محمد علی کریمی استاندار سابق کرمان با گرامیداشت یاد و خاطره در گذشتگان زلزله پنجم دیماه ۱۳۸۲ گفت: زلزله بم با همه تلخیها؛ زیباییهای زیادی هم داشت، که وحدت و همگرایی و احساسات مردمی که در این حادثه ابراز شد در حوادث مشابه کمتر دیده شده است و اینکه در پنجم دیماه ۳۲ هزار نفر از عزیزانمان را از دست دادیم برای یک شهر و کشور رقم بزرگی است که ۱۶ در صد جمعیت آن زمان بود.
وی افزود: زلزله در محدوده کوچکی از شهر بم خرابی زیادی به بار آورد. گرچه در بخش هایی از استان کرمان هم این زلزله احساس شد.
با لرزش زمین از خواب بیدار شدم
وی ادامه داد: ساعت ۵:۲۰ دقیقه صبح بود که با لرزش زمین از خواب بیدار شدم. بلافاصله به دفترم رفتم. با تماسهایی که با سراسر استان برقرار شد به دنبال نقطه وقوع زمین لرزه بودیم و از آنجاییکه در شهر بم هیچگونه تماسی میسر نبود متوجه شدیم حادثه در آن محدوده استان اتفاق افتاده است.
در شرایط بحران به نظام اطلاع رسانی دقیق و صحیح نیازداریم
استاندار دولت اصلاحات در سال ۱۳۸۲ در ادامه سخنانش اظهار کرد: امروز اگر از من به عنوان کسی که از نزدیک شاهد اتفاقات بودهام سوال شود مهمترین مسئله در شرایط بحران چه است؟ نظام اطلاع رسانی دقیق و صحیح را عنصر مهمی در این شرایط میدانم که شامل سخت افزارهای لازم و نرم افزارها است و یا به عبارتی سازمانی که از قبل مستقر شده باشد که موقع بحران بتواند اطلاعات دقیق و درست را به مردم برساند.
وی در ادامه گفت: متاسفانه آن رزوها فاقد امکانات اطلاع رسانی بودیم زیرا همه زیرساختها از بین رفته بودند و همه مردم بخاطر دارند که اطلاع رسانی به چه وضعی بود.
نمره قبولی به ستاد بحران وقت
کریمی با این توضیح که به ستاد بحران وقت نمره قبولی میدهم، افزود: اگر امروز از بنده سوال کنند نمرهای که به عملکرد ستاد بحران میدهید چند است؟ به نظرم ستاد بحران نمره قبولی را خواهد گرفت. علیرغم اینکه نواقص فراوانی وجود داشت اما همه توانایی خود را از نظر امکانات، وقت گذاشتن و پیگیری مسائل حادثه بکار بردند و همیشه گفتهام نقش مردم به ویژه مردم عزیز بم و هم استانیها و هم میهنانمان در سراسر کشور بسیار پر رنگ و به یادمانی بوده است.
مردم، قهرمان حادثه
وی از مردم به عنوان قهرمان اصلی حادثه بم یاد کرد و گفت: بار دیگر مایلم تکرار کنم اگر حادثه بم یک قهرمان داشته باشد آن قهرمان خود مردم هستند.
استاندار پیشین کرمان ضمن تشریح روند خدمات رسانی، بیان جزئیات را خارج از حوصله این گفتوگو دانست و اظهار کرد: از همان ساعات اولیه ستاد بحران دست بکار شد و همه نیروها و امکانات به بم اعزام شدند و در کرمان و بم نیز استقرار نیروها ۲۴ ساعته شد.
کریمی از بیان خاطرات تلخ و ناگواری که در بدو ورود به بم با آنها روبرو شده است خودداری کرد و گفت: بیان خاطرات تلخ به غیر از یادآوری غم برای مردم بم چیزی در بر نخواهد داشت لذا نباید همواره تلخی ا تکرار کنیم باید در کنار آنها درسها و تجربه ها را نیز گفت. بنده بعد از پیگریهای لازم ساعت ۱۵ بعد از ظهر اولین روز حادثه وارد شهر بم شدم.
کریمی که در لابلای گفتههایش گریزی به سطح ویرانیها هم میزد، ادامه داد: واقعیت این است که بدون اغراق نزدیک به ۵۰ روز بعد از حادثه در شهر بم مستقر شدم و در حد پیگیری کارها در کرمان و تهران از شهر خارج میشدم و سایر مدیران و دوستان درگیر مسائل بحران بودند و انصافا در آن زمان سنگ تمام گذاشتند.
شرمندهایم
استاندار وقت کرمان در ادامه سخنانش با بیان این مطلب که در پیشگاه مردم بم شرمنده هستیم، تصریح کرد: با اینکه همه توانمان را در طبق اخلاص گذاشتیم اما امروز در پیشگاه مردم شرمندهایم و امیدواریم در عمل توانسته باشیم در سهایی را از حادثه پنجم دیماه بگیریم و امروز کشور این آمادگی را داشته باشد که اگر خدای ناکرده حادثه تلخی اتفاق افتاد بتواند مدیریت قابل قبولی داشته باشد.
سختترین موضوع متاثر کننده
استاندار پیشین کرمان سختترین موضوعی را که به شدت متاثر شده بود تلفات جانی بیشمار این زلزله عنوان کرد و افزود: اما در کنار این مصیبت، اینکه همه دنیا برای کمک چه مادی و چه فیزیکی حضور یافتند و در داخل کشور نیز همه چیز برای امدادرسانی بسیج شد واقعا بینظیر و غیرقابل وصف بود. احساسات مردمی و کمک به همنوع در این حادثه بینظیر بود.
سفر مقام معظم رهبری بدون اطلاع قبلی
کریمی با اشاره به سفر مقام معظم رهبری به بم افزود: حضور رهبری باعث دلگرمی مردم شد. از حضور ایشان اطلاعی نداشتیم اما با توجه به شرایط پیش آمده آمادگیهای لازم وجود داشت و همه امکانات بسیج بودند و خودم شخصا وقتی رهبری آمدند بم مطلع شدم و کنار ایشان بودم و اینکه به خاطر صبر و بردباری مردم بم را دارالصابرین نامیدند به نوعی از زیباییهای این مصیبت است.
و اما در پایان میگویم ۱۶ سال از آن صبحدم تلخ میگذرد، باز هم طلوع سپیده از دل غروب بم دوباره میدمد، آسمان بی ستاره بم دوباره پرستاره شد، نخلهای خسته و بی روح دوباره جان گرفتند و با طراوت شدند، بم فراموش نشد و همه در کنار بم تا آخر ایستادهاند.