به آدمها اعتماد به نفس غریبی میدهد. آن قدر که با دو بار راهپیمایی صبحگاهی در پلههای صعودی ایستگاه شماره یک صاحبالزمان، فتح دماوند را در برنامه بعدی خود قرار میدهیم! دیدهام که میگویم.اعتماد به نفس چیز بدی نیست، وقتی ادعا به نفس میشود، بد میشود!
۲/ سال ۴۸ بود و به اقتضای روحیه دانشجویان ترم دوم! – آن سالها – نخود هر آشی میشدیم! از عضویت در اتاق کوهنوردی دانشکده بگیرید تا تراکت نویسی اعتصابات دانشجویی و عصرهای کافه تریای دانشکده و شبهای نقد زیرزمینی رزمناو پاتمکین در کوی دانشگاه تهران و …
بهار بود و توی یک برنامهی صعود شبانهی توچال با گروهی از کوهنوردان اتاق کوهنوردی دانشکده فنی همنورد بودیم. برگشتنی در میانهی راه درهی شهرستانک پیشکسوتان گروه قرار بر صعود مشترک پاییزهی دماوند گذاشتند و ما که نخود هر آش بودیم، طبیعتا جزو اولین نفراتی شدیم که اعلام آمادگی کردیم! یادم نمیرود یکی از بچههای سال بالایی فنی رو به جماعت کرد و گفت «ولی دماوند است، ها!» نمیدانم چرا باقی حرفش را نزد. پاییز شد و روزی که در گوسفندسرا پا زدم و از ادامه راه بازماندم، تازه فهمیدم که باقی حرفش چه بود! حرمتداری کرد و نگفت که … بچهبازی نیست!
۳/ پیرمردی میگفت؛ دنیا گشتن بهتر از دنیا خوردن است. پرسیدند حالا کجاها رفتهایی؟ گفت تمام این کوههای صاحبالزمان را گشتهام! گشته بود هم! پیرمرد اما نمیدانست که دنیا را خیلی کوچک دیده است.
۴/ هم سن و سالهای من انتخابات اولین دورهی ریاست جمهوری را یادشان نرفته است، وزارت کشور که اعلام ثبتنام کرد، نمیدانید چه بلبشویی شد! چه کسانی که کاندیدا نشدند! کار به جایی رسید که حضرت امام (ره) در دیدار با دانشجویان پیرو خط امام به صراحت نسبت به این همه کاندیداهای رنگ و وارنگ هشدار دادند و این موضوع را به عنوان اخلال و وهن جمهوری اسلامی نکوهش کردند. تا دانشجویان خط امام به صحنه آمدند و در سخنرانی قبل از خطبههای نماز جمعه افشاگری کردند و قضیه با محدود کردن کاندیداها به ده چهرهی شناخته شده صاحب صلاحیت جمع شد؛ بماند که با این همه مراقبت هم تازه از تویشان بنیصدری درآمد… نمیشود که به بهانهی مردمسالاری و شفافسازی و … هرکس که از راه برسد بیاید و اعلام کاندیداتوری کند و برنامه بدهد و مصاحبه کند…
۵/ و حالا حکایت شورای اسلامی شهر کرمان است و انتخاب شهردار در دقیقهی نود! شورای شهر آمده است و سرنا را از سر گشادش زده است. مگر توی این شهر چند نفر آدم میتوان سراغ کرد که صلاحیت نامزدی شهرداری شهر را داشته باشند؟ و مگر قرار است که شورای شهر بیاید روی استعدادهای درخشان ناشناختهی مخفی مانده از نظر صاحبنظران سرمایهگذاری کند و ریسک تبدیل رویاهای زید و امر را بر سرنوشت یک شهر تحمیل کند؟
یعنی شورای شهر کرمان بعد از چهار دوره هنوز نتوانسته است یک آرشیو کامل و به روز از صاحبان صلاحیت شهرداری و معاونان و … شهر فراهم کند؟ فراخوان دادن اصلا کار بدی نیست؛ میدان دادن به استعدادهای جوان و درخشان و گمنام یک ضرورت است، اما به جا ! و نه در آخرین روزهای فرصت باقیمانده برای انتخاب شهردار. شورا میتواند فراخوان بدهد، ولی برای تکمیل آرشیو اطلاعات خود، میتواند از همهی دلسوختگان خدمت رزومه بگیرد، برنامه بخواهد، اما نه درست در دقیقهی نود! هر شورایی باید در طول دوره خدمت خود این امر را به عنوان یک جریان تحقیقاتی تعریف کرده، از همهی صاحبان صلاحیت –و به هر نحو، حتی از طریق فراخوانهای موردی- رزومه گرفته، با نظر کارشناسی آنها را طبقهبندی کرده و بگذارند برای روز مبادا! کار سختی هم نیست.
این که شهرداری استعفا بدهد، یا عزل شود و قرار باشد شهرداری جدید انتخاب شود؛ یا شورایی در بدو تشکیل هّم خود را بر انتخاب شهردار قرار دهد، البته اولین و مهمترین وظیفهی شوراست. اما حتما سازوکار این انتخاب باید منطبق بر یک نظام عادلانه، کارشناسی و از همه مهمتر با مطالعهی دقیق و عزت مند باشد! که دیدهایم چندان هم این طور نبوده است.
پای کاندیداهای شهرداری را معمولا نمایندگان مجلس، مقامات دولتی استان، گروههای سیاسی و مناسبات شخصی و جناحی به شورا باز میکنند؛ تا چه کسی تیغش بیشتر ببرد.
۶/ صاف و پوستکنده بگویم، اگر قرار بر انتخاب یک شهردار کاریزماتیک، غیر سیاسی، مقتدر، توانمند، پاکدست و متخصص باشد، هریک از صاحبنظران و مسوولان میتوانند یک لیست قابل قبول را- فارغ از وابستگیهای سیاسی- به راحتی به دست بدهند. لیستی که حتما چهار پنج نفر آن در تمام لیستها مشترک است!
۷/ جسارتی به دوستانی که آمدند و از برنامههایشان در شورا دفاع کردند نشود؛ همه مردان شایسته و قابل احترامی بودند. دو سه نفر از آنها که از دوستان و سروران حقیرند و در صلاحیتشان کوچکترین تردیدی ندارم؛ نقد من این جا به شیوهی عمل شورای شهر است. این شیوهی فراخوانی و این ژست دموکراتیک وهن مقام و منزلت شهرداری است. آگهی اعلام قحط الرجال است. تخفیف شان صلاحیت است، آن هم در شهری که آدم فرهیختهی کاربلد شایستهی واجد شرایط، کم نداریم. این آدمها را باید به دنبالشان رفت؛ حتی التماسشان کرد که بیایند، همین! نه این که توی گروههای اجتماعی هر طایفه ای یکی را علم کنند و….بماند.
۸ / تازه این یک روی سکه است. و خدا نکند که شورای شهر پیشتر شهردارش را انتخاب کرده باشد و این قضایا برای گرم کردن بازی بوده باشد. حتما که انشاالله این طور نبوده باشد!