علی کاظمیتبار در صدای تاک نوشت:
چند روز پس از سخنرانی دکتر حسن روحانی در اجتماع باشکوه مردم در راهپیمایی 22 بهمن امامجمعه محترم رابر در استان کرمان در خطبههای نماز جمعه این شهرستان سخنان رئیسجمهور را «اراجیف» خواند و به آن واکنش نشان داد. او با مقایسه طرح موضوع رفراندوم از سوی ابوالحسن بنیصدر سعی کرد در یک تصویرسازی کاذب حسن روحانی را ابوالحسن بنیصدر بنامد و بداند.
اما چرا حسن؛ ابوالحسن نیست و چرا مخالفان نمیتوانند در پروژه بنیصدریزه کردن روحانی موفق باشند؟
اول: روحانی در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از دغدغههای خود برای انقلاب گفت. از قطار انقلاب سخن میگوید و اینکه میتوانستیم افرادی را از قطار انقلاب پیاده نکنیم. همان موضوعی که صاحب تریبون نمازجمعه در رابر میگوید تو بهقطار انقلاب چکار داری؟ به کارت برس؟ گویی اظهارنظر در خصوص راههای قوام و دوام انقلاب اسلامی در حوزه اختیارات رئیسجمهور بهعنوان مجری قانون اساسی نیست. اینکه مخالفان شأن ریاست جمهوری را بهعنوان دومین مقام رسمی کشور در حد رئیس قوه مجریه پائین آورده و او را تنها مأمور و مسئول تهیه ارزاق عمومی و مایحتاج روزانه مردم میدانند و حق اظهارنظر در برابر مسائل مبتلابه جامعه را «ورود به سیاست» و گاهی خطرناک نیز ارزیابی میکنند؛ اما نمیتواند باعث تنزل جایگاه «ریاست جمهوری» شود.
روحانی بهعنوان نماینده مردم که همین اردیبهشت حدود 24 میلیون رای کسب کرد این حق شرعی و قانونی را دارد که در خصوص مسایل جاری کشور اظهارنظر کند؛ راهکار ارائه دهد و صدالبته نقد شود. همانگونه که ائمه جمعه حقدارند در خصوص مسائل مهم روز با مخاطبان خود سخن بگویند و این البته از ویژگیهای حائز اهمیت اسلام است که دین را در عرصه حیات اجتماعی تأثیرگذار میداند و آن را صرفاً در رابطه عبد و معبود خلاصه نمیکند.
روحانی مانند هر مسئولی در ساختار حاکمیت نظام جمهوری اسلامی دغدغههایی دارد. نواقصی را در طول دوره فعالیت خود در بخش امنیتی نظام و یا کسوت ریاست جمهوری میبیند و برای آن نسخههایی را پیشنهاد میدهد. نسخههایی که قانونی هستند و جزو ظرفیتهای نظام و قانون اساسی به شمار میآیند.
دوم: حسن روحانی نسخه خود را مستند به ماده 59 قانون اساسی میپیچد. نسخهای که اعمال قانون را از طریق مراجعه به آرای عمومی میداند. آیا تکیه به قانون اساسی عملی ضدانقلابی است؟ آیا با با تفاسیر تنگنظرانه دایره را آنقدر تنگ گرفتهایم که قانون اساسی هم دارای اصول غیرانقلابی و ضدانقلابی شده است؟ یا رقابتهای سیاسی و برخوردهای جناحی باعث شده که تکیهبر اصل مراجعه به آرای عمومی را برنتابیم و با تکیهبر یک مقایسه غلط تاریخی بخواهیم از حسن روحانی، ابوالحسن بنیصدر بسازیم. قانون اساسی میراثی بزرگ و درواقع خونبهای ملت است. اگر کسی به اصل یا اصولی از آن اعتقاد ندارد بایسته است حداقل به آن التزام داشته باشد. باید بهگونهای سخن بگوییم که در افکار عمومی شبهه ایجاد نشود. حسن روحانی 22 بهمن بدون هرگونه مثال و مصداقی و در مقام تبیین ظرفیتهای قانونی از اصل 59 سخن به میان آورد.
سوم: مقایسه تاریخی طرح مسئله رفراندوم از سوی بنیصدر با طرح رفراندوم از سوی حسن روحانی مقایسه درستی نیست. در آن نوعی سفسطه نهفته است. مقدمات درست و نتایج نادرستی که از این مقایسه گرفته میشود مانند همان مثال معروف برای بیان سفسطه است. اینکه در باز است؛ باز پرنده است، پس در پرنده است. اما واقعیت این است که هر دری بازنیست. هر بازی پرنده نیست. پس هر دری هم پرنده نیست. اینکه بنیصدر رفراندوم را مطرح کرده است؛ بنیصدر ضدانقلاب است. پس حسن روحانی که رفراندوم را مطرح کرده است ضدانقلاب است؛ در بهترین حالت یک سفسطه است؛ و اگر گوینده سخن بهغلط بودن آگاه باشد، مغلطه است.
چارچوب فکری ابوالحسن بنیصدر مشخص است. جریانات تاریخی دهه 60 هم مشخص است. بنیصدر آنگاهکه از رفراندوم سخن میگوید مراد و منظورش رفراندوم برای رسیدن به نتایجی خارج از چارچوب نظام است. او در شرایطی از رفراندوم سخن گفته که جامعه در یک شرایط بحرانی قرار داشت. کشور در حال یک جنگ نفسگیر با همسایه غربی خود بود. در آن شرایط بنیصدر از رفراندوم سخن میگوید.
اما زمانه تغییر کرده است. جمهوری اسلامی، در شرایط بسیار بهتری نسبت به 36 سال قبل قرار دارد. در حال جنگ نیست و با تمسک به دیپلماسی توانسته حقوق خود را مطالبه کند و حقانیت خود را به اثبات برساند. روحانی نیز بنیصدر نیست. او سالهای نماینده مجلس و نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی بوده است. او نعوذبالله برای تغییر نظام سیاسی پیشنهاد رفراندوم نداده است؛ چه اینکه هیچ کشوری برای تغییر نظام سیاسی خود رفراندوم برگزار نمیکند و دیگر اینکه حسن روحانی نیز مقام دوم کشور است نه رهبر اپوزیسیون. او بیش از هرکسی میداند که برگزاری رفراندوم چه چرخهای را باید طی کند تا محقق شود. خواست روحانی از طرح رفراندوم آن چیزهایی که مخالفان او در مخیله خود میگذرانند نبوده است؛ او رفراندوم را به عنوان یک حرکت اصلاحی و مبتنی بر قانون اساسی مطرح کرده است. روحانی البته چند روز بعد از 22 بهمن باز هم اشاره کرد که اگر از مردم بپرسیم آیا استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی میخواهید باز هم اکثریت به جمهوری اسلامی رأی خواهند داد.
چهارم: مخالفت با رئیسجمهور حق طبیعی و اساسی هر شهروندی است. نقد اظهارات مسئولان نیز در خطبههای نماز جمعه مسئله جدیدی نیست؛ اما آنچه باید در خطبههای جمعه موردعنایت قرار گیرد نقد با رعایت انصاف است؛ مانند آنچه حضرت حجتالاسلاموالمسلمین علیدادی نماینده ولیفقیه در استان و امامجمعه محترم کرمان انجام داد و نسبت به سخنان رئیسجمهور موضعی منطقی و توأم باانصاف گرفت. رعایت شأن و جایگاه نماز جمعه نیز این را طلب میکند که ائمه جمعه از جایگاه پدری موضعگیری کنند. رویکردی که متأسفانه در کلام امامجمعه رابر به چشم نمیآمد و بیشتر شبیه به یک نطق در یک نشست انتخاباتی و حزبی بود که بدیهی است در همان نشستها نیز بایستی اخلاق رعایت شود.
بیان عباراتی چون «اراجیفی که گفتی»؛ به کارت برس؛ بستان است دیگر و... خطاب به شخص دوم نظام کار پسندیدهای نیست و اگر کسی همین عبارت را در خصوص رئیسجمهور پیشین که امروز باکمال گستاخی برای رهبر معظم انقلاب نامه مینویسد بیان میشد بسیاری از افراد و تریبونها دست به اعتراضهای گستردهای میزدند و از خجالت گوینده آن سخن در میآمدند.
پنجم: اما سخنان امامجمعه رابر یکرویه مثبت هم دارد و آنهم ضرورت گفتوگو در جامعه است. امروز ما نیازمند گفتوگویی جدی میان بخشهای مختلف نظام و گروههای سیاسی هستیم. بایستی درک و فهم خود از مسائل را به اشتراک بگذاریم. از دغدغههایمان بگوییم. باید مشخص شود نه کسانی که اینطرف هستند آمریکایی و انگلیسی و خرابکارند و نه کسانی که آنطرف هستند متحجر و ضد دموکراسی و... هستند. اگرچه در هر دو گروه چنین افرادی یافت میشوند اما همه آنها اینگونه نیستند و نمیتوان اکثریت را به چوب اقلیت راند. باید نشست و در خصوص اشتراکات به یک جمعبندی رسید. باید بدانیم حد رقابت سیاسی کجاست؟ آیا رقابت سیاسی را باید چهار سال پس از انتخابات نیز ادامه داد؟ آیا اعمال فشارهای گوناگون به منتخب مردم به بهانه اختلافنظر سیاسی مشروع است و قانونی؟ واقعیت این است که بخشهایی از کشور ممکن است درباره حسن روحانی دچار سوءتفاهم شده باشند. همین بخشها ممکن است درباره اصلاحطلبان نیز سوءتفاهمهایی داشته باشند. این سوءتفاهم البته متقابل است. باید روزها و ماهها و سالها وقت صرف کرد و نشست و درباره مسائل کلیدی کشور گفتوگو کرد شاید در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی سیاست ورزی ما به سمت حرفهای شدن پیش برود؛ این گفتوگوها البته زمانی میتواند موثر باشد که محوری حقوقی همچون قانون اساسی بتواند حرف آخر را بزند.