محبوبهفیروزآبادی:
اذهان عمومی لطفاً مشوش نشوید من با شما حرف دارم.
1- من بهعنوان یک روزنامهنگار مینویسم. متأسفانه یا خوشبختانه یک روزنامهنگار اگر متکی به درآمد یا ثروت خانوادهاش نباشد- که اغلب هم نیستند- بیش از هر کس دیگری حال کارگران روزمزد و شاغلانی که اگر بهقولمعروف بیل شان تر بود نانشان هم فراهم هست را درک میکند. چه اینکه ما جماعت روزنامهنگار وضعی مشابه داریم؛ یعنی اگر کارکردیم حقوق میگیریم. به همان اندازه که کارکردیم حقوق میگیریم؛ معیار سنجشش هم گاهی خیلی دقیقتر از تصور مخاطبانمان است. به تعداد کلمات دستمزد روزنامهنگاران محاسبه میشوند.
این روزهای سخت کرمان و ایران هم میگذرند اما در تاریخ ثبت میشوند و احتمالاً چندین دهه یا سده بعد، گزارشهایش هم منتشر میشود و تاریخ درباره تکتک ما به قضاوت خواهد نشست. چه آنهایی که احتکار کردهاند؛ چه آنهایی که اجازه فروش ندادهاند؛ چه آنها که به سفر رفتهاند؛ چه آنها که موضوع را جدی نگرفته و شهرها را قرنطینه نکردهاند.
اینها را نوشتم؛ نه به خاطر اینکه بخواهم از دشواریهای زیست روزنامه نگارانه در این روزهای سخت کشورم بگویم. نوشتم که بگویم نفس ما روزنامهنگاران از جای گرمی نمیآید. نوشتم که همین اول کار تکلیفمان مشخص باشد که اگر حرفی میزنم، نیک میدانم که شاغلان آسیبپذیرتر چه روزهای سختی را از سر میگذرانند. شما که غریبه نیستید ما هم صورتمان را کم باسیلی سرخ نکردهایم و حالا اگر پیشنهادمان تعطیلی کامل استان است نیک میدانیم که تبعات اقتصادی این تعطیلی چه میتواند باشد. بااینحال حمایت از اقشار آسیبپذیر بهانه خوبی برای عدم تعطیلی کامل استان نیست. البته بد نیست همین جا آن روی سکه را هم ببینیم؛ این روزها مدیران بنگاههای خصوصی که بنابر مسئولیت اجتماعی کارکنانشان را مرخص کرده یا دورکاری دادهاند، در مسیر اداره دارایی و تأمین اجتماعی دارند خودشان هروله میکنند؛ کسی هم ککش نمیگزد. بیپرده میپرسم چرا باید اداراتی که خروجیشان برای مردم ضروری نیست، دایر باشند؟ طبیعی است در چنین وضعی از آهنگ شیوع کرونا کاسته نمیشود.
2- جنگ جهانی با خودش قطحی و بیماری به ایران آورد. دارم از سال وبایی مینویسم. همان سالی که گروهگروه مردم کرمان در معابر شهر جان دادند و بر زمین ریختند. در آن سالها کم خلوش* و خلیفه* در خرابههای کرمان جان ندادند اما امروز هنوز شالبافی در کرمان نفس میکشد حتی بعد از حمله بیامان تکنولوژی و صنایع جدید. از تلفات کرمان در آن سالها رقم دقیقی در کار نیست اما اخیراً اسنادی منتشرشده که تلفات ایران در آن سالها را تا 7-8 میلیون نفر گزارش کرده است؛ اما ایران هنوز پابرجاست و کرمان هم!
این روزهای سخت کرمان و ایران هم میگذرند اما در تاریخ ثبت میشوند و احتمالاً چندین دهه یا سده بعد، گزارشهایش هم منتشر میشود و تاریخ درباره تکتک ما به قضاوت خواهد نشست. چه آنهایی که احتکار کردهاند؛ چه آنهایی که اجازه فروش ندادهاند؛ چه آنها که به سفر رفتهاند؛ چه آنها که موضوع را جدی نگرفته و شهرها را قرنطینه نکردهاند.
3- دور از جان ایران عزیز ما، موقعیتی را تصور کنید که دشمن دارد یکییکی شهرهایمان را بمباران میکند و جنگندههای دشمن بر فراز شهر به حرکت درآمدهاند. رادار آنها را شناسایی کرده است. اگر آژیر خطر به صدا دربیاید، خب البته یک عده میترسند گیرم که یک عده هم ممکن است حاضر نشوند از جایشان جم بخورند و به پناهگاه بروند. آیا مجازیم برای نترسیدن مردم، آژیر خطر را به صدا درنیاوریم؟ حالا این روزهای ایران را در نظر بگیرید. یک عدهمان که عاشق سناریو پردازی هستیم و گرایشهای ضد غرب داریم میگوییم کرونا را آمریکا ساخت تا اقتصاد چنین را از پا دربیاورد و بعد هم ایران را در موقعیت دشواری قرار دهد. این وسط هم به خاطر سفرهای ایرانیان و چینیها برخی کشورهای دیگر ازجمله خود آمریکا هم آلوده شدند. یک عدهمان هم که گرایشها ضد شرق داریم میگوییم چین خودش این ویروس را ساخت تا سهام شرکتهایش را از اروپاییها پس بگیرد و به اقتصادش یک شوک مثبت، وارد کند. ایران هم با نادیده گرفتن لزوم قرنطینه بودن چین، با پروازهایی که صورت داد آلودگی را به ایران آورد. آنچه ته هر دوی این سناریو مهم و مطرح است این پرسش است؟ «مردم باید بترسند یا نه؟» اگر ترسیدند چه میشود و اگر نترسیدند چه میشود؟ اگر بخواهیم به مردم بقبولانیم که خطر جدیتر از تصور آنهاست تعداد بیماران شناساییشده کرونایی را با تعداد موارد مشکوک با علائم مشکل حاد تنفسی را جمع میبندیم و آمار را اعلام میکنیم. چراکه برخی مدعیاند نمونهبرداریهای صورت گرفته بعضاً اصولی نبوده و نتیجههایش اغلب قابلاتکا نیست و برخی میگویند خیلیها علائم دارند اما چون کیت تشخیصی بهاندازه کافی نیست، مورد تست قرار نمیگیرند. این را هم بگویم اگر قرار باشد که مردم جدی نگیرند و راهی قشم و شمال شوند، به همین روال فعلی عمل میکنیم.
4- یکی از مؤلفههایی که اقتصادهای بزرگ دنیا را به پنهانکاری وادار میکند؛ ترس از فرار سرمایههای خارجی در چنین شرایطی است. ما که خوشبختانه یا بدبختانه بیمی از این بابت نداریم. هیچ سرمایهگذار خارجی در سایه تحریمها ایران نمانده است که نگران فرارش باشیم. فرار مغزها و سرمایههایی ایرانی هم اتفاق جدیدی نیست و ما اصولاً تخصصمان دادن بهانه به آنها برای فرار کردن بوده است. حالا مسئولیتمان در برابر سرمایههای انسانی که یا ماندن را انتخاب کردهاند یا توان رفتن نداشتهاند، چیست؟
دور از جان ایران عزیز ما، موقعیتی را تصور کنید که دشمن دارد یکییکی شهرهایمان را بمباران میکند و جنگندههای دشمن بر فراز شهر به حرکت درآمدهاند. رادار آنها را شناسایی کرده است. اگر آژیر خطر به صدا دربیاید، خب البته یک عده میترسند گیرم که یک عده هم ممکن است حاضر نشوند از جایشان جم بخورند و به پناهگاه بروند. آیا مجازیم برای نترسیدن مردم، آژیر خطر را به صدا درنیاوریم؟ حالا این روزهای ایران را در نظر بگیرید.
ما یک اقتصاد متفاوت داریم قواعدش خاص خودش است. رفتارش خیلی با مدلهای دنیا، قابل پیشبینی نیست؛ خب راحت هم زمینگیر نمیشود. کوچک میشود، کمبنیه میشود اما فرونمیپاشد. پس اگر پنهانکاری کردیم نگوییم نگران فروپاشی اقتصادی هستیم. این اقتصاد حوادث متفاوتی را کمپشت سر نگذاشته است! چرا فکر میکنیم کرونا را تاب نمیآورد؟
5- «هیچ مصلحتی بالاتر از حفظ جان شهروندان وجود ندارد» کسی تلاش بیهوده نکند که پشت واژه «مصلحت» مخفی شود. با این روشی که در پیشگرفتهایم پوزه این دشمن و آن رسانه و فلان بیگانه به خاک مالیده نمیشود! برای چه کسی میخواهیم حفظ ظاهر کنیم؟ ما آماج حملهی یک ویروس قرارگرفتهایم که کشندهتر از تصور ماست. بیتعارف، شهرها را قرنطینه کنیم. مگر ارتش و سپاه وظیفهشان حفظ جان شهروندان نیست. خب طبیعی است که اگر از آنها خواسته شود، به صحنه میآیند و در کنار نیروی انتظامی میشود شهرها را قرنطینه کرد. تاریخ ایران میگوید آنها از هیچ فداکاری مضایقه نکردهاند.
6- من از امنیت فقط اینقدر میدانم که مردم باید احساس کنند که دولت و حاکمیت برای حفظ جان آن ها هر کاری حاضر است انجام دهد. لطفا کرمان را تعطیل کنید.اگر جلوی موج پیشرونده ابتلا به کرونا نایستیم، بعدا کار، فوق تصورمان سخت میشود. استانی مثل کرمان که تعداد تختهای بیمارستانیاش تکافوی بیماران عادیاش را هم نمیدهد، اگر در برابر شیوع بیماری نایستد، میخواهد چه کند؟ بهراستی ما به جهت امکانات و تجهیزات، نه پیشرفته که دمدستی، چقدر آمادگی داریم؟ نترسید که بگویید آماده این ویروس آزمایشگاهی نبودیم! در برابر کرونا میایستیم و شکستش میدهیم و بعد البته فراموش نمیکنیم و خودمان را برای ویروسهای آزمایشگاهی بعدی، آماده میکنیم. مهم این است که الآن با مردم صادق باشیم و بگوییم که چقدر حفظ جانشان برایمان مهم است. بگوییم میدانیم نرفتن یک کارگر روزمزد سرکار یعنی چه؟ اما از ذهنتان دور نکنید که اگر این کارگر روزمزد دیگر نباشد یعنی چه؟
* خلوش به کارگران شالباف گفته میشد.
* خلیفه به استادکاران شالباف گفته میشد.