مسعود آریننژاد-دانشیار دانشگاه زنجان در شرق نوشت:
توسعه سریع و عجیب مراکز گوناگون و ازهمهرنگِ آموزش عالی و افزایش فوقالعاده و غریب جمعیت دانشجویی، در یک دهه اخیر (هماکنون بالغ بر ٤,٥ میلیون نفر)، بهویژه در دورههای تحصیلات تکمیلی، نگرانی از تبدیل و دگردیسی بخشهایی از مراکز علمی دانشگاهی دولتی و غیردولتی، به نوعی بورس فروش یا خط تولید انبوه کالاهای متنوع مدارک و مدارج رنگارنگ علمی و تحصیلی را برانگیخته است. علاوه بر آن بیکاری روزافزون دانشآموختگان دانشگاهی (تا چندبرابر نرخ بالای متوسط بیکاری)، نگرانیها، پرسشها و تأملهای فراوانی را همهجا و نزد همه اقشار، در پی داشته است. همه نگراناند و هریک به زبانی به بیان احوال و غموغصههای خویش میپردازند و جویا میشوند که آیا اینگونه تصمیمها و تداوم مسیر فراوانی وفور نعمت مدرک و مهندس و کارشناس و دکتر، به درد این همه درماندگیهای امروز و فردای مردم ما میخورند؟ آیا این سیاستها و نقشهها، اهداف روشن و معینی را برای نیل به توسعه، پیشرفت، رفاه، آسایش و خلاصه بهترشدن حالوروز این جامعه دنبال میکنند؟ جالب است که همه میدانند گستردن و تسهیل تحصیلات دانشگاهی مدتهاست نسخه تجویزی تسکینی برای دردها و زخمهای مزمن و بیمرهم دیگری در حوزه اشتغال و اقتصاد است، اما با وجود این میپرسند آیا این نسخه، امروز یک زخم و یک درد جدید دیرعلاج دیگر بر پیکر این جامعه نیست؟ میپرسند آیا متولیان و طراحان و هدایتگران این صحنههای پرشور هجوم جمعیتها به سردابهها چهبسیار توخالی علماندوزی و خردورزی و تحصیلات عالی و تکمیلی و تکمیلیتر و پساتکمیلی و مانند آن، همه عوارض و خسارات کوتاه و بلندمدت چنین رویکردهای شگرفی را بر سرنوشت نسل امروز و آینده علمی و دانشگاهی کشور محاسبه کردهاند؟
چندسالی است که در میان همه اقشار جامعه ما و نه فقط جوانان جویای حرفه و شغل و امید و آینده، دغدغه و بیتابی عجیبی برای ورود به دانشگاه و تحصیل در مراکز آموزشعالی و کسب مدارک دانشگاهی و تداوم و بالاتربردن پیدرپی مراتب و مدارج آن به هر قیمت و تحت هر شرایطی به چشم میخورد و تب آن همهجا و همهجا را فرا گرفته است. آنقدر که معلم، کارمند، مستخدم، کارگر، رئیس، منشی، کاسب، برزگر، لولهکش، آبدارچی، دستفروش، مسافرکش و پیر و جوان، خانهدار و بچهدار و با زنبیل و بیزنبیل و خلاصه همهوهمه، با شتاب و تعجیل و دواندوان در همه کوچهها و خیابانهای شهرها و روستاهای سراسر کشور برای کسب علم و دانش و استیفای حقوق حقه تحصیلی و دانشگاهی خود رواناند و هنوز کارنامه دانشآموختگی یکی را کسب نکرده و مهر زرین مدرک یکی خشک نشده بهدنبال شرکت در آزمون و کنکور مرتبه بالاتر هستند! القصه توفیقات و شکوفاییهای فراوان و بیوقفه علمی، تحصیلی، علمجویی و علماندوزی از همهسو و همهسمت، همه جامعه و آحاد مردم عزیز ما را دربر گرفته است! در این بین مسئولان هم سالهاست که بر گسترش دامنههای این موج عزتمند و غرورآفرین دانشافزایی و دانشجویی میبالند و هرروز اعداد و آمار تازهای از گسترش دامنههای حماسهساز و عزتآفرین آن منتشر میکنند و درصد افزایش کمیتهای امروز را نسبت به سال پیش و سالهای پیشتر میسنجند و بیاماواگر و چون و چرا چنین دستاوردهای شگرف بینظیری را از توفیقات و افتخارات بیرقیب حوزه کاری خویش میدانند. در این بین به برکت گسترش دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و تسهیل، تشویق و تهییج خلایق بیگناه و معصوم برای ادامه تحصیلات دانشگاهی و تداوم تکمیلی و تکمیلیتر آن، بهتدریج درجه «کارشناسی» به چیزی در حد یک پایه عمومی تحصیلی مانند دیپلم ردی متوسطه بدل شده که کسب و احراز آن تقریبا بدون هیچ شرط سنی، عقلی، شغلی، آموزشی، هوش، ذوق، علاقه و حتی وقت، فرصت، فراغت و رغبت چندانی، کاملا سهل، آسان و در دسترس است و آوای دعوتها و آرزوها همگی بهسوی مدارک بالاتر و بالاتر و بالاتر است و خدا را شکر از این همه نعمت افزونی که چون باران لطف و رحمت چند وقتی است برای همه ما فرومیبارد.
این عصر و این دوران بینظیر شکوفایی تحصیلات عالی، به غیر از ٣١٨ واحد دانشگاهی زیرمجموعه وزارت علوم و پردیسهای وابسته به هریک (که متأسفانه گاهی برای کمک به مشکلات مالی دانشگاه متبوع خود رسما بهنوعی مدرکفروشی اقدام و اقرار میکنند!) با کمک حدود ٣٠ دانشگاه وابسته به دستگاههای اجرائی، نزدیک به ٥٧٠ واحد دانشگاه پیامنور، قریب ٤٠٨ واحد دانشگاه آزاد، حدود ١١٣واحد دانشگاه فرهنگیان و بیش از ١٦٥ واحد دانشگاه فنی و حرفهای (در حدود ٢٨٠ واحد از دو خوشه دانشگاهی متولدشده از دل وزارتی که حوزه اصلی مأموریتش تحصیلات پیش از دانشگاه است!) همچنین نزدیک به ٧٥٠ واحد دانشگاه علمی- کاربردی (با احتساب دورههای پودمانی) و ٣٤٤ مؤسسه آموزش عالی غیردولتی و غیرانتفاعی، مجموعا در دوهزارو ٥٠٠ مؤسسه آموزش عالی از انواع مختلف در سطح کشور میسر و ممکن و محقق شده است و پیش میرود و به پیش میتازد.
هماکنون شهر فرنگ ازهمهرنگ مؤسسات گوناگون آموزش عالی در بسیاری از شاخههای علوم بشری، فرابشری، تبدیلی، ترکیبی، بینرشتهای، ثروتآفرین، کارآفرین، دانشبنیاد، دانشنهاد و... (که البته در جای خود بیمسمی و ناموجه نیستند) کاردان، کارشناس، کارشناسارشد، متخصص، خبره، دانشمند، محقق و... تربیت میکنند و در صف انتظار مرتبه بالاتر میگذارند! بسیاری از این مؤسسات، امکاناتی در حد یک یا چند ساختمان کوچک شهری متفرق همراه با تعداد معدودی مُدرس حقالتدریسی گذری (شبهموتوری!)، چند کارمند شرکتی و قراردادی و یکی، دو مدیر چندشغله کاربلد به سبک و سیاق آموزشگاههای کنکور در اختیار دارند و در بازار مکاره مدارک و مدارج تحقیرشده دانشگاهی به دستفروشی و عمدهفروشی و همهجورفروشی این کالای روبهزوال و ارزش مشغولند. آش آنقدر شور است که حتی برخی از این مراکز دانشگاهی منتسب به شهرداری شهرهای بسیار کوچک، کارخانههای مواد غذایی یا شرکتهای تولیدی مواد صنعتی و معدنی هستند.
اینها همه بخشهایی از یک جشنواره بزرگ علمی- آموزشی در دوران معاصر آموزش عالی کشور است. آیا چنین وضعیتی در مقایسه با مشخصات و ویژگیهای متناظر در جوامع توسعهیافته موجه و طبیعی است؟ آیا این دولت، فرصت و توانایی رسیدگی به دامنههای وسیع این بحران عمیق و مزمنشده را دارد؟ آیا تاکنون تفسیر و ارزیابی درست و جامعی از ابعاد علمی، اجتماعی و ارزشی این بحران در کانونی شکل گرفته و راهبرد درمان و علاجی تعیین شده است؟