استقامت نوشت:
"چَمَک” معانی مختلفی دارد؛ دلیر و بیباک یکی از معانی آن است و با عشوه راه رفتن و رقص، معنای دیگری از این واژهی زیبا و خوش آهنگ. به دلیل موسیقی خوش این واژه من همیشه فکر میکردم، غلامرضا چَمَک، این کلمه را بهه عنوان نام هنری برای خود انتخاب کردهاست. اما از خودش که پرسیدم، متوجه شدم چمک، در واقع نام خانوادگی این خوانندهی روشندل و خوش صدای کرمانی است.
چمک متولد ۱۳۵۳ کرمان است. تا پایان دورهی ابتدایی را در کرمان تحصیل کرده و از همان بچگی به خواندن و نوازندگی تنبک علاقه داشتهاست. از همین رو خوانندگی را با فعالیت در گروه سرود دبستانی که در آن درس میخوانده، شروع کردهاست.
غلامرضا چمک در حال حاضر یکی از خوانندگان خوش صدا و نامآشنا در کرمان است که آهنگهای متعددی از او را در اجراها و صدا و سیمای مرکز کرمان شنیدهایم و به زودی باید منتظر انتشار اولین آلبوم او به نام "رقص آتش” با آهنگسازی غلامعلی حاج اکبری باشیم.
جناب چمک! در صحبت کوتاهی که قبلا با هم داشتیم، برایم گفتید که علیرغم اینکه از کودکی صدای خوبی داشتید اما خانوادهتان از آن بیاطلاع بودند درست است؟
بله، در زمان کودکی، خانوادهام نمیدانستند که صدای من خوب هست و مخصوصا از علاقهام به صورت جدی به تنبکنوازی هم هیچ اطلاعی نداشتند.
چرا؟
چرایش را نمی دانم. اما پدرم در آن سالها در این زمینه بر من خیلی سخت میگرفت؛ شاید به این دلیل که آن زمان من از در و دیوار و قابلمه و سینی و هر وسیلهی دیگری برای تمرین تمبک استفاده میکردم. (با خنده)
برایم بگویید چگونه ادامه دادید؟
در کرمان بیشتر از مقطع ابتدایی برای تحصیل روشندلان امکانات نبود و بنابراین برای ادامه تحصیل من مجبور شدم به تهران بروم و در مدرسهی شهید محبی به صورت محصل شبانه روزی مشغول به درس خواندن بشوم.
از ادامه فعالیت موسیقاییتان در تهران میگفتید؟
حوالی سالهای ۷۱ یا ۷۲ در سالهای آخر دبیرستان بودم که در همان آموزشگاه خودمان برنامهای اجرا کردیم که بسیار با استقبال روبرو شد. تا حدی که برنامهای را که در اصل برای پنج شب برنامهریزی شده بود، پنج شب دیگر تمدید کردیم و مسولان وزارت ارشاد هم برای تماشا به کنسرت ما آمدند.
ظاهرا بعد از دیپلم به کرمان آمدید؛ چرا و کی؟
سال ۱۳۷۲ به کرمان بگشتم و اگرچه شاید به لحاظ پیشرفت شخصی برایم ماندن در تهران منفعت بیشتری داشت، اما به دلایل شخصی به کرمان برگشتم.
خلاصه کرمان که آمدم، اولین همکاری خودم را با گروه "نوروز” به سرپرستی آقای سعادت ارجمند شروع کردم و از طرف دوستان و این دفعه مادر و پدرم نیز، خیلی تشویق شدم. خوب یادم هست که پدرم از اینکه متوجه شده بود، صدای من تا این اندازه خوب است و میتوانم تنبک بزنم؛ خیلی خیلی خوشحال بود و مرا تشویق کرد. در همان زمان همکاری با گروه نوروز، وقتی آقای سعادت ارجمند دید صدای من خوب است و برای بهتر خواندن استعداد دارم، مرا به استاد ایرج بسطامی که خدا بیامرزدش، معرفی کرد. بنابراین من هم نزد ایشان رفتم و شروع به آموزش ردیفها و بعضی گوشهها نزد ایشان نمودم.
چند سال نزد بسطامی آموزش دیدید؟
در حدود دو سال حوالی سال ۱۳۷۳ در کانون هنر کرمان وقتی که سر چهار راه خورشید بود.
آیا در آن دوره هنرجویان دیگری هم بودند که شما در جریان باشید نزد بسطامی کار میکنند؟
بله، امید سلیمانی، مصطفی عبدالهی و مجید حسینخانی در همان سالها نزد استاد بسطامی آموزش میدیدند.
اگر بپرسم ایرج بسطامی را توصیف کنید، چه میگویید؟
استاد بسطامی بسیار شریف و دوست داشتنی و یک انسان وارسته بود. در عین حال خاکی و افتاده. شاید کمتر کسی را بتوان پیدا کرد که مثل او در اوج شهرت باشد و اینهمه با هنرجویان خود راحت و صمیمی برخورد کند. من از ایرج بسطامی بسیار آموختم.
بعد از بسطامی آموزش آواز را چگونه ادامه دادید؟
بیشتر به صورت خود آموز و با استفاده از نوارهایی که موجود بود؛ مثل ردیفهای استاد کریمی و استاد قوامی. همچنین از آثار استاد شجریان بسیار بهره گرفتم و به طور کلی سعی کردم از هر خوانندهای تکنیکی را بیاموزم. از همهی آنان آموختهام.
بسیار خوب، از ادامهی فعالیتتان بگویید؟
خلاصه در آن سالها با گروههای دیگری مثل مشتاق به سرپرستی امیر اخلاقی و گروه شباهنگ به سرپرستی شهرام ابوعامری هم کار کردم و کنسرتهای زیادی در شهر و استان کرمان گذاشتم. در همان سالها با صدا و سیما هم شروع به کار کردم؛ من آهنگهای زیادی برای صدا و سیما خواندم: "گلنار” از داریوش رفیعی، "الهه ناز” و "یار دل شکن” از بنان و … که فایلهای صوتی و تصویری همهی آنها در آرشیو در صدا و سیما موجود است. و بد نیست به شما بگویم همهی آهنگهایی که من خواندهام مورد تایید واحد شعر و موسیقی صدا و سیما است و بنابراین قابلیت پخش از این راسانه را دارند.
آیا در جشنواره هم شرکت کردهاید؟
من در جشنواره های زیادی شرکت کردهام البته بیشتر در دههی هشتاد و مقام اول تا سوم تکخوانی آواز را هم در جشنوارههای مختلف دارم؛ از جمله مقام اول آواز در جشنوارهی هنری معلولان کشوری.
گفتید که در کنار آواز، تنبک هم مینوازید؛ آیا تنبک را نزد کسی آموختهاید؟
من به تنبک خیلی علاقه داشتم و به قول معروف به صورت گوشی به شکل خود انگیخته خودم این ساز ضربی را آموختم و مینوازم.
گفتید که همزمان با اینکه با گروه مشتاق کار میکردید برای صدا و سیما هم آهنگ میخواندید، آیا همهی این همکاریها با گروه مشتاق بود؟
بعد از آنکه با گروه مشتاق چندین کار با صدا و سیما ضبط کردیم، آهنگهایی را که آقایان شهرام ابوعامری، امیر حسین نجمی و کامران گلستانیان که خود مسوول واحد شعر و موسیقی صدا و سیما بودند برایم ساختند و من خواندم.
نمونههایی را نام میبرید؟
"سرای آشنا” ساختهی آقای شهرام ابوعامری، "کهن سرزمین” ساختهی آقای امیر حسین نجمی، و "مهدی میآید ساختهی آقای "کامران گلستانیان”
آیا خوانندگی منبع درآمد شما هم هست؟
خیر من از سال ۱۳۷۳ مشغول کار در سازمان بهزیستی در شهر کرمان هستم و منبع درآمدم در زندگی از این شغلم است.
آیا با آهنگسازان دیگری هم کار کردهاید؟
با آقای محسن حسینی که از اهنگسازان مطرح کشوری هستند نیز چند آهنگ در مدح و منقبت حضرت اباالفضل و حضرت مهدی و به مناسبت ماه مبارک رمضان خواندهام. آقای حسینی برای مشاهیری مانند علیرضا افتخاری و سالار عقیلی و علیرضا قربانی نیز آهنگ ساختهاند. در جریان همکاریام با آقای حاج اکبری هم که هستید. ایشان خیلی آهنگ برای من ساختهاند و از جمله، تمام کارهایی که قرار است در آلبوم "رقص آتش” دربیاید ساختههای ایشان است. به عنوان نمونه "پروانه” و "المنه لله”
سبک کارتان به نظر خودتان چیست؟
اگر کارنامهام را مرور کنید میبینید که پاپ میخوانم، موسیقی تلفیقی هم میخوانم اما از نظر خودم سبک موسیقی من، موسیقی سنتی ایران است.
جناب چمک! در این همه سال استقبال مردم کرمان را از اجراها و کارهای خود چگونه میبینید؟
استقبال به شکل کلی بد نبوده است و حتی در مواردی خوب هم بوده است اما در کل نه به اندازهی هنرمندانی که از تهران میآیند و اسم و رسم دارند! متاسفانه ما کرمانیها غریبنوازیم و آنطور که باید به داشتههای خود بها نمیدهیم. من معتقد هستم ما در کرمان هنرمندانی داریم که خیلی بهتر از هنرمندان مشهور و صاحب عنوان هستند اما ما خیلی جدیشان نمیگیریم و ازشان به نحوی که باید، استقبال نمی کنیم و این صفت خیلی بدی است.
چرا تا به حال آلبوم نداده اید؟
حقیقتا خیلی دوست داشتهام که آلبوم منتشر کنم و خیلی هم به دنبال این قضیه بودهام اما متاسفانه نتوانستهام برای انجام این کار خیلی هم تلاش کرده ام اما تا کنون میسر نشده است.
چرا؟
انتشار آلبوم هزینه و سرمایه میخواهد و من ندارم و نداشتم.
به دنبال جذب اسپانسر نبودید؟
چرا از زمانی که آقای مرعشی نماینده بودند، برای این کار اقدام کردهام و بعد از ایشان سراغ نمایندههای دیگر هم رفتهام اما هیچکدام نوتنستند از انتشار آلبوم من حمایت کنند.
خود سازمان بهزیستی هم که از معلولین حمایت میکند، تنها برای ساخت دو آهنگ و یک کلیپ به اسم "طنین سکوت” به من کمک کرده و برای تولید آلبوم هیچ حمایتی نکرده. این در حالی است که یکی از یکی آهنگهای من که دربارهی ناشنوایان است و یکی دیگر از کارهایم به نام نام "چشم دل” که دربارهی نابینایان روشندل است به طور اختصاصی از نوع کارهایی است که بهزیستی میتوانست حمایت کند.
بد نیست اگر بگویم که آهنگ "چشم دل” من از صحن مجلس به صورت علنی و ویژه هم چاپ شدهاست. به هر شکل من خیلی دلم میخواست که آلبوم منتشر کنم اما خودم چنین امکان مالیای نداشتم و جایی هم که از من حمایت نکرده است.
پس آلبوم "رقص آتش” به چه شکل منتشر خواهد شد؟
رقص آتش هم از جایی حمایت نشدهاست و هرچه هست همت آقای حاج اکبری است که آهنگسازی و تهیهکنندگی کار را بر عهده دارد. به همین خاطر من شخصا همین جا بر خود لازم میدانم که از آقای حاج اکبری به صورت ویژه تشکر کنم که علاوه بر هزینههای هنری و معنوی که بابت ساخت این کار کشیدهاند، تمام هزینههای مادی این کار را هم خود پرداخت نمودهاند. آن هم با کمک وام و استفاده از پاداشی که در هنگام بازنشستگی دریافت داشتهاند! و این همه به خاطر آن است که ایشان عاشق هنرمندان و هنر کرمان هستند. اما قدر ایشان آنطور که باید شناخته شده نیست.
آقای چمک با تجربهای که شما دارید، آیا خوانندگی میتواند برای یک خواننده در کرمان منبع درآمد کافی باشد تا حدی که به شغل دیگری نیاز نداشته باشد؟
خیر، برای من و امثال من که اصلا نمیشود و این هنر در کرمان شغل نیست.
چرا میگویید من و امثال من؟
منظورم کسانی هستند که شبیه من کار میکنند و متاسفانه در کرمان هنوز که هنوز است نتوانستهاند از این راه درآمد مکفی داشته باشند و همه نیازمند شغل دوم هستند.
جناب چمک عزیز! در این بخش از گفت و گو بیمناسبت نمیبینم یک پرسش را از طرف خیلی از مخاطبان با شما در میان بگذارم و ان اینکه: نابینایی چه نقشی در هنر خوانندگی شما دارد؟
من از طریق خوانندگی و از طریق این هنر توانستهام به کسانی که هیچ مشکلی ندارند بگویم که یک فرد معلول در مواردی حتی بهتر از یک فرد عادی میتواند مطرح بشود. کما اینکه من از این هنری که دارم خیلی سود بردم و هربار که برنامه داشتم از اینکه مخاطبان من میدیدند که یک فرد معلول میتواند هنرنمایی کند و عنصر مفید و مهمی در جامعه هست، احساس رضایت داشتم. به هر شکل من با همین هنر خوانندگی هم به خودم و هم به دیگران فهماندم که معلولیت اگرچه محدودیت هست، اما ناتوانی نیست. من از اینکه نشان دادهام یک روشندل میتواند هنرمند هم باشد به خودم میبالم.
دوست دارم از احساس فردیتان در این باره بیشتر برایمان بگویید؟
ببینید، موقعی که یک آهنگ را اجرا میکنم و میدانم که مردم دارند می شنوند و گوش میکنند و لذت میبرند برایم خیلی مهم و خوشایند است، در اجراها وقتی میشنوم مردم آهنگهای مرا زیر لب زمزمه میکنند، افتخار میکنم و خدا را شاکرم که مورد لطف او قرار گرفتهام تا به همنوعانم نشان بدهم معلولیت ناتوانی نیست. هنرم به من اعتماد به نفس میدهد
اگر بپرسم کدام یک از اهنگهای خود را بیشتر دوست دارید؟ پاسختان چیست؟
واقعا نمیتوانم به این پرسش شما پاسخ بدهم، چون من همه آهنگهای خودم را دوست دارم و از نظر من هر گلی یک بویی دارد.
اما اگر مجبور باشم به شما پاسخ بدهم میگویم که آهنگ "کهن سرزمین” را خیلی دوست دارم و از این جهت که به حضرت اباالفضل به شکل قلبی ارادت ویژه دارم ، آهنگی را که برای ایشان خواندم هم خیلی دوست دارم و از آهنگ المنه لله آقای حاج اکبری هم نام میبرم.
در پایان کنجکاوم از شما بپرسم کدامیک از خوانندههای کشور را بیشتر دوست دارید؟
بدون تردید برای خیلی از هموطنان گل سر سبد خوانندههای کشور، استاد محمد رضا شجریان است و برای من هم همین طور است. از قدما استاد بنان را خیلی دوست دارم و به استاد بسطامی هم عشق میورزیدم.