200 هزار تن کاغذ وارد شده، 16 هزار تن توزیع شده، چقدر باقی مانده؟ این سوال را میتوان به دانشآموز دبستان داد. دانشآموزی که تازه جمع و تفریق یاد گرفته، اما آنقدر ماجرا هولناک است که به مسالهای لایهلایه، در یکی از تلخترین رمانهای مدرن شباهت میبرد.
از این بابت که در ادامه، در گوش زنگ میخورد که آن مقدار کاغذ باقی مانده در کدام هزارتو، در کدام ناکجاآباد گم شده است؟ دیگر پرسیدنی نیست که چه کسانی پشت ماجرا هستند و چرا کسی کاری نمیکند؟ مقارن روزهایی که رهبر انقلاب در بازدید از نمایشگاه کتاب به وزیر ارشاد توصیه کردند که مساله کاغذ باید حل شود، خبر رسیده که از این به بعد واردات کاغذ با ارز نیمایی صورت خواهد گرفت و ارز دولتی به آن اختصاص نمییابد.
دولت احتمالا نتوانسته با صراحت مطلب را بگوید. طرح چنین موضوعی دو احتمال به ذهن میآورد؛ اول اینکه دولت دستهایش را بالا برده و اعلام کرده که در برابر واسطهها و کسانی که به نام واردات، ارز 4200 تومانی گرفته و به کار دیگر زده یا در بازار آزاد فروختهاند ناتوان است و یا اینکه با علم از تاثیر مرگبار ارز آزاد بر قیمت تمام شده مطبوعات مستقل، به زبان بیزبانی اقرار کرده که بود و نبود مطبوعات مستقل برای کسی اهمیت ندارد.
شکل بیرونی زخم
اگر چه وزارت آموزش و پرورش در پیچوخم بودونبود مشق شب برای بچهها مانده اما از این فرصت میتوان استفاده کرد و مساله دیگری طرح کرد. اگر قیمت تمام شده مطبوعات آنقدر بالا برود که خرید آن ممکن نشود، چقدر طول خواهد کشید که یک روزنامه تعطیل شود؟ به نظر میرسد این مساله برای دانشآموزان پیچیده باشد، اما میتوان آن را از اعضای محترم کابینه سوال کرد و در شرح سوال افزود که در این ماجرا اصلا و ابدا خط و ربط و رنگ و بوی روزنامه و مجله مهم نیست.
آقای وزیر ارشاد آیا میتواند تخمین بزند که چند شماره طول میکشد تا یک روزنامه به تمامی خاموش شود؟ اگر آقای وزیر کار آمار درستی از بیکاران دارد، میتواند روشن کند که اهالی مطبوعات تعطیل شده چقدر باید بیکار بمانند تا به کار دیگری مشغول شوند؟ وزیر محترم تعاون میتواند درباره اینکه به اهالی بیکار شده تا چه وقت و چه مقدار بیمه بیکاری تعلق میگیرد سخن بگوید و سرانجام وزیر صنعت که قرار است در همفکری با وزیر ارشاد حل کننده مشکل باشد، آیا میتواند یک جمله امیدبخش درباره واردات موثر کاغذ در آیندهای دوردست بگوید؟
البته منظور خبرنگاران سایتها و همان فضای مجازی است که در جای خود داستان دیگری دارند. مساله دشوار را میتوان ادامه داد مثلا وزیر بهداشت صرف نظر از اینکه چه بیتی را میتواند برای خبرنگاران مطبوعاتی و روزنامهنگاران بخواند، برای کمکردن بار روانی ناشی از بیکاری چه میتواند بکند و برای کمکردن از آسیبهای روانی ناشی از بیکاری چه تمهیدی خواهد اندیشید؟ روشن است که این مساله، در واقع شکل عریان و بیرونی زخمی منتشر در لایههای درون است. درون زخمخورده مطبوعات مستقل که در طول ناهمواریهای متعدد این سالها متوقف نشد و با «تدبیر» دولت و یا با «تدبیر نکردن» دولت میرود که به تمامی در محاق فرو رود.
یک احتمال دردناک
درگیرودار ماجرای کاغذ یک احتمال در ذهن، مثل نوری از دوردست سوسو میزند؛ اینکه باقیمانده کاغذها، همان مقداری که در دورترین زاویه ناکجاآباد فرورفتهاند، در واقع برای بیرون آمدن در بزنگاه ذخیره شدهاند. تنها بزنگاهی که معنا مییابد، انتخابات مجلس در اسفند آینده است. در این باره میتوان مساله دیگری طرح کرد که حل کردن آن چندان دشوار نیست.
اگر کاغذ آنقدر گران بشود که چاپ و انتشار مطبوعات مستقل ناممکن شود، اگر قیمت کاغذ آنقدر بالا برود که تبلیغات کاندیداهای مجلس مقرون به صرفه نباشد، چه کسی برنده رقابتهای انتخاباتی است؟ پاسخ آنقدر روشن و ساده است که از فرط سادگی دهشتناک به نظر میرسد؛ کسی که کاغذ ارزان در اختیار دارد و میتواند همه شهر را با کاغذ ارزانی که به دستش رسیده فرش کند. در جنگ نابرابری که شکل خواهد گرفت، چه کسی برنده است؟
سخن صریح با دولت
هر چه باشد و در حال، صرف نظر از همه مشکلاتی که روی دولت آوار شده، همانقدر که دولت در تهیه و توزیع گندم وظیفهای غیر قابل فراموشی دارد، درست به همان اندازه، نه کمتر و نه بیشتر وظیفه دارد که کاغذ را به مصرف کننده برساند. حرفهای کلیشهای اینجا و در این بازار پرآشوب بیمعنیتر از آن است که بر آن تاکیدی موکد شود.
مطالعه چنین میشود و چنان میشود... نه! کاغذ باید باشد و باید به قیمت معقول به دست مطبوعات و ناشران برسد. در اوج روزهایی که شبکههای اجتماعی گسترش یافته بودند، هیچکس جرات نداشت که بگوید در صورت غیبت مطبوعات کاغذی، بار خبررسانی و تحلیل به دوش فضای مجازی میافتد. مطبوعات کاغذی در جهان دیگری جریان دارند که در آن پنهان شدن پشت نامها و چهرههای دروغی ممکن نیست و به همین دلیل تردید و دروغ در آن کمتر راه مییابد. نگاه آماری به مطبوعاتی که دچار مشکل شدهاند با سایتهای فضای مجازی که همین داستان را دچار بودهاند، روشنکننده تفاوت بنیادی این دو فضاست.
در همین روزها که مطبوعات زیر شدیدترین فشارها قرار دارند، از هرکسی که از مقابل دکههای مطبوعاتی میگذرد میتوان پرسید که در کوتاهترین لحظههای درنگ در برابر دکهها، آیا چشم به تیتر روزنامهها میدوزند یا نه؟ حالا میشود به وزرای درگیر با مساله کاغذ پیشنهاد کرد که وقتی برای حل مساله گفته شده به هم نگاه میکنند و در پاسخ درست تردید دارند، برای لحظهای فکر کنند که شهر بیروزنامه چگونه شهری خواهد بود؟ و در انتها میتوان یادآوری کرد که مبادا در ظرف چند ماه، با فرش شدن کوچهها و خیابانهای شهر معلوم شود که چه کسانی در پشت ماجرا بودهاند.
سخنی با رئیسجمهور
به نظر میرسد آقای روحانی در مقام رئیس شورای عالی امنیت ملی در نگاه به وضعیت کاغذ که همواره کالایی استراتژیک دانسته شده، باید وارد گود شود و به عنوان عالیترین مسئول اجرایی کشور ماجرا را تا حصول نتیجه نهایی دنبال نماید. به هر حال باید به تلخی یادآوری کرد که فشار به مطبوعات در دولت تدبیروامید اتفاق افتاده و شایسته است دولت تدبیری موثرتر و بدون فوت وقت بیندیشد. آقای روحانی؛ به عنوان حقوقدانی که فرزند رسانه بودهاید، اجازه ندهید در دولت شما تعطیلی یکی پس از دیگری مطبوعات به علت بحران کاغذ به یادگار بماند.
منبع:آرمان