فردای کرمان نوشت:
هنوز و همچنان یادآوری روزهای سخت حادثهی تلخ زلزلهی بم چیزی جز اندوه و آه به همراه ندارد و در تلخیِ آن همین بس که پس از ۱۳ سال داغ دل مردم بم و کرمان و حتی ایران تازه مینماید.
واقعیت اما آن است که به نظر نمیرسد این حادثه آنطور که باید ما را متوجه کرده باشد و در عین حال، تجربیاتی که زلزلهی پنجم دیماه ۸۲ در اختیار استان و کشور قرار داد چیزی است که استاندار وقت کرمان بر بهکارگیری آن برای جلوگیری از بازتکرار چنین فجایع دردناکی تاکید دارد. به بهانهی مرور برخی از اقداماتی که برای امدادرسانی در این حادثه صورت گرفت و در آستانهی سالگرد زلزلهی بم، در یک گفتوگوی تلفنی از محمدعلی کریمی خواستم تا از آن روزها بگوید. این حادثه نباید فراموش بشود و ای کاش که فراموشمان نشود… این گفتوگو را بخوانید و برای آرامش بازماندگان این حادثه دعا کنید.
آقای مهندس کریمی! ۱۳ سال از زلزلهی بم گذشته است. شما آن زمان به عنوان استاندار کرمان متولی اصلی مدیریت این بحران بودید. میخواهم بدانم امروز و بعد از گذشت ۱۳ سال، وقتی به پنجم دی ماه ۸۲ فکر میکنید چه احساسی به شما دست میدهد؟
نه امروز، بلکه هر موقع دیگری هم که به زلزلهی بم فکر میکنم؛ از یک سو حادثهی تلخ از دست دادن بیش از ۳۱ هزار نفر از هموطنان و حجم عظیم خسارتی که از این زلزله ناشی شد به خاطرم میآید و از سوی دیگر، جنبهی مثبتی هم این حادثه داشت؛ به هر حال، هر چه که میگذرد باید از غمهای حادثه دور بشویم. اگرچه عزیزانی که از دست رفتند یاد و خاطرشان همیشه زنده است؛ اما واقعیت این است که حماسهی حضور مردم و آن حجم از احساسات و همکاریهایی که در سطح ملی و بینالمللی جاری شد و کمکهای بسیار ارزشمند روحی و معنوی که صورت گرفت، به نظر من جنبهی مثبت این حادثه است که مطمئنم هیچگاه فراموش نخواهد شد. آن همگرایی و همیاری و هماهنگی که از سوی همهی آحاد مردم اتفاق افتاد، همواره یکی از خاطرات بهیاد ماندنی برای من است.
وقتی از زلزله خبردار شدید، در جایی خواندم گفته بودید پای پیاده از منزل تا دفتر کارتان را دویدید. از آن لحظه به بعد را برایمان تعریف میکنید؟ چه اقداماتی انجام دادید؟
در تکمیل صحبت شما بگویم که از منزل من تا دفتر کارم راه زیادی نبود؛ اما وقتی که رسیدم، بلافاصله شروع به جستوجو کردیم که حادثه کجا اتفاق افتاده و ابعاد آن چگونه است؟ حتی بدون اینکه من بخواهم تلفن بزنم و دوستان از جمله اعضای ستاد بحران استان را بخواهم؛ همه با عجله سعی کردند خود را برسانند. این حادثه آنچنان حسی از همدردی در همگان برانگیخته بود که کسی نیازمند و منتظر دستور من و دیگری نبود؛ همه دلشان میخواست در این راستا قدمی بردارند و شاید بیش از آنچه بهدنبال تسلی آلام دل حادثهدیدگان باشند، برای تسلی خاطر خودشان بود. ما هم از همان لحظات اول ستاد بحران استان را تشکیل دادیم؛ هنوز نمیدانستیم حادثه در بم اتفاق افتاده یا جای دیگر؛ اما مشخص بود که در جنوب و شرق استان است و وقتی معلوم شد بم بوده است، هماهنگی برای امدادرسانی انجام شد.
اولویتبندی برای امدادرسانی به زلزلهدیدگان بر چه اساس انجام شد؟
نمیگویم از ابتدا این تقسیمبندی وجود داشت ولیکن مجموعهی اقداماتی که انجام دادیم، در نهایت در سه بخش خلاصه شد. بخش اول امداد و نجات بود که شامل همهی آنچه میشد که برای کمک به حادثهدیدگان نیاز بود. فصل دیگر کار؛ چون شهر کامل از بین رفته بود، ایجاد یک زندگی موقت برای بازماندگان حادثه و به وسیلهی هر آنچه که مانده بود و یا کمک میشد؛ این مرحله را اسکان اضطراری و بعد هم اسکان موقت مینامیم و مرحلهی سوم هم که بازسازی بود.
از لحاظ امکاناتی که استان برای امدادرسانی و مدیریت بحرانی با این وسعت نیاز داشت، وضعمان چطور بود؟
من فکر میکنم ابعاد این حادثه آنقدر وسیع بود که نه استان، بلکه کشور هم آمادگی کافی برای مواجه با آن را نداشت. حتی ما هم به عنوان مدیران عرصهی بحران، نه تجربهی لازم را در این خصوص داشتیم و نه آموزش کافی دیده بودیم. اما واقعیت این است من بارها عرض کردم مفتخرم که هم از جانب خودم و همهی مدیران و همکارانم در آن زمان و کل مجموعهی دولت جناب آقای خاتمی بگویم که هرکس هرچه داشت در طبق اخلاص گذاشت و آورد. تجربههایی هم که در بحرانهایی مثل جنگ اندوخته شده بود، چه هلال احمر که امروز یکی از نهادهای قدرتمند در این عرصه است و چه سایر نهادهای اجرایی و دستگاههای کشور؛ همه هرچه داشتند آوردند. مردم به خاطر دارند فضایی ایجاد شده بود که همه با همهی وجود و توان و از دل و جان آمدند.
گفتید که در جریان زلزلهی بم استان نه تجربهی کافی داشت و نه آموزش لازم برای رویارویی با چنین حادثهای داده شده بود؛ اما آقای کریمی؛ ما در سال ۶۰ تجربهی زلزلهی گلباف و شهداد را داشتیم و حتی شنیدم در جریان زلزلهی منجیل، کرمان یکی از استانهای معین در بازسازی منطقه بود. این تجربیات کافی نبود؟
دقت بکنید اگر آن تجربیات و بسیاری تجربیات دیگر در عرصهی مدیریت بحرانهایی مثل جنگ را نمیداشتیم من فکر میکنم قضاوت امروز ما نسبت به آنچه که در آن زمان انجام شد، باید قضاوتی منفی میبود. من به عنوان کسی که نقش کوچکی در این حادثه داشتم و در خدمت مدیران و دوستان بودم باورم این است علیرغم این مشکلات، بحران زلزلهی بم به خوبی مدیریت شد؛ اما حجم حادثه آنقدر وسیع بود که در مقابل آن آمادگیهای لازم را نداشتیم و امیدوارم امروز این آمادگیها به وجود آمده باشد؛ چون ما کشور بحرانخیزی هستیم و شهرهایی مشابه بمِ آن زمان که از خشت ساخته شده و یک مرتبه امکان دارد فرو بریزد فراوان داریم. بخش عمدهای از کرمان خودمان نیز به همین صورت است.
آقای مهندس! در جریان مدیریت بحرانی مثل زلزلهی بم، استان سعی و خطا کرد؟
ببینید؛ همه چیز نسبی است. شما کشوری مثل ژاپن با حوادث سنگینی مشابه با این زلزله را در نظر بگیرید؛ آنها هم میگویند که در مقابل حادثهای مثل زلزلهی کوبه آمادگی لازم را نداشتند. من، هم از نزدیک این را دیدم و هم در کنفرانسهای بینالمللی حضور داشتم؛ آنها هم وقتی خودشان را ارزیابی میکنند به یکسری از خطاهایی که کردند، اعتراف میکنند. ما وقتی میگوییم آمادگی نداشتیم به این معناست، نه اینکه همهی آنچه شد سعی و خطا بود. نه اینگونه نبود؛ ما نشستیم در جلسات فشرده هماهنگیهای لازم را انجام داده؛ در خصوص آنچه باید انجام میدادیم، برنامهریزی کردیم. ولی اینکه سازمان مدیریت بحران از قبل آماده بوده و تمرین کرده باشد؛ نه اینطور نبود.
اولین صحنهای از زلزله دیدید را حتما در خاطرتان مانده؛ برایمان توصیف میکنید؟
بله. حدود ساعت بین دو تا سه بعدازظهر بود که با یک پرواز نظامی ۳۳۰ ارتش و نیروی هوایی به اتفاق آقای مقیمی که آن زمان معاون عمرانی بودند، وارد فرودگاه فروریختهی شهر بم شدیم. هنوز یادم هست اولین صحنهای که با آن مواجه شدیم؛ پارکینگ فرودگاه بم بود، مملو از مجروحان به اتفاق همراهان آنها. سالن محوطهی بیرون هم چنین شرایطی داشت. ما به سختی فرود آمدیم و بعد هواپیما که از مجروحان پر شد، یکی از مشکلاتی که داشتیم، خالی کردن اطراف باند فرودگاه بود تا هواپیما بتواند پرواز کند. چنین وضعیتی در شهر هم بود؛ همهی معابر بسته شده بود. حجم عظیمی از کشتهها و بیرون آوردن آنها از زیر آوار و انتقالشان به محل شستوشو و انجام مراسم کفن و دفن صحنههایی بود که خیلی تکرار شد. خیلی.
این صحنهها را که میدیدید؛ گریه هم کردید؟
در تنهایی خیلی گریه کردم. بارها. مخصوصا وقتی شب میگذشت، در شهر میآمدم و در کوچه پس کوچهها قدم میزدم تا ارزیابی از شرایط داشته باشم خیلی گریه میکردم. این حادثه نه من، بلکه همه را سخت متاثر میکرد.
وقتی ارگ بم را دیدید که فروریخته چه احساسی به شما دست داد؟
ارگ بم به گونهای نماد بم بوده و هست. اما در برابر آن حجم عظیم جمعیتی که در این حادثه آسیب دیده و یا جانشان را از دست داده بودند هیچ چیز بزرگ نبود؛ حتی ارگ بم با آن عظمت. اما به هر حال ارگ بم هم از موضوعاتی بود که ما بعد از اینکه به اولویتها پرداختیم به این موضوع هم باید توجه میکردیم و کردیم.
خاطرتان هست امدارسانی و آواربرداری چند روز طول کشید؟ و بفرمایید در این مدت، به بقیهی امورات استان چطور رسیدگی میکردید؟ چون بالاخره کرمان فقط بم که نبود.
دقیق به خاطر ندارم چند روز طول کشید، اما در مورد رسیدگی به امورات استان؛ مجموعهای از دوستان و همکاران و معاونین من بودند که کارها را دنبال میکردند. من هم در رفت و آمد بودم و جاهایی که نیاز بود نظارت میکردم. واقعیت این است که مجموعهی دستگاهها در آن شرایط، بیشتراحساس مسوولیت میکردند تا وظیفهی خودشان را به خوبی انجام بدهند.
آقای مهندس! فعال شدن فرودگاه بم در جریان زلزله یکی از اتفاقات مهم آن زمان بود. در اینباره هم ممکن است توضیح بدهید؟
اگر حادثهی بم یک قهرمان داشته باشد خود مردم هستند که از سراسر استان و کشور به کمک آمدند و اگر قهرمان دومی داشته باشد، فرودگاه بم است. فرودگاهی که همه چیز آن فروریخته بود، ظرف مدت خیلی کوتاهی راهاندازی شد. یادم نمیرود برای بار دوم فردای روز حادثه و ساعت پنج صبح که برگشتم؛ به جز تعداد مجروحانی با جراحت کم که داخل سالن بودند، تمام محوطه و پارکینگ فرودگاه تخلیه شده بود. آمارها هست و نشان میدهد چقدر پرواز و در چه مدت از این فرودگاه انجام شد. رکورد بیسابقهای بود.
بعد از آواربرداری بازسازی شروع شد. در مورد تصمیمات و برنامههای بازسازی بم هم میگویید؟
در اولین جلسهای که هیات دولت در استان کرمان و با حضور شخص رییس جمهور تشکیل داد؛ من به خوبی یادم هست که پیشنهاد تشکیل نهادهای بینالمللی برای بازسازی بم داده شد و این، با توجه به بسیج احساساتی بود که در سراسر دنیا اتفاق افتاد. در نهایت هم، ستاد بازسازی به ریاست وزیر وقت مسکن و شهرسازی تشکیل شد و در استان هم آقای سعیدیکیا مسوولیت آن را به عهده گرفتند و بنده به عنوان یک عضو در خدمت ستاد بودم. بازسازی بر عهدهی شورای عالی شهرسازی کشور قرار گرفت.
شخص شما به عنوان استاندار وقت آیا برای بازسازی بم نظر و برنامهی خاصی داشتید؟
یکی از موضوعات اساسی که از لحظات اول به آن تاکید داشتیم این بود که بازسازی شهر به جز ساخت تعدادی ساختمان و خیابان است و باید برویم به سراغ اینکه شهر را به معنای واقعی و با همهی روابطش بازسازی کنیم؛ اینکه چقدر این موضوع تحقق پیدا کرد، قضاوت بر عهدهی مردم است. در عین حال من تصور میکنم دولت همهی آنچه که برای بازسازی لازم بود را انجام داد و میتوان گفت که تمام آییننامهها و دستورالعملها در مدت کوتاهی تدوین شد و در اختیار ستاد بازسازی قرار گرفت.
من نظر شخص شما را میخواهم بدانم که آیا به عنوان استاندار کرمان برنامه و اولویت خاصی داشتید؟
آنچه که پیش رفت و انجام شد، حاصل نظرات جمعی بود. من به عنوان استاندار ممکن بود در جاهایی با تصمیماتی اتخاذ میشد زاویه داشته باشم ولی همه باید کمک میکردیم.
آقای کریمی! آنطور که در جامعه جا افتاده و مردم و حتی گاهی برخی از مسوولین میگویند که نقش کمکهای خارجی در جریان این زلزله پررنگ بوده است. آیا واقعا همینطور است؟
نه. من فکر میکنم در مورد کمکهای خارجی بیش از اینکه مبلغ و مقدار آن اهمیت داشته باشد، همگرایی و بسیج احساساتی که صورت گرفت مهم است وگرنه رقم کمکها بالا نبود. مثلا در مورد چادر که از موضوعات اساسی و بحث برانگیز بود، در جریان این حادثه بیش از احتمالا ۱۰۰ هزار چادر توزیع شد و شاید کمتر از هفت، هشت هزار از این چادرها، آنچه بود که از خارج آمد. رقم کمکهایی که در مجموع از سوی کشورهای خارجی شد، یک درصد آنچه که خود دولت هزینه کرد هم نمیشد.
در صحبتهایتان اشاره کوتاهی به این موضوع داشتید و من علاقمندم صریحتر بگویید به نظرتان بعد از ۱۳ سال آیا بم بهطور کامل بازسازی شده است؟ انتقادی که همچنان مطرح میشود همین است که میگویند بم کامل ساخته نشد. شما نظرتان چیست و روند بازسازی بم را چطور ارزیابی میکنید؟
ببینید؛ ما ابتدا باید تعریف درستی از بازسازی داشته باشیم؛ بخشی از آن واقعیتی که من هم میپذیرم را باید به طبیعت کار واگذار کنیم. طبیعت بازسازی این است که مثلا وقتی در یک خانوادهای با ۵۰ نفر عضو، ۸۰ درصد این خانواده در این زلزله جان باختند؛ بازسازی این خانواده خیلی بیشتر از تصور عمومی زمان میبرد. اما این را به عنوان یک واقعیت باید بپذیریم که بازسازی روحی و روانی در بم، از جمله موضوعاتی بود که به اندازهی کافی به آن پرداخته نشد. در مورد بازسازی ساختمان و فیزیک شهر اما فکر میکنم ما به هدف خیلی نزدیک شدیم.
یکی از موضوعاتی که در جریان زلزلهی بم همیشه مطرح و مورد تاکید بوده؛ مستندسازی تجربیات در این حادثه است. آیا این اتفاق افتاد؟
به نظرم باید از مسوولین فعلی بپرسید که چقدر تجربیات زلزلهی بم امروز مورد استفاده قرار گرفته است. اما بخش عمدهای مستندسازی صورت گرفته؛ خود من تالیفات زیادی در اینباره دیدم و با چندین رویکرد متفاوت، مستندسازی انجام شده؛ اما مهم این است این تجربیات به کار گرفته شده باشد. حالا از مسوولین فعلی بپرسید که چقدر از این تجربیات استفاده میکنند؟ آیا ستاد مدیریت بحران استان و کشور امروز آمادگی دارد که اگر خدای ناکرده حادثهای مشابه آن زلزله در کشور اتفاق بیفتد با آن مواجه بشود یا خیر؟
خود شما چه فکر میکنید؟ آیا آمادگی داریم؟
خیر. هنوز تا آن مرحله خیلی فاصله داریم.
در ادامهی صحبت شما بگویم که چندی پیش که با مسوول مرکز مطالعات مدیریت بحران شهرداری کرمان گفتوگویی داشتم، ایشان اعلام کرد بیش از ۸۰ درصد ساختمانها در شهر کرمان در برابر یک زلزلهی پنج ریشتر و به بالا مقاوم نیستند. آقای کریمی! چه کار باید بکنیم؟
همان زمان که زلزلهی بم رخ داد، یکی از پیشنهاداتی که وجود داشت ایجاد یک سرپناه امن در ساختمانهای فعلی بود. شاید برای تبدیل همهی ساختمانهای غیرمقاوم به مقاوم یک برنامهریزی طولانیمدت و هزینهبر نیاز باشد اما همان زمان به طور جدی این پیشنهاد مطرح بود که یک سرپناه امن ایجاد بشود و مردم شبها در این سرپناه بخوابند.
اما این اتفاق هنوز نیفتاده است.
نه. نیفتاده. من آماری در اختیار ندارم که با استناد به آن بخواهم حرف بزنم. اما شواهد و قرائن نشان میدهد که این اتفاق هنوز نیفتاده است.
آقای مهندس! خاطرتان هست در جریان زلزلهی بم حرفهای عوامانه و شایعات زیادی در خصوص علت وقوع زلزله مطرح میشد؛ مثلا همان بحث آزمایشات هستهای. آن زمان پاسخ علمی و صریحی به این حرفها داده نشد و هنوز شاید گوشهی ذهن عامه مردم این بحثها وجود داشته باشد. در اینباره توضیح میدهید؟
من به عنوان کسی که همان موقع نسبت به این شایعات حساس بودم، پیگیری کردم و باید بگویم که به هیچ نقطهی روشنی مبنی بر اینکه چنین اتفاقی باعث زلزله شده نرسیدم. یا به عبارتی من تایید نمیکنم چیزی بیش از زلزله بوده است؛ زلزلهای که یک دورهی بازگشت معین باید داشته باشد، اتفاق افتاد.
قبل از وقوع زلزلهی اصلی، یکسری پیش لرزهها آن زمان در بم اتفاق افتاده بود. آیا از لحاظ فنی این اخطارها نباید مورد توجه قرار میگرفت که ما این حجم از تلفات و خسارات را نداشته باشیم؟
ببینید؛ طبیعی است که هرچه علم پیشرفت بکند، ما به جوابها نزدیکتر میشویم. مشابه پیش لرزههای بم در این مدت چقدر در استان و نقاط مختلف کشور داشتیم؟ آیا چقدر اینها را میشود دلالت گرفت بر اینکه زلزلهی وسیعی دارد اتفاق میافتد؟ به لحاظ اجتماعی و حاکمیتی هم باید در اینگونه مواقع، درست قضاوت کنیم.
آقای کریمی! به نظر شما بزرگترین درسی که زلزلهی بم به ما داد چه بود؟
دو چیز بود؛ اول اینکه زلزله نشان داد چقدر آسیبپذیریم و حوادث مشابه چقدر میتواند به ما صدمه بزند. طبیعتا اگر این آسیبپذیری باور بشود به دنبال آن بسیاری از اقدامات پیشگیرانه خواهد آمد. دومین درس این بود که هرکجا و در هر مساله و بحرانی به مردم تکیه کردیم، پاسخ بسیار مثبت گرفتیم. همچنان باید توجه داشته باشیم پشتوانهی اصلی مردم هستند. به معنای عام آن.
اگر صحبت دیگری دارید بفرمایید.
بعد از ۱۳ سال یکبار دیگر به مردم بم سلام مجدد میکنم و یاد و خاطر جانباختگان زلزله را گرامی میدارم. من همیشه علنا و در خفا گفتهام که بم مردمی قدرشناس و بسیار مهربان و خونگرم دارد و من محبت این مردم را در برابر خدمات خدمتگزارانشان بارها و بارها دیدم و حس بسیار مثبتی نسبت به مردم بم دارم. یاد و خاطرهی جانباختگان را زنده نگه میدارم.