گفتارنو/ گروه جامعه
یک جامعهشناس در خصوص کودک همسری در کرمان میگوید: دوره بحرانی ازدواج کودکان در سی یا چهل سال پیش بوده است الآن دوره بحرانی آن تمامشده است و فراگیری آن نسبت به قبل از انقلاب خیلی کمتر شده است. اگر درگذشته 30 درصد بوده است الآن یک و نیم و یا دو درصد در هر شهری است.
دکتر علی سوند رومی در گفتوگو با گفتارنو، اوج این نوع ازدواجها را قبل از انقلاب میداند و میگوید: در آن زمان مردم آیندهی خوبی برای کودکانشان متصور نبودند و کودکانشان در سنین پایین ازدواج میکردند. درصورتیکه نسلهای الآن اصلاً تن به ازدواج نمیدهند.
سوند رومی در ادامه میافزاید: این درصد کم هم اگر وجود دارد به خاطر شرایط سخت اقتصادی آنهاست همانطور که از کودکان برای گدایی سوءاستفاده میکنند از کودکان در ازای پرداخت بدهیهایشان نیز استفاده میکنند و آنها را شوهر میدهند. به تعبیر این جامعهشناس بخش آسیبدیده اجتماع درگیر این چالش هستند.
کودک همسری چه زمانی آسیب تلقی میشود؟
به اعتقاد سوند رومی کودک همسری از آنجایی آسیب تلقی میشود که ما بخواهیم دختربچهای را که هنوز فرایند رشد مغزی او شکل نگرفته است یا بهاصطلاح قسمت پیش پیشانی مغز و یا بلوغ جنسی او بهاندازه کافی رشد نکرده است را مجبور به تن دادن به ازدواج کنیم.
او رشد قسمت پیش پیشانی را مربوط به بخشی از مغز میداند که در آن حوزهی اخلاق کودک شکل میگیرد و یک انسان اخلاقی میشود و میتواند تصمیم قابل قبولی بگیرد. او بابیان اینکه این مرحله از شش ماه قبل از بلوغ شروع میشود و تا شش سال بعد ادامه پیدا میکند عنوان میکند: اگر یک فردی در سن دهسالگی به بلوغ جنسی برسد با رشد قسمت پیش پیشانی او در سن 15 سالگی انتظار داریم فردی اخلاق مدار شود که میتواند مسئولیتهای زندگیاش را بر عهده بگیرد.
سوند رومی در ادامه میگوید: این بلوغ در دختربچهها زودتر شکل میگیرد و عرف بینالملل هم میگوید اگر فردی ازلحاظ فیزیولوژی به بلوغ جنسی و توانمندیهای اخلاقی و روانی کامل رسید میتواند ازدواج کند اما اگر این اتفاق نیفتاده باشد و از سویی دیگر کودک خانوادهی حامی هم نداشته باشد. این ازدواج زودهنگام آسیبزننده خواهد بود و در هیچ جامعهای قابلپذیرش نیست و دادگاه هر شهری اجازه این کار را نخواهد داد.
دیدگاه مدرنیته و مردم شناسانه به خردهفرهنگها
این جامعهشناس در خصوص مداخلات فرهنگی در بعضی مناطق میگوید: مداخله در فرهنگها یا خردهفرهنگها را از دو دیدگاه میتوانیم نگاه کنیم. یکی دیدگاه مدرنیته است که در دهههای پنجاه میلادی به اوج خود رسید و در کشورهای مختلف آمدند و فرهنگ خود را به مناطق محروم تجویز کردند و خواستند آنها را به سمت رشد سوق بدهند. این روند هم اثر مثبت داشته است هم منفی؛ و دیدگاه دیگر دیدگاه مردم شناسانه است که ما تفاوتهای قومی و فرهنگی یک منطقه را به رسمیت بشناسیم و به ارزشها و هنجارهای آنها احترام بگذاریم و بعد به آنها کمک کنیم بتوانند خلأها و آسیبهای خود را جبران کنند نه اینکه ما برویم وزندگیشان را زیرورو کنیم.
سوند رومی در همین راستا میگوید: خیلی از افرادی که درگیر آموزش مهارتهای زندگی هستند خودشان اصلاً مهارتهای پایه را ندارند.
این جامعهشناس معتقد است میتوانیم کار فرهنگی را باوجود زمانبر بودن و هزینهبر بودن دنبال کنیم اما پله به پله یک فرد در ابتدا باید در یک منطقه که وارد میشود ارزشها و فرهنگهای آنجا را بشناسد و بادید منفی به آنها نگاه نکند سپس به خلأهای آنجا رسیدگی کند.
کودک همسری در کرمان به بدنهی اصلی جامعه مربوط نمیشود
سوند رومی نیز در خصوص کودک همسری میگوید: هنوز در برخی از خردهفرهنگهایی که در حاشیههای ایران و شهر کرمان وجود دارد این نوع ازدواج را مشاهده میکنیم؛ که عملاً تصمیمگیرنده پدر خانواده است و دادوستدهایی که صورت میگیرد از فرزندان خود بهعنوان یک ابزار استفاده میکنند. در استان کرمان آن بخشی که مربوط به بدنهی اصلی جامعه و شهروندان متوسط رو به بالاست کودک همسری دیده نمیشود.
سوند رومی بابیان اینکه ازدواج کودکان بهشدت کاهش پیداکرده است و بهندرت در شرایط خاصی دیده میشود، میگوید: آماری که از کودک همسری در کرمان مطرح میشود از بدنه اصلی جامعه نیست بلکه مهاجرین حاشیه کشور هستند که در کرمان زندگی میکنند؛ و ازلحاظ اقتصادی شرایط مناسبی ندارند و قشر آسیبدیده پاییندستی جامعه هستند و برای آنکه فرزندشان دچار مشکل نشود ترجیح میدهند ازدواج کند.
مطالبه گری من ازدواج کودکان نیست
سوند رومی میگوید: من بهعنوان جامعهشناس معتقدم اگر یک یا دو درصد کودکان در معرض ازدواجهای زودهنگام قرار دارند و در معرض آسیب هستند باید موردتوجه قرار گیرند نه اینکه آنها نبینیم. او میگوید آسیبهایی که کودکان در خانه میخورند فرای این آسیب است. او درصد ناهنجاری نرماتیو خانوادهها و فشارهایی که به خاطر درس به بچهها وارد میکنند را خیلی بیشتر از درصد ازدواجهای کودکان در سن پایین میداند. سوند رومی میگوید: من بهعنوان جامعهشناس این آسیب برایم مهمتر است. چراکه این آسیب فراگیرتر است و مطالبه گری من نوعی باید به سمتی باشد که فراگیری آن بیشتر است.
او میگوید: حتی اگر قانون هم عوض شود و سن ازدواج به 18 سال برسد آنیک و نیم درصد باز کار خود را انجام میدهند. او از قبل انقلاب میگوید که ازدواجهای زیر سن قانونی در خانه انجام میشده است درصورتیکه ثبت محضری نمیشدهاند و بعدازاینکه به سن قانونی رسیدند آنها را ثبت میکردند. او معتقد است قانون میتواند در یک جاهایی ورود کند اما نظام فرهنگی کار خودش را میکند و در ادامه میگوید: این موضوع (کودک همسری) موضوع خیلی بغرنجی نیست. بلکه آسیب واقعی مربوط به آموزش کودکان است که توانمندی آنها را در نظر نمیگیرند و ساعتهای متوالی آنها را سر کلاسهای گوناگون میگذارندآسیب دیگر نوع مداخلات خانواده برای تصمیمگیری برای آینده کودکان چه انتخاب نوع رشته و چه انتخاب برای ازدواج است.