محبوبه فیروزآبادی
« به نظر من اصلیترین مطلبی که امروز میتواند به موضوع مهم اعتیاد در استان ما کمک کند توجه به سه کانون اعتیاد کودکان ، نوجوانان و زنان است. ما اگر این سه گروه را در کانون درمان خود بتوانیم حمایت کنیم به نظر من یک خدمت بزرگ کردهایم .» این را رییس شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان کرمان میگوید. سردار حسین چناریان که خود سالها در پلیس استان خدمت کرده است، اکنون معتقد است مبارزه با عرضه به تنهایی کارساز نیست چرا که پشت عرضه مواد مخدر منافع اقتصادی مطرح است. توصیه چناریان تمرکز بر کاهش تقاضا است. در این مسیر هم معتقد است دستگاههای فرهنگی استان به خوبی نتوانستهاند به وظایف خود عمل کنند با این حال آموزش و پروش را در بحث کانون های دانشآموزی جدی و موفق ارزیابی میکند. برای خواندن این گفتوگو با ما همراه شوید.
آقای چناریان ! وقتی در مورد مواد مخدر صحبت میکنیم، در واقع درباره چه صحبت میکنیم؟ به عبارت دیگر، تمرکز شما در شورای هماهنگی مبارزه بر مواد مخدر روی چه موادی است ؟
اگر بخواهیم اصولیتر و دقیقتر راجع به بحث مواد صحبت کنیم، نباید بگوییم مواد مخدر؛ بلکه باید بگوییم مواد اعتیادآور . چون آن چیزهایی که اعتیاد ایجاد میکند، چند نوع هستند و مخدرها یک نوع از آنها. وقتی میگوییم مواد مخدر، بیشتر منظور مواد مخدر سنتی تلقی میشود.
ما الآن مواد روانگردان ، توهمزا و موارد اینچنینی داریم. حتی اعتیاد جدید و دیجیتالی مانند همین چیزی که این روزها در اصفهان اتفاق افتاده است، یک نوع اعتیاد هستند ولی اگر منظور شما اعتیاد مواد مخدر سنتی باشد، الآن در حوزه مواد اعتیادآور نگرانیمان بیشتر راجع به روانگردانها و توهمزاها است.
قبول دارید که مصرف این مواد نسبت به گذشته شایعتر شده است؟
اگر به مواد مخدر یک وجهی نگاه کنیم، نمیتوانیم واقعیت آن را ببینیم و آن را تحلیل کنیم.
عقبه مواد مخدر یک عقبه اقتصادی و تابع دو موضوع است؛ عرضه و تقاضا. وقتیکه ما عرضه یک نوع ماده اعتیادآور را داشته باشیم و تقاضای آنهم در جامعه وجود داشته باشد، طبیعتاً نرخ شیوع این مواد تابع عرضه وتقاضا است. یعنی هرچه تقاضا و عرضه بیشتر باشد، نرخ شیوع و جمعیتی که از آن استفاده میکنند متفاوت است.
قبل از اینکه وارد بحث تقاضا شویم بگویید که چرا مثلاً بحث مصرف تریاک الآن دیگر دغدغه شورای هماهنگی نیست؟
ما مواد را در دو گروه سطحبندی میکنیم. بخشی از مواد ما مواد کمخطر هستند و بخشی مواد پرخطر. در مواد سنتی هم یکبخشی از آنها مانند تریاک کمخطرتر از هروئین است. در بحث کلیت آن، مواد روانگردان و توهمزا خیلی پرخطر هستند؛ چون درمان آنهامشکلتر است و افرادی که دچار این آسیب میشوند، خطراتشان بیشتر، درمانشان پیچیدهتر و اثرات و مشکلاتی که این نوع مواد برای افراد اجتماع ایجاد میکنند بیشتر است.کسی که تریاک مصرف میکند، تبعات آن برای خودش و خانوادهاش شاید خیلی به عوامل اجتماعی دیگر آسیب وارد نکند. چون این مواد خاصیتشان تقلیل کننده و در واقع بیحسی افراد است . افراد را کمتحرک و بیانگیزه میکند و نهایتاً این افراد دچار این مشکلات میشوند. ولی مواد روانگردان و توهمزا برعکس است ، تحرک را بیشتر میکند ، انگیزه را تغییر میدهد ، عکسالعملهای اجتماعی را پرخطرمیکند و افراد دچار توهمهای خاص و دارای مشکلات یپیچیدهای میشوند که به دیگران و جامعه آسیب بیشتری میرساند.
آقای چناریان! شما این گزاره که میگوید در سالهای اخیر برای مصرف مواد اعتیادآور تقاضا افزایش پیداکرده است را تائید میکنید؟
من چند مورد را راجع به این موضوع میگویم ، اینکه شما بهصورت مستقیم بگویید آیا میزان اعتیاد افزایش پیداکرده است، چند عامل دیگر هم در حال افزایش است؛ جمعیت ما هم افزایش پیدا کرده است. ما اگر بخواهیم واقعی و علمی صحبت کنیم بایستی هر چیزی را بر اساس عوامل تأثیرگذار بر روی آن موضوع ارزیابی کنیم .ما بایستی یک شیوع شناسی منطقی و علمی انجام دهیم ، وقتی این کار را انجام دادیم آنوقت میتوانیم بگوییم نرخ سوء مصرف ما در این نوع ماده آیا افزایش پیداکرده است یا خیر.
ما اعتقادمان بر این است که در نوع اعتیاد به مواد مخدر افزایش پیدا نکرده است. در مواد غیر صنعتی و غیر شیمیایی نرخ ما افزایش نداشته است. ولی در ارتباط با تولید این مواد ما افزایش داشتهایم و این افزایش تولید مواد مخدر یک تبعاتی را دارد.
افزایش عرضه یکی از آن است...
بله ، ما علیرغم اینکه کنترل میکنیم یکسری عوامل میروند و به آن دسترسی پیدا میکنند. اگر شما نرخ را ثابت فرض کنید علیرغم اینکه ما داریم هزینه میکنیم ، افراد را آموزش میدهیم و درمان میکنیم بایستی این عدد کاهش پیدا کند نه اینکه ثابت بماند.
برای اینکه تولید افزایش پیدا میکند ، شما تلاش هم که میکنید درواقع پیشگیری انجام دهید ، آموزش دهید و درمان کنید ولی این نقطه تقریباً یک نقطه ثابتی را به خود اختصاص میدهد . ولی عکس این موضوع در مواد روانگردان ، صنعتی و شیمیایی است. متأسفانه در کانونهایی که از نظر اجتماعی مهم هستند مثل جوانان ، دانش آموزان وزنان در این سالها در ارزیابیها و شیوع شناسیهایی که انجامشده است متأسفانه مصرف مواد اعتیادآور افزایش پیداکردهاست.
پس شما تائید میکنید که اعتیاد در زنان افزایش داشته است ؟
در زنان ، جوانان و تحصیلکردههای ما اعتیاد افزایش پیداکرده است.
علت آن را چه میدانید ؟
چند تا علت دارد. اولین علت باورهای غلط است. مثلاً در زنان تقاضاهایی وجود دارد ، زن طالب زیبایی ، اندام خوب و نشاط اجتماعی است . وقتیکه ما این باور را در افراد اصلاح نکنیم و آموزش ندهیم که این نوع مواد زیبایی نمیآورد ، این مواد نشاط را افزایش نمیدهد، این مسایل پیش میآید. حتی در بعضی از گروهها برای لذتجویی میگویند این نوع مواد، بدون اینکه اعتیاد داشته باشد لذت جنسی را افزایش میدهد . اینها چیزهایی هستند با این باورهای غلط در افراد شکل میگیرد و وقتی اینها به جامعه ما تلقین میشود باعث افزایش اعتیاد میشود.
فکر نمیکنید قدر آگاهی بخشی در برخی از حوزهها هنوز در کشور ما تابو است و باعث میشود که به مسئله دامن بزند؟
اگر استاندارد نباشد دقیقاًاینگونه است. ما اعتقادمان بر این است که بایستی آموزشها استاندارد باشند. محتوای آموزش ما باید با جمعیت تناسب داشته باشد.
من فکر میکنم ما حتی در استان کرمان در این مسئله ماندهایم که قبول نداریم مسئلهای به اسم افزایش اعتیاد زنان داریم . ما با مدیرکل امور بانوان استانداری مصاحبه کردیم. خانم حسینی اصلاً قبول ندارد که آمار زنان معتاد افزایش پیداکرده است.
ببینید ما باید یک سری شاخصهایی را ملاک قرار میدهیم . ما الآن شیوع شناسی علمی انجام دادهایم و در آنها این درصدها افزایش پیداکرده است.
بله؛ وقتی ما هنوز صورت مسئله را قبول نداریم، نمیتوانیم آن را مدیریت کنیم!
به نظر من هم این هم یک نوع باور غلط است. مراجعه به مشاورین یک شاخص است، طلاق یک شاخص است، میزان مصرف برخی از داروها شاخص است. شما به داروخانهها مراجعه کنید و ببینید بیشترین درخواست جوانان وزنان چه نوع داروهایی است.
اگر ما یک سری از واقعیتها را باور نداشته باشیم این منجر به انحراف در یک سری از تصمیمگیریهای درست میشود، این بدترین نوع تصمیم میشود. امکان دارد که شیوع شناسیها هم در اینجا یکسری اشکالاتی را داشته باشند ولی اینها معیار علمی هستند و دنیا دارد از همینها پیروی میکند .
بازهم باورهای غلطی وجود دارد بعضی از موضوعات پنهان میماند. الآن اگر یک زن دچار مشکل شد بهراحتی میتواند به مشاور ، دارو و درمان مراجعه کند ؟من معتقدم که اگر این زن مراجعه کرد و وارد عرصه بهبودی شد ،همین میشود یک ملاک برای اینکه ما این زن را تخریب کنیم ، بنابراین یکبخشی از اینها پنهان میماندو این را بایستی حتماً اصلاح کنیم.
قبول دارید که دستگاههای فرهنگی نتوانستهاند در این زمینه خوب عمل کنند؟
دقیقاً. تعداد زیادی از دستگاههای فرهنگی ما امروز این واقعیتها را میپذیرند ولی برخی از دستگاهها و مسئولین فرهنگی ما برای اینکه وظیفه خود را درست انجام ندهند در برخی از مواقع صورتمسئله را پاک میکنند . صورتمسئله پاک کردن هنر نیست ، خوب بیان کردن صورتمسئله امروز هنر است و صداقت است که ما برخی از موضوعات را بهعنوان واقعیت بپذیریم و درصدد اصلاح و رفع آن بربیاییم.
این دستگاههای فرهنگی که اشاره کردید برنامه عمل مشخصی هم دارند؟ به نظر میآید که خیلی هم مسیر مشخصی دستگاههای فرهنگی ما در این زمینه برای خود تعریف نکردهاند و یک سردرگمی هم در این حوزه وجود دارد. شما چه فکر میکنید ؟
فرهنگ یعنی باور ، یعنی اعتقاد و عملکرد صحیح، وقتیکه ما این باور را بهعنوان اصلیترین پایه فرهنگی در دستگاههایمان نمیخواهیم بپذیریم یعنی انحراف از عملکرد.
برای همین هم امروز بسیاری از دستگاههای فرهنگی ما وظایف خود را انجام نمیدهند و همه فکر میکنند که اوضاع گلوبلبل است درحالیکه اینگونه نیست. شما آثار کار را دارید میبینید، در استان کرمان هر 56 دقیقه یک نفر وارد زندان میشود این یعنی چه ؟ مدیرکل دادگستری این موضوع را بیان کرده بودند. ما از آنطرف میگوییم طلاق افزایش داشته است ، مراجعه به مراکز مشاورهای ما افزایش پیداکرده است ، شاخصهای بهداشتی بیانگر این است که مشکلات روحی و روانی در جامعه ما افزایش داشته است.
از عملکرد کدام دستگاههای فرهنگی بهطور مشخص راضی هستید ؟
دستگاههای فرهنگی در حوزه پیشگیری در بحث مواد مخدر مسئولیت دارند . ما در ارتباط با بحث پیشگیری از مسئله اعتیاد با این چهار کانون سروکار داریم. کانون دانشآموزی، دانشجویی، کارگری و خانواده. به نظر من الآن آموزشوپرورش خیلی خوب عمل میکند، یعنی آموزشوپرورش بهصورت منطقی و جدی وارد عرصه شده است ولی در حوزه خانواده متأسفانه مشکلداریم ، در محیطهای کار الآن رویکردها تغییر کرده است. درگذشته در مجموعه محیطهای کاری ما بهمحض اینکه یک فرد آسیب میدید آن را اخراج میکردند ، اخراج تصمیم بر برخورد بااعتیاط شده بود ولی امروز این رویکرد تغییر کرده است. الآن در پذیرفتن باید فرد معتاد را درمان و اصلاح کنند و بهعنوان سرمایه انسانی وارد عرصه کاری شود، این تغییر رویکرد به نظر اتفاق خوبی است .
در دانشگاههای ما الآن پذیرفتهاند که بهصورت جدی دانشجویان ما نیاز به غربالگری دارند، نیاز به سطحبندی ازنظر شرایط آسیبپذیری دارند .یک دانشجویی که در خوابگاه زندگی میکند میزان آسیبپذیری آن با دانشجویی که در یک محله پرخطر و آسیبدیدهای زندگی میکند فرق دارد .
الآن این باورها در همه دستگاههای فرهنگی ما ایجادشده است ولی همه کارکردها کافی نیست.
فلسفه وجودی شورای هماهنگی این بوده است که بین دستگاههای مختلف هماهنگی ایجاد کند. به نظر خودتان در این زمینه موفق عمل کردهاید ؟چون هنوز هم خبرهایی میشنویم در مورد اینکه دستگاهها با هم هماهنگ نیستند!
من یک مطلبی را بهصورت کلی عرض کنم ؛ تجربه نشان داده است کار چند متولیگری کار موفقی نیست یا بازخوردهای دلخواه را ندارد. شاید یکی از دلایل آنچه که ما در ارزیابیهایمان و همان بحث مبارزه با مواد مخدرداریم این است که این کار چند متولی است. اینکه چند متولی دارد طبیعتاً اینها متوازن کار نمیکنند. ما امروز اعتقادمان بر این است که مبارزه با مواد مخدر اگر متوازن بشود نتیجه میدهد. ما میگوییم حوزه مبارزه چهار بخش دارد ، یک بخش آن مقابله ، یک بخش پیشگیری ، یک بخش درمان و یک بخش اجتماعی و مشارکت است. آیا الآن این چهار جنبه هماهنگ کار میکنند ؟ شما میبینید که پلیس در این راه شهید هم دارد و برای برخورد با قاچاقچی نیروی خود را فدا میکند و به شهادت میرسد.آیا در حوزههای دیگر هم واقعاً اینقدر فداکاری هست ؟ پس بپذیریم که امروز مبارزه ما مبارزه متوازنی نیست.
اما برخی دستگاههای دیگر پلیس را متهم میکنند به اینکه آن برخورد لازم را با ساقیها نمیکند و علیرغم اینکه پاتوقها و محلهای شناختهشدهای هم وجود دارد این پاتوقها هیچوقت جمع نمیشوند . شما این نقد را چقدر وارد میدانید ؟
باید این واقعیت را بپذیریم که ماهیت کار قاچاق مواد مخدر، اقتصادی است یعنی به دنبال آن منفعت وجود دارد . هر جا که منفعت وجود داشته باشد برخورد با این منفعتها سخت است. پلیس در همین 6 ماه گذشته 2 هزار توزیعکننده خرد مواد را در استان کرمان دستگیر کرده است.
وقتیکه شما این فرد را دستگیر میکنید فکر میکنید که تمام شد ؟ اصلاًاینگونه نیست.من خودم در همین محلات کرمان به یاد دارم که پدر را دستگیر کردیم ، مادر شروع به کارکرد ، او را دستگیر کردیم پسر شروع به کارکرد، اورا دستگیر کردیم، دختر 17 ساله خانواده ساقی مواد شده بود.
ما پاتوق و محل خردهفروشی را به هم میزنیم و این تبدیل به ساقی گری میشود. موضوع مواد مخدر بدتر میشود چون عقبه اقتصادی دارد ، منفعت در آن است ، این تابع عرضه و تقاضا حیات دارد . برای همین ما میگوییم قاچاق مواد مخدر امری هوشمند ، مشتری مدار ، اقتصادی و دارای حیات توسعهای است.
راهکار شما برای مسئله ساقیها و پاتوقها چیست ؟
من اعتقادم بر این است که به همین اندازهای که ما با خردهفروش و ساقی برخورد میکنیم برای متقاضی هم بایستی کار شود و تقاضا را کاهش دهیم.
پس شما برخورد در حوزه عرضه را خیلی موفق نمیبینید ؟
بله؛ شما هرچه که با اینها برخورد کنید یکچیز دیگر شکل میگیرد چون تقاضا وجود دارد. برای همین است که امروز بحث اعتیاد پیچیده شده است. قبلاً طرف فقط یک نوع مواد داشت ، تریاک گیرش نمیآمد شیره میکشید و نهایتاً هزینه خود را بالا میبرد و هروئین میکشید. ولی الآن میرود حشیش میکشد ، گل مصرف میکند ، شیشه میکشد و دچار مشکل روحی و روانی و روانپریشی هم میشود.چون تقاضا وجود دارد، عرضه هم متنوع شده است.
اگر میخواهیم مبارزه هدفمندی باشد و به نتیجه برسد به همین اندازه که باعرضه کننده برخورد میکنم باید با متقاضی هم برخورد کنیم و تقاضا را هم کم کنیم . اگر تقاضا وجود نداشته باشد عرضه هم وجود ندارد.
در اینجاسازمانهایی مانند پلیس و سازمانهای قضایی گاهی اوقات متهم میشوند درحالیکه این اتهام به نظر من منصفانه نیست .ما اگر بخواهیم بگوییم که چرا این اتفاقات وجود دارد بایستی بگوییم عرضه و تقاضای مواد اعتیادآور یک تابعی است که بهشدت به جامعه آسیب میزند حتی به عناصری مانند پلیس هم آسیب وارد میکند.
بین دستگاههای دیگر مانند بهزیستی و بیمه سلامت و یا نهادهای دیگر از نظر شما هماهنگی لازم وجود دارد ؟
ما الآن داریم از یک سند تحت عنوان سند جامع استفاده میکنیم و در همه این موضوعات سندداریم و به همین دلیل برای همه سازمانها وظیفه ایجادشده است . بخشی از این وظایف مشترک است ، مثلاً ما در حوزه درمان به همان اندازه که به دانشگاه علوم پزشکی احتیاج داریم به بیمه سلامت هم احتیاج داریم ، به روانپزشکی و روانشناسی هم نیاز داریم ،مددکاران اجتماعی هم در این حوزه باید کمک کنند .
شما نمیتوانیدصرفاً به یک معتاد بیمار دارو بدهید ولی حمایت اجتماعی از او نکنید.این بخشها چون چند متولیگری هستم یک مقدار نتیجهگیری در آنها ضعیف و کند است.
ظاهرا معتادان زیر 18 سال برای ترک رهاشدهاند به این دلیل که بیمه سلامت در مورد آنهاقطعشده است؟
افراد زیر 18 سال ؛ اطفال ، کودکان و نوجوانان نوع درمان و نوع مراقبتهایشان فرق میکند با یک فرد بزرگسال. ما نیاز به مراکز درمانی ویژهای برای این افراد داریم . دلیل اینکه الآن یک خللی بین سازمانهای درمانی و حمایتی مانند بیمه اتفاق افتاده است عدم وجود مراکز تخصصی ویژه این گروهها است.
ظاهرا بیمارستان شهید بهشتی به این افراد خدمات ارائه میدهد؟
این بیمارستان لطف کرده است و یکبخشی برای ارائه خدمات به این کودکان ایجاد کرده است درحالیکه ما اعتقادمان بر این است که برای این نوع بیماران و افراد ما یک مرکز ویژه میخواهیم. همین الآن هم شما این کودک را کنار یک معتاد چندین ساله میبرید، ممکن است اتاق را جدا کنند ولی فضا که یکی است ، مددکار و روانشناس هم همان است.
ما در سال گذشته در جلسهای که با قائممقام ستاد مواد مخدر کشور داشتیم ضرورت وجود یک مرکز ویژه کودکان و نوجوانان زیر 18 سال را درواقع مصوب کردیم و قرار شد اعتبارآن در سال 96 تخصیص پیدا کند و این توسط دانشگاه علوم پزشکی دایر شود. که الآن این اتفاق در حال پیگیری است و در جلسهای که با رئیس دانشگاه علوم پزشکی داشتیم ایشان هم تائید کرد که با جدیت این مرکز ایجاد شود و اگر آن مرکز ایجاد شود سازمانهایی مانند بیمه سلامت وبهزیستی آنها هم درآنجا نقش خود را انجام میدهند.
به نظر من اصلیترین مطلبی که امروز میتواند به موضوع مهم اعتیاد در استان ما کمک کند اول اعتیاد کودکان ، نوجوانان و زنان است. ما اگر این سه گروه را در کانون درمان خود بتوانیم انجام دهیم به نظر من یک خدمت بزرگ کردهایم .
اینکه کمپهای ماده 16 از شورای هماهنگی گرفتهشدهاند و به بهزیستی واگذارشدهاند، ازنظر شما اتفاق مطلوبی بوده و خروجی مثبتی داشت؟
اینیک تصمیم کشوری بود و به این دلیل اتفاق افتاد که دقیقاً در همین مراکز ماده 16 ما یک کار چند متولیگری داشتیم . شورا مدیریت میکرد، دانشگاه علوم پزشکی، درمان میکرد و بهزیستی کار مددکاری انجام میداد. به خاطر اینکه بخواهند به این کار تمرکز بدهند تصمیم گرفته شد در ستاد مواد مخدر کشور که این کار را کلاً به بهزیستی واگذار کنند که هم مدیریت و هم درمان و هم مددکاری اجتماعی انجام دهد و به نظر من اتفاق خوبی بود.
یکی از بحثهایی که من اخیراً در جریان آن قرار گرفتم این بود که کمپهای ما برای آنکه معتادی را برای درمان پذیرش کنند ضامن میخواهند.
منظور شما کمپهای ماده 15 است ؟
بله؛ به نظر شما این چقدر منطقی است؟واقعا چه کسی ضامن یک فرد معتاد میشود؟
من این مطلب را تازه شنیدهام و به دوستان میگویم که بررسی کنند که اگر اینگونه است بازدارنده میشود و باعث میشود که افراد کمتر مراجعه کنند و درمان مغفول بماند.
من فکر میکنم چون در مراکز ماده 15 که ما حدود 400 مرکز در استان کرمان داریم هزینه درمان را بایستی خود فرد معتاد بپردازد. اینها اگر همان ابتدا به معتاد بگویند که مثلاً 1 میلیون تومان باید بدهی تا درمان شوی شاید آن فرد این مبلغ را نداشته باشد . یکبخشی از پول را میگیرندو بخشی را میگویند که ضمانت دهد تا در پایان درمان بپردازد. شاید بحث هزینهها باشد و اینکه امکان دارد فرد در طول درمان عملی را مرتکب شود که برای مرکز خسارت آور باشد. واقعاً این را نمیدانم ولی قول میدهم که این را در شورای هماهنگی بررسی کنند.
نظارت بر کمپها و مراکز ترک اعتیاد الآن بر عهده چه کسی است ؟
مراکز درمانی ما توسط دو سازمان برای آنها مجوز صادر میشود؛ یکی توسط دانشگاه علوم پزشکی و یکی توسط بهزیستی .طبیعتاً هر سازمانی که مجوز دایر کردن یک مرکز را صادر میکند مسئولیت نظارت بر آنها را دارد. ما تنها استانی هستیم که در ارزیابی سال گذشته فاقد مرکز غیرمجاز بودیم . در برخی ازاستانها افرادی هستند که مراکزی را ایجاد میکنند و با معتاد برخورد بدی دارند و پولهای خلافی میگیرند ولی ما در کرمان چنین مراکزی را نداریم.
در این سالهایی که من در جریان بودم اتفاق ناگواری در مراکز درمانی ما نیفتاده است و این نشان میدهد که نظارتها خوب بوده است ولی خب اشکالاتی هم وجود دارد و شاید اولین اشکال آن این است که ما آن تیم کاملی که باید در مراکز درمانی داشته باشیم بعضی جاها به علت هزینههایی که این تیم که شامل پزشک، روانشناس و مددکار است، تشکیل نمیشود.
درمان بایستی بهوسیله این سه بخش انجام شود ولی ما عمدتاً در گزارشهایمان تا آنجایی که از مراکز برمیآیدبا نظر پزشک درمان میشوند یعنی مشاور و روانشناس نقش خود را بهخوبی ایفا نمیکند و خیلی از مراکز ما هم شاید فاقد مددکار باشند. درحالیکه اصل موضوع به ادامه درمان این فرد برمیگردد که ادامه آنهم دست مددکار و روانشناس است و نه پزشک.
الآن چیزی بهعنوان اعتیاد مدیران کمپها را هم داریم ؟
در یک دورهای به جهت استفاده از تجربه افرادبهبودیافته به همین افراد اجازه فعالیت دادند که این در فرایند ارزیابیها نشان داد که شاید تصمیم خوبی در یک مقطعی بوده است ولی در ادامه کار نیاز به تکمیل و اصلاح دارد برای همین گفتند یا بایستی این مدیرانی که بهبودیافته بودند و به آنها مجوز داده بودند لیسانس کارشناس روانشناسی یا پزشک باشند و یا یک پزشک و کارشناس بگیرند اگر این کار را نکنند نمیتوانند ادامه دهند .
در این کمپها و مراکز اعتیاد فوتی هم داشتهایم ؟
بله ما در کمپ ماده 16 خود در سال گذشته یک نفر فوتی داشتیم .
این قصور مدیر کمپ بود و یا به نظر شما دلیل دیگری داشت؟
شاید یک سری اشکالاتی که در دورههای قبل وجود داشت و ما آن را اصلاح کردیم این بودکه مدیر نقش مدیریتی دارد و تیم درمان نقش درمان دارد . این افراد بیمار هستند ، لذا این فردی که تحت درمان است قبل از آنکه مدیرمسئول آن باشد تیم درمانی مسئول است.
یکی از بحثهای دیگری هم که وجود دارد درمان با متادون است . شما خودتان این روش درمانی را قبول دارید ؟
ماقبل از اینکه بگوییم درمان؛ میگوییم کاهش آسیب . برای همین ما میگوییم کسی که از متادون استفاده میکند به چندین جهت بهتر از این است که از مواد استفاده کند. اول اینکه از قاچاقچی جدا میشود و آن نقشی که تقاضا در مبارزه دارد ما با درمان متادون درواقع تقاضا را تغییر دادیم . این فرد قبلاً از خردهفروش تریاک میگرفت و الآن از پزشک متادون میگیرد.
قاچاقچی هیچگاه فردی که به آن مراجعه میکند را محدود نمیکند بلکه سعی میکند نیاز این آدم را بیشتر کند و منافع اقتصادی بیشتری را به دست آورد ولی پزشک از همان اول وظیفه دارد که تقاضای این فرد را تغییر و کاهش دهد.
برخی میگویند توزیع متادون در مراکز DIC یک سیاست اشتباه است چرا که معتادان متادون را میفروشند و مواد مخدر دلخواه خود را میخرند. این صحت دارد ؟
اینکه امروز در بازار، متادون قاچاق وجود دارد بیانگر این است که این متادون از یک جایی تأمین میشود . سیستم درمانی و پزشکی ما قطعاً نقشی ندارند ولی ممکن است در مرکز دی آی سی ما شخصی بیاید و بگوید مثلا من دارم میروم روستا و چند روز نیستم ونمیتوانم مراجعه کند قطعاً پزشک ما بهاندازه چند روز دارو در اختیار این فرد قرار میدهدو امکان اینکه این دارو در جامعه درز کند وجود دارد . در سالهایی که خودم در مجموعه پلیس بودم یادم است که یک سری متادون وارداتی و ناخالص در کشور وجود داشت و در یکجاهایی در یک مراکز آشپزخانهای غیرمجاز این متادون را تولید میکردند. در همین کرمان ما دبههایی را گرفتیم که قاچاقچی میگفت که از افغانستان و پاکستان میآیند. مجموعهای از این نوع زمینهها وجود دارد که ما باید مراقبت کنیم .
گفته میشود اگر واحدهای DIC تقاضای خود را از یک حدی کمترکنند سهمیه متادون آنها قطع میشود . آیا این درست است؟
مراکز درمانی ما یک سقف دارند نه کف . و این ازنظر تعداد بیمار است نه میزان متادون . سقف آن در مراکز استان کرمان 100 نفر است ولی اینکه آیا دارویی که ما الآن داریم با این پزشک میدهیم سیستم نظارتی و تأمین داروی متادون یک سقف و یا کفی دارد من این را اطلاع ندارم.
سؤال آخر من در موردحمایت های بعد از ترک است . یک بحثی بیانشده بود در مورد وامهای خوداشتغالی معتادان بهبودیافته که شرایط و ضوابط آنهم خیلی سخت است. یعنی باید دوسال از ترک متادون گذشته باشد و یک سال از اعتیاد .این آدم تا آنیک سال باید چهکار کند ؟
این جزو حلقههای کم توجه شده حوزه مقابله و درمان با مواد مخدر است . اعتیاد یک بیماری جسمی، روحی ، روانی و اجتماعی است و این فرد به همین اندازه که نیاز به مراقبتهای جسمی ، روحی و درمانی دارد ازنظر اجتماعی هم نیاز به درمان دارد. این افراد ازنظر اجتماعی آسیب میبینند، از خانواده طرد میشوند ، شغل خود را از دست میدهند . شما اگر بخواهید این فرد را درمان واقعی بکنید بایستی در این چهار جهت آن را درمان کنید و نه اینکه صرفاًازنظر جسمی فقط تسکین پیدا کند، باید ازنظر اقتصادی و اجتماعی هم به آن توجه کنید که این فرد در چرخه اصولی درمان قرار بگیرد.
بخش حمایتهای اجتماعی جزو بخشهای مغفولی بود که تقریباًدوسال است که بهصورت جدی انجام میشود. این بخش هم چند متولی گری بود یعنی با بهزیستی ، شورای هماهنگی مواد مخدر، بانک کارآفرین و غیره اینها باهم در یک قالب و تفاهمنامهای این افراد را موردعنایت قرار دهند که این چیزی که شما اشاره کردید اینکه ترک کرده بود به بانک مراجعه میکرد و ضامن میخواست و کسی هم ضامن او نمیشد. وام را میگرفت و نمیدانست که چگونه از آن استفاده کند. لذا دوباره به اعتیاد برمیگشت و این باعث شد که ما یک دستورالعملی تحت حمایت اجتماعی و اشتغال معتادین ایجاد کنیم و به سازمانهای مردمنهاد واگذار کنیم چون تجربه نشان داده است که بهترین کارایی را در ارتباط با این افراد دارند .برای همین هم در رویکردهای جدید اینگونه است که این وامها را در اختیار سازمانهای مردمنهاد بگذاریم که زمینه کارآفرینی و اشتغال دارند و بعد این افراد را در چرخه اشتغال قرار دهیم.