کد خبر: ۳۱۷۳۱
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۹
ارسال به دوستان
ذخیره
بلقیس سلیمانی:
کتاب جدید بلقیس سلیمانی، «نام کوچک من بلقیس»، با همکاری نشر ققنوس منتشر و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده، کتابی که مجموعه‌ای از یادداشت‌های کوتاه سلیمانی در موضوعات مختلف را دربرمی گیرد. گفت‌و‌گوی ما با بلقیس سلیمانی را به بهانه‌ی انتشار این کتاب بخوانید، زنی که فعالیت او تنها به عرصه‌ی نویسندگی محدود نمی‌شود و سابقه‌ی سال‌ها مطالعه و تحقیق در حوزه‌ی نقد ادبی هم در رزومه‌ی کاری‌اش ثبت شده است.

کتاب جدید بلقیس سلیمانی، «نام کوچک من بلقیس»، با همکاری نشر ققنوس منتشر و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده، کتابی که مجموعه‌ای از یادداشت‌های کوتاه سلیمانی در موضوعات مختلف را دربرمی گیرد. گفت‌و‌گوی ما با بلقیس سلیمانی را به بهانه‌ی انتشار این کتاب بخوانید، زنی که فعالیت او تنها به عرصه‌ی نویسندگی محدود نمی‌شود و سابقه‌ی سال‌ها مطالعه و تحقیق در حوزه‌ی نقد ادبی هم در رزومه‌ی کاری‌اش ثبت شده است.

کتاب تازه شما جمع‌آوری مجموعه‌ای از یادداشت‌هایتان به شمار می‌آید، این یادداشت‌ها پیش‌تر منتشر شده‌اند؟

از ابتدا در صدد انتشار این یادداشت‌ها در قالب کتاب نبودم، به‌ویژه که حدود نیمی از آن‌ها به سفارش برخی دوستان مطبوعاتی در رسانه‌ها منتشر شده بودند. با وجود آن، بخش قابل توجهی از این یادداشت‌ها سفارشی و برخوردار از موضوعات از پیش تعیین شده هستند اما به شکلی اتفاقی در آن‌ها سبک مشخصی از نوشتار رعایت شده است. خودم هم بعد از مدتی متوجه این شباهت شدم و تصمیم گرفتم بخش‌های غایب را هم بنویسم. تنها نکته‌ای که از ابتدا در خصوص یادداشت‌هایم برایم مهم بود تالیف خاطره گون آن‌ها بود. ساختاری که من در این یادداشت استفاده کرده‌ام تنها خاص من نیست، این سبک یادداشت‌نگاری در کشورهای دیگر طرفداران بسیاری دارد؛ آن‌قدر که چیزی نمانده که به سبک و گونه‌ای ادبی تبدیل شود.

تاکید کردید که بخشی از یادداشت‌ها به سفارش نشریات بوده، با وجود این حضور شما به‌عنوان راوی و از سویی زندگی شخصی‌تان بیش از موضوعاتی که بهانه هر یادداشت شده به چشم می‌خورد، آن‌چنان که شاید مخاطب چندان متوجه هدف‌تان نشود!

وقتی شما یادداشت مورد نظر را با بیان بخش‌هایی از خود واقعی‌تان می‌نویسید مخاطب ارتباط بهتری با آن برقرار می‌کند. از طرف دیگر از آنجایی که نویسندگان و اهل هنر در کشور ما تمایل چندانی به نوشتن از خودشان ندارند این گام‌های اولیه برای مخاطبان جذاب است.

وقتی در صدد نوشتن درباره مقام هنرمند بودم نوشته را با خودم آغاز می‌کردم، این‌که بر فرض امروز به میدان تره بار رفتم و بعد در سطرهای بعدی به گونه‌ای پیش می‌رفتم که ممکن بود حتی به نقل قولی از افلاطون برسم که او درباره‌ی هنرمند چه گفته. شما گاهی برای خواندن یک روایت داستانی به سراغ یادداشت‌ها می‌روید و حتی گاهی هم ممکن است به‌عنوان سندی اجتماعی به آنها نگاه کنید.

نویسنده وقتی از منظر زاویه زندگی شخصی دست به نگارش یادداشت موردنظرش می‌زند قادر است به همه چیز شکلی از حقیقت بدهد. در چنین شرایطی نویسنده چندان قادر به دروغ گفتن نیست حتی اگر بگوید دستش بسته‌تر می‌شود، چراکه ناچار به نوعی واقع‌گرایی است.

اهالی فرهنگ و هنر اغلب با احتیاط بسیاری به بازگویی زندگی شخصی‌شان می‌پردازند و نگرانی بسیاری در خصوص قضاوت مردم دارند. اما شما حداقل در برخی یادداشت‌هایتان نشان داده‌اید که بهای چندانی برای حفظ این به اصطلاح پُز اجتماعی نداشته‌اید.

پاسخ سؤال شما نشأت گرفته از عوامل تاریخی، ایدئولوژیک، مذهبی، اجتماعی و… مختلفی است. تفکری که متاسفانه منجر به بروز آفت‌های اجتماعی مختلفی شده، اینکه ما ایرانیان بر خلاف غربی‌ها افرادی چندلایه هستیم و هیچگاه رک حرف نمی‌زنیم نشأت گرفته از همین مسئله است.

اغلب ما فارغ از شغل و جایگاه اجتماعی‌مان علاقه چندانی به نشان دادن خود واقعی‌مان نداریم و از نقاب‌های مختلفی برای پنهان کردن آن استفاده می‌کنیم. این مسئله به‌ویژه میان هنرمندان و نویسندگان پررنگ‌تر است و اغلب خواهان این هستند که نگذارند مردم با پایگاه طبقاتی، مواردی نظیر تحصیلات و جایگاه اجتماعی آنان روبه‌رو شوند، البته نمی‌توان منکر این شد که از این مسئله می‌توان به‌عنوان راهی برای افزودن به جذابیت‌های راز و رمزگونه زندگی افراد هم بهره گرفت.

مردم هرچه کمتر درباره کسی بدانند علاقه بیشتری به جست‌و‌جو درباره‌اش دارند. معمولا نویسنده‌ای که خودش را از جهت فکری و اجتماعی عریان می‌کند مردم تمایل چندانی ندارند که به سراغ نوشته‌های او بروند. این مسائل آنقدر در جوامع شرقی و فراتر از آن در خصوص زنان شرقی بواسطه برخورداری از محدودیت‌های بیشتر مطرح است که می‌توان سال‌ها درباره‌اش تحقیق کرد و نوشت. این مسائل متاسفانه یکی از مهم‌ترین عواملی است که منجر به آن می‌شود که ما همچنان میان سنت و مدرنیته سرگردان باشیم. مسئله بر سر این است که پنهان‌کاری به بخشی از سنت ما تبدیل شده است.

با وجود جسارتی که در بخشی از این یادداشت‌ها به کار برده اید حتی خود واقعی شما را هم نمی‌توان در این کتاب چندان عریان دید!

این مسئله به ملاحظات سیاسی و خانوادگی بازمی‌گردد وگرنه حداقل خود من محدودیتی در این زمینه قائل نیستم. نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که از یادداشت‌های مذکور نمی‌توان کارکردی همچون زندگینامه را انتظار داشت. در انتشار همین یادداشت‌هایی که معتقدید خود واقعی‌ام را نشان نمی‌دهد هم با مشکلاتی روبه‌رو بودم.

خانواده‌ام پیش از انتشار آنها را خواندند و هر بار تاکید می‌کردند که فلان قسمت را حذف کن، به هر حال خاطرات هر فردی جزء میراث مشترک او با خانواده‌اش به شمار می‌آیند و من ناگزیر به قبول مصلحت‌های آنان بودم. اگر تنها بحث خود من درمیان بود به شما اطمینان می‌دهم که اهمیتی برای نقاب‌های مذکور قائل نبودم و همه بخش‌های زندگی‌ام را بدون هیچ احتیاطی بازگو می‌کردم. شما حتی نمی‌توانید تصور کنید که از خود نوشتن چقدر کار مشکلی است!

از کتاب تازه‌تان و یادداشت‌های آن که بگذریم یکی از ویژگی‌هایی که در ارتباط با آثار شما جالب توجه است تنوع در مضامین جای گرفته در آنها است. از مسائل مرتبط با زنان گرفته تا انقلاب و جنگ و حتی ردپای پررنگ دغدغه‌های مبتنی بر نکات روانشناسانه. این برخلاف نگاهی است که در نوشته‌های اغلب نویسندگان زنمان آنان را محدود به فضای آپارتمانی کرده است.

این ویژگی خاص من نیست و بیشتر تحت تاثیر دوره خاصی از تاریخ کشورمان است که در آن متولد شده‌ام. از سویی شاهد حرکت کشورمان به سوی مدرنیته بودیم و از سویی وقوع وقایعی همچون انقلاب را شاهد شدیم. پانزده سال بیشتر نداشتم که انقلاب رخ داد و با فاصله کمی از آن هم جنگ. نسل من در شرایطی متولد و تربیت شده که گویی تاریخ از پیکرمان گذشته است، ناخواسته تبدیل به نسل خاصی شده‌ایم که در زندگی‌مان خبری از تعطیلات و تفریحات مرسوم نیست.

ما نویسندگان صرف نظر از زن یا مرد بودنمان نمی‌توانیم جدا از اجتماع و شرایطی که در آن زندگی می‌کنیم بنویسیم. حالا این مسئله در خصوص زنان که خیلی پررنگ‌تر هم هست، چرا که نویسندگان زنی که دغدغه مسائل زنان را دارند نمی‌توانند بی‌تفاوت دست به نوشتن بزنند.

از همین رو تاکید دارم که نه ما قادر هستیم همچون نویسندگان خارجی بنویسیم نه آنان مانند ما، چراکه هر یک در شرایط متفاوتی زندگی می‌کنیم. خیلی از مشکلاتی که ما همچنان با آنها دست و پنجه نرم می‌کنیم دیگر برای آنان مسأله نیست، از طرفی نویسندگان ایرانی هم نمی‌توانند چشم بر مشکلات ببندند و بی‌تفاوت به دنیای اطرافشان باشند، چراکه در این صورت بخشی از دنیای اطرافمان را از دست داده‌ایم.

ادبیات آیینه روزگار خودش است و اگر قادر به انعکاس اتفاقات آن نباشد یکی از مهم‌ترین کارکردهای خود را از دست می‌دهد. تمام اینها را گفتم که بدانید من نوعی نمی‌توانم ادای نویسنده غربی را درآورم چراکه زندگی آنان اصلا به گونه‌ای دیگر است.

با وجود تاکیدی که به‌عنوان یک زن نویسنده بر لزوم انعکاس مشکلات زنان و حتی فراتر از آن مسائل اجتماعی در ادبیات دارید چرا همچنان نوشته‌های بخش قابل توجهی از زنان داستان نویسمان دور از مسائلی که تأکید کردید و در فضایی سپری می‌شود که برخی از آن به‌عنوان ادبیات آپارتمان یاد می‌کنند؟ در ارتباط با این بخش از زنان نویسنده می‌توان اینگونه گفت که هنوز به‌دنبال پیدا کردن خودشان هستند؟

در جامعه شرقی اغلب مردان هستند که میدان سیاست را از آن خود می‌کنند، از همین رو وقتی نویسندگان مرد به سراغ سیاست می‌روند کسی نمی‌گوید چرا و گمان می‌کنند کاری کاملا طبیعی است اما وقتی یک زن چنین کاری انجام می‌دهد همه درباره‌اش سوال می‌کنند یا عرصه‌ای همچون فلسفه همچنان حوزه‌ای مردانه به شمار می‌آید.

زنان ما همچنان با مسائل متعددی دست و پنجه نرم می‌کنند، عرصه‌های مدیریتی همچنان در دست مردان است و برهمین اساس عجیب نیست اگر ببینید نویسندگان جوان زن ما که تجربه‌های سیاسی- تاریخی چندانی ندارند تنها از دانسته‌های خودشان در فضای آپارتمانی بنویسند. نکته‌ی دیگری که نباید فراموش کرد این است که باز هم تاکید می‌کنم دغدغه‌های نسل من به‌دلیل شرایط حاکم بر زندگی‌مان خیلی متفاوت از نویسندگان جوان است، شما اگر خواهان مقایسه زنان نویسنده دهه‌های مختلف باشید حتما باید به این تفاوت‌ها هم توجهی ویژه داشته باشید.

نکته‌ای که خود من در نوشته‌هایم به آن توجه دارم دغدغه‌ی انسان اجتماعی است و به هیچ‌وجه انسان را منفک از مسائل اجتماعی‌اش نمی‌دانم. اما در عین حال نویسنده‌ای دیگر هم می‌تواند در نوشته‌هایش به زن تنها در چارچوب مناسبات خانوادگی توجه کند، این قبیل نویسندگان هم به نوعی به سراغ تاریخ فردی رفته‌اند و نمی‌توان به کار آنان خرده گرفت.

ارزیابی‌تان از وضعیت نوشته‌های زنان نویسنده امروزمان به‌ویژه با تاکید به یک دهه اخیر چیست؟ به‌ویژه که هرازگاهی در جریان داوری برخی جایزه‌های ادبی حضور دارید.

تا جایی که آثار ادبی امروز را خوانده‌ام معتقدم در آثار برخی نویسندگان جوان و میان‌سال می‌توان این دغدغه اساسی را دید که من کیستم و من به‌عنوان یک زن کجای این جامعه هستم. منتهی هر یک از زاویه دید خاص خودمان به این مسئله توجه می‌کنیم و بر موضوع خاصی تمرکز می‌کنیم.

فردی ممکن است به سراغ جایگاه زن در اجتماع برود و دیگر جایگاه او در عرصه‌های اجتماعی را به تصویر بکشد. اغلب نویسندگان زنمان مشغول تالیف داستان‌ها و رمان‌هایشان درباره هم‌جنسان خود هستند. با این حال باید دید زنی که آنان به تصویر می‌کشند چقدر شبیه زن ایرانی و شرقی است! ممکن است برخی از ما توانایی به تصویر کشیدن چهره‌ی درستی از زن ایرانی را نداشته باشیم؛ چهره‌هایی مثل بلقیس در «کلیدر» دولت‌آبادی یا زری در «سووشون» دانشور که فراتر از جنسیت نویسنده، تلاش کرده‌اند چهره‌ای شبیه زن ایرانی را در نوشته‌هایشان به تصویر بکشند.

از ورود جدی زنان ایرانی به عرصه ادبیات نزدیک به چهار دهه‌ای می‌گذرد، به عقیده شما در کدام دهه موفق‌تر عمل کرده‌اند؟

به گمانم نویسندگان زن در دهه‌ی هشتاد خیلی موفق عمل کرده‌اند، زنانی بوده‌اند که خودشان را نشان داده و در دنیای مردانه ادبیات تثبیت کرده‌اند. دهه هشتاد را می‌توان دوران حضور و تلاش جدی‌تر زنان دانست. شاید آثار بسیاری از آنان باقی نماند با این حال تلاش بسیاری به خرج دادند.

در آن دهه چهره‌های مختلفی تثبیت شدند که از آن جمله می‌توان به زویا پیرزاد، فرخنده آقایی، ناهید طباطبایی و… اشاره کرد. شاید بسیاری از این افراد کار خود را خیلی زودتر آغاز کرده باشند اما این دهه را می‌توان دوران تثبیت آنان دانست. هنوز در خصوص دهه نود نمی‌توان اظهارنظر خاصی داشت و باید قدری دیگر صبر کنیم تا به اصطلاح آب‌ها از آسیاب بیفتند و گرد و غبارها فرو بنشینند.

به نقل از شما شنیده‌ام که بخش اعظمی از ادبیات داستانی معاصرمان خارج از کشور نوشته شده‌اند، آثاری که ممکن است هنوز به دستمان نرسیده باشد. بر همین اساس هم تاکید کرده بودید که نمی‌توان ارزیابی دقیقی از نوشته‌های حداقل سه دهه اخیرمان داشت، این مسئله در خصوص نوشته‌های زنان هم صدق پیدا می‌کند؟

بله، نه تنها این مسئله بلکه حتی بخشی از دلیلی که تاکید دارم باید بگذاریم زمان بگذرد به‌واسطه بحث ممیزی آثار است. برخی دوستان نویسنده ممکن است دست به خلق آثاری زده باشند که یا اسیر ممیزی شده باشد یا بواسطه ممیزی احتمالی نویسنده فعلا از سپردن آن به ناشر دست نگه داشته باشد.

ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که بخش قابل توجهی از نویسندگان ایرانی ساکن خارج کشور قادر به انتشار آثار خود در این سوی مرزها نیستند. از سویی شرایط ممیزی هم به گونه‌ای نیست که همه صداها و کارهای مختلف فرصتی برای انتشار پیدا کنند و این مسأله حتی درباره نویسندگانی که در داخل کشور زندگی می‌کنند هم صدق پیدا می‌کند. بنابراین نه تنها در خصوص آثار زنان، بلکه حتی در ارتباط با کلیت نوشته‌های نویسندگان این چند دهه هم نمی‌توان اظهارنظر دقیقی داشت.

چطور می‌توان بدون نویسندگانی همچون شهرام رحیمی، محمد مسعودی و دیگرانی که در خارج کشور دست به خلق آثار خود زده‌اند یا آنهایی که مثل منیرو روانی‌پور، یعقوب یادعلی و شهرنوش پارسی‌پور وضعیت ادبیات این چند دهه را بررسی کرد!

برای جمع‌بندی ادبیات داستانی بعد از انقلاب باید قدری بیشتر صبر کنیم.ممیزی آفت هنر و ادبیات است و بی‌اغراق ما را دچار قحطی و خشکسالی خواهد کرد.در همین کشور خودمان با نویسندگان و مترجمانی روبه‌رو هستیم که کارهایشان منتشر شده ولی بعد از مدتی لغو مجوز شده و حتی از آنان بازخواست می‌شود. این اتفاق عجیبی است چرا کتابی که یک مرتبه دوره بررسی و اصلاح و حذف‌های آن را پشت سر گذاشته باید باز هم گرفتار این مسائل شود!

*و این مسئله چقدر خودسانسوری اهالی ادبیات را به‌دنبال داشته؟

بی‌هیچ اغراقی ممیزی بزرگ‌ترین آفت هنر و ادبیات به شمار می‌آید، چنین مسئله‌ای منجر به ترس نویسندگان برای عرضه آثار متفاوت آنان برای انتشار می‌شود، آنچنان که ممکن است حتی چندین اثرنوشته باشند اما به‌واسطه ممیزی‌های احتمالی دست نگه داشته و شاید هرگز به فکر انتشار آنها در کشورمان نباشند.

حتی آثار ما نویسندگانی که تقریبا مرجعیت مسئولان فرهنگی و خواسته‌های آنان را پذیرفته‌ایم هم با آسیب‌های بسیاری از جهت ممیزی روبه‌رو می‌شود. من و امثال من که خواهان انتشار آثارمان در داخل کشور هستیم ناچاریم به برخی ممیزی‌ها تن بدهیم.

وقتی با سختگیری‌هایی روبه‌رو می‌شویم، کتاب هایمان لغو مجوز شده یا حتی از نمایشگاه کتاب جمع می‌شود یا ناامید شده و دست از کار می‌کشیم یا چاپ آثارمان را موکول به آینده‌ای نامعلوم می‌کنیم. بسیاری از مواقع هم ناچار به تلطیف بخشی از آثارمان بر اساس خواست ممیزها می‌شویم و نتیجه کار هم اثری بی‌فایده و خاصیت می‌شود، بنابراین افزون بر مسئولان فرهنگی و سازمان‌های موازی ما هم در افول سطح کیفی آثار مؤثر هستیم.

منبع: ایران
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار

دستگیری عاملان تیراندازی منجر به جرح 2 شهروند در کهنوج

قیمت طلا، سکه و ارز پنجشنبه ۳۰ فروردین‌ ۱۴۰۳

یک عادت مهم برای کاهش تاثیر استرس بر قلب

نجات 16 خودروی گرفتار در سیلاب توسط عوامل راهداری جنوب کرمان

هلالی‌های محیط ‌زیست کرمان آبگیری شدند

حضور بیش از 70 تیم گشت پلیس راه در محورهای بارانی استان کرمان

معاون وزیر آموزش و پرورش: امکان افشای سوالات آزمون‌های وزارت آموزش و پرورش غیرممکن است

محور فاریاب _کهنوج بازگشایی شد

سهامداران عدالت بخوانند/ جزییات تازه درباره واریز مرحله سوم سود اعلام شد

رییس کل دادگستری کرمان: وضع برخی از قوانین؛ موجب سنگ‌اندازی در تولید می‌شود / اگر از ظرفیت‌های کرمان استفاده شود، بخش زیادی از مشکلات اقتصادی استان و کشور رفع می‌شود

پر بحث

10 روستای استان کرمان به عنوان روستای هدف گردشگری انتخاب شدند   (۲۴ نظر)

عیدوک بامری که بود و چه رابطه‌ای با حاج قاسم داشت/ احمد یوسف زاده توضیح داد   (۶ نظر)

مشکل تامین زمین در کرمان برای ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن  وجود ندارد   (۴ نظر)

پیش بینی وضعیت آب و هوای کرمان   (۲ نظر)

ببینید| فیلم کامل سخنان سید حسین مرعشی در شبکه افق   (۲ نظر)

ببینید| گزارش تصویری گفتارنو از مراسم عزاداری منزل حاج ماشاءالله خدادادپور در کرمان   (۲ نظر)

امام جمعه سابق راور درگذشت   (۲ نظر)

صدور هشدار زرد هواشناسی؛ ورود سامانه بارشی نسبتا قوی به کرمان   (۱ نظر)

ناصر فرشید به عنوان فرمانده انتظامی استان کرمان منصوب شد   (۱ نظر)

دو روستا و یک شهر استان کرمان به اینترنت پرسرعت متصل شدند   (۱ نظر)