منظور از اقتصاد مقاومتي به معني نوعي تنگ نظري و سياست هاي انقباضي نيست، به معني اين است كه ما بايد ساختار اقتصادي، هزينه ها و درآمدها و بودجه بندي خود را به گونه اي ببنديم كه با تغييرات محيط بيروني استحكام خود را از دست ندهد.
به عنوان مثال اگر يك بيمارستاني بتواند به گونه اي درآمدزايي و خدمات مديريت را خودش تنظيم كند، اگر كمكي از دانشگاه هم نرسيد به شدت حياتش آسيب نمي بيند و ادامه كارش ريشه اي مختل نمي شود اين در واقع مفهوم اقتصاد مقاومتي را در درون خودش پياده سازي مي كند.
اقتصاد مقاومتي و برنامه هاي مربوطه بايد چيزي فراتر از برنامه هاي جاري و رايج ما در سال هاي گذشته باشد، صرف تكرار همان ها به معني ورود به عرصه اقتصاد مقاومتي نيست، اقتصاد مقاومتي يك باز مهندسي در تشكيلات، ساختارها و در بودجه ها مي خواهد كه به ما كمك دهد با ورودي كمتر خروجي بيشتر داشته باشيم.
با دريافت منابع كمتر از دولت و جيب نظام بتوانيم كاري بهتر با كيفيت برتر و در حجم وسيعتر ارائه دهيم، كم شدن ورودي و بهتر شدن همزمان خروجي جز با يك بازمهندسي محقق نمي شود قسمتي از اين بازمهندسي ها بايد برگردد به جلوگيري از ريخت و پاش و هرز رفتن ها، ريخت و پاش و هرز رفتن ها به معني اسراف نيست، خيلي وقت ها به دليل عدم داشتن يك برنامه منسجم و بلند مدت و خدايي نكرده سهل انگاري؛ ممكن است براي جايي هزينه شود كه جاي باطلي بوده و به نتيجه مطلوب نرسيم، به عنوان مثال در مكاني ساختمان بسازيم كه بعدا در كوتاه مدت به هر دليلي مجبور به تخريب آن باشيم.
اين بحث در تشكيلات هم معني مي دهد، واحدي را درست كنيم و براي آن پرسنل به نوعي شركتي يا قراردادي در استخدام بگيريم كه آن واحد ذاتا با آن تشكيلات و گستردگي تاثيري در مديريت سيستم ندارد.
فرصت آفريني يكي ديگر از مفاهيم اقتصاد مقاومتي است مزيت هاي نسبي را بايد خلق كرد و سپس، از آن مزيت نسبي بهينه استفاده كرد، قبلا در آمايش سرزميني بيان مي شد ما مي توانيم نگاه كنيم هرجايي چه فرصتي دارد و از فرصتي كه در آنجا وجود دارد به نحو احسن استفاده كنيم.
اينكه مثلا كرمان بياباني دارد و اين بيابان مي تواند جاذبه داشته باشد پس از اين فرصت خدادادي بايد استفاده كنيم، اما الان در تعريف جديد مي گويند كه بايد فرصت را خلق كرد در بعضي جاها مشاهده كرده ايد درياچه مصنوعي درست كردند و بعد جاذبه هاي مربوط به آن ايجاد مي كنند تا بتوانند جلب توريسم اقدام كنند.
خلق فرصت ها به اين معني است كه مثلا ما در دانشگاه علوم پزشكي كرمان چه فرصت هايي را داريم كه استفاده نمي كنيم، چه فرصت هايي خلق كنيم تا از اين فضا بهينه در كارهايمان استفاده كنيم؛ يكي از مصاديق فرصت آفريني و خلق ثروت مسائل دانش بنيان، شركت هاي دانش بنيان و تبديل علم و دانش برتر به ثروت است البته اين تنها مصداق فرصت آفريني نيست ولي با توجه به ماهيت دانشگاه هاي علوم پزشكي كه در كرمان هم بحث علمي در آن پررنگ است استفاده بهينه از دانش و مهارت، بنيه علمي همكاران در خلق ثروت بايد به خوبي مد نظر قرار بگيرد و استفاده شود.
در بحث فرصت آفريني بايد دقت كنيم؛ فضاي رقابتي است و ما بايد با كساني رقابت كنيم كه شايد تجربه بيشتري و يا مزيت هاي طبيعي بيشتري دارند، روابط قوي تر دارند، ما بايد خودمان را با رقيبي آماده كنيم كه دستش بازتر است و ابزارهاي بيشتري دارد، ما بايد در مقابل آن مزيت ها فكر، درايت، برنامه ريزي برتر را داشته باشيم.
اقتصاد مقاومتي سعي مي كند خودش را در مقابل هجمه ها و اتفاقات ناگوار آماده كند، به نوعي بحث پدافند غير عامل را و البته پدافند عامل را در نظر بگيرد كه چگونه در يك شرايط ناخواسته مي تواند باشد.
فرض كنيد از امروز يك قطره نفت نتوانيم بفروشيم، چه اتفاقي مي افتد، بايد فكري بكنيم كه اگر چنين اتفاقي افتاد كمتر دچار تلاطم بشويم.
با توجه به اين توصيفات كلي از اقتصاد دانش بنيان به نظر مي رسد، برنامه ريزي براي داشتن ايده هاي خلاق و نو، انداختن طرح هاي جديد جزء اصول و پايه هاي اقتصاد دانش بنيان است، اقتصاد دانش بنيان از اتاق هاي فكر زاييده خواهد شد.
اقتصاد دانش بنيان با يك نگاه آينده نگارانه خلق خواهد شد نه صرفا براساس تجربيات گذشته، اقتصاد دانش بنيان برخواسته از يك ديد باز و گسترده و جهاني نگاه كردن مسائل و تجزيه و تحليل هاي گسترده سياسي، اقتصادي، اجتماعي در سطح بين الملل و ملي است نه بر اساس يك برنامه صرفا درون زا با حصارهاي بلند سازماني؛ اقتصاد دانش بنيان برنامه اي پويا مي طلبد كه روز به روز تكميل و روز به روز بر اساس تجربيات جديد ارتقا پيدا كند نه يك برنامه ابلاغي و بلند مدت.
مهمترين آفت ما در سيستم فعليمان كه مانع نزديك شدن به نگاه ايده آلي در بحث اقتصاد مقاومتي است وابستگي صرف به بودجه هاي دولتي و نگاه نفتي است.
در حال حاضر تمام وزارتخانه ها، معاونت ها و سازمان هاي دولتي براي دريافت بودجه و درآمد مملكت رقابت مي كنند.
اين نگاه باعث مي شود كه به سمت پيدا كردن راهكارهايي در جهت دريافت بيشتر منابع دولتي بروند و مدير قوي مديري است كه اين توانايي را داشته باشد كه در بودجه هاي مملكت براي موسسه خودش سهم بيشتري بگيرد، وقتي افكار و ذهنيت ها اينچنين بود و برداشتن از يك بودجه عمومي مهمترين معيار توانمندي مديريت در نظر گرفته شود خواه ناخواه بر اين توضيح كه چه بكنيم بيشتر خلق ثروت داشته باشيم كمرنگ تر مي شود.
در حال حاضر استاد ما فكر مي كند با تدريس، با تحقيقات متعارف وظيفه شغلي خودش را انجام داده و جايگاه شغليش و پايگاه اجتماعي صرفا به اسم و سمت گره خورده و هر چقدر بيشتر درس بدهد و يا بيشتر مقاله بنويسد دريافتي بيشتري خواهد داشت.
در اين شرايط نه ضرورتي مي بيند و نه انگيزه اي كه خطر كند و بخواهد براي اجرايي نمودن ايده هاي خودش سرمايه گذاري كند، وام بگيرد، ساختمان بسازد و تجهيزات از خارج بياورد؛ اين كارها سخت است زمان بر و پر خطر است، امكان شكست در آن است و تا وقتي كه پول دولتي حتي آب باريكه اي به اين شكل بدون نگاه كيفيتي سرازير باشد رغبت آدم ها براي ريسك كردن كاهش مي يابد.
استاد دانشگاه بايد احساس كند اگر نتواند گرانت خارج از دانشگاهي براي چند سال جذب كند و نتواند خريداري براي حرف هاي خودش از صنعت به معني عام آن اخذ كند موفقيتش اگر در اين نباشد هرگز و به احتمال زياد به يك آب باريكه حقوق، حق التدريس، حق التحقيق و حق التاليف قانع خواهد بود؛ اين گفتمان را بايد عوض كرد.
دانشجوي ما بايد يادبگيرد كه بعد از فارغ التحصيلي محل كارش را خودش بسازد و خودش بايد روي پاي خودش متكي به دانش و مهارت كسب شده بتواند شغلي توليد كند نه تنها خود فرد منتفع شود بلكه از طريق كار آفريني سايرين را هم متنعم كند.
با اين توضيحات اقتصاد دانش بنيان اختصاصا در درون دانشگاه ها بايد همراه شود با تغيير نگرش ها، عملكردها، قوانين و مقررات، بودجه و بودجه بندي تا افراد از مصرف كننده به توليد كننده تغيير ماهيت دهند.
اين كار زمان مي برد، برنامه ريزي مي خواهد و مهمتر از اين ها ايده و فكر و انديشه نياز دارد.