حمیدرضا امیدیسرور در الف نوشت: بلقیس سلیمانی را اغلب با داستانهایش می شناسیم، داستانهایی که در بسیاری از آنها از تجربیات زندگی اش استفاده های آشکاری کرده است؛ اما «نام کوچک من بلقیس» رمان یا داستان کوتاه نیست و چنانکه از این عنوان بر میآید، شرح خاطرات اوست. با این حال اما یک کتاب اتوبیوگرافیک معمولی هم نیست. یعنی نویسنده همانند بسیاری از اهالی قلم و هنر، که زمانی احساس نیاز کرده و شروع می کنند به نوشتن خاطرات؛ قلم بدست نگرفته که خاطره هایش را از تولد تا کودکی و نوجوانی و از جوانی تا میانسالی و... ثبت و ضبط کند.
«نام کوچک من بلقیس» کتابی است که به تدریج شکل گرفته است. فصول مختلف آن، با فواصل زمانی متفاوت در لابلای آثاری که سلیمانی در چند سال اخیر منتشر کرده، نوشته شده و در نشریات و گاهنامهها به چاپ رسیده است.
به این ترتیب هر فصل کتاب در واقع یکی از همین نوشتههاست که به مناسبت های پیشآمده و با موضوعات مختلف توسط سلیمانی نوشته شدهاند؛ نشریاتی همچون همشهری داستان، اندیشه پویا، زنان امروز، سینما و ادبیات و...
عناوین فصول مختلف کتاب بدین قرار است: نام کوچک من بلقیس، آن سالها آن سالهای دور، کلمات من، بانو، میعاد مقدس، نوروز، تکنولوژی، از اودیسه به پنلوپه، من و حکومت اسلامی، زمین بنه است، آن عشقها، مرگ بر پول و زندهباد پول، عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، تهران آن سالها، تهران و ما داستاننویسها، من زنی پیشامدرنم!، فعالیت مطبوعاتی من، پاسداشت بدن، زیر سلطه شاهِ حواس، پیش به سوی تاریخ فردی، تغذیه از بیرون، درباره فیلم زنان قرن بیستم، خیانت جسم به روان، وقتی بازیهای پستمدرنیستی نجاتبخش میشوند، رمان خالهبازی.
البته سلیمانی برای کامل کردن کتاب، به گونهای که مهمترین دوره های زندگیاش را شامل شود، برخی از این فصل را نیز اختصاصا برای اثر حاضر نوشته و به بقیه افزوده است. بنابراین مهمترین ویژگی ساختار کتاب، حاصل شرایطیست که در آن زاده شده و از قضا جذابیت عمده کتاب هم ناشی از همین ویژگی است که از اتوبیوگرافی هایی که به صورت خطی و با رعایت تقدم و تاخر زمانی رخدادها نوشته میشوند، پیروی نمیکند. کتاب «نام کوچک من بلقیس» از ساختاری پازل گونه برخوردار است. پازلهایی که در کنار یکدیگر تصویری از زندگی و زمانهای که بلقیس سلیمانی پشت سر گذاشته، پیش روی مخاطب قرار میدهد.
خواننده این روایت ها، به خوبی با سه دوره کودکی، نوجوانی و جوانی بلقیس سلیمانی آشنا می شوند، البته سلیمانی بیش از آنکه به بازگویی حوادث و اتفاقات زندگیاش بپردازد، کوشیده نشان دهد در دوره های مختلف زندگی خود چگونه به جهان پیرامونش نگاه می کرده و به بیان نظرات و عقاید خود در قبال رخدادهای زمانه پرداخته است. «الگوهای شریعتی به من جسارت و جرئت زندگی و مبارزه دادند. میشد برای علی، فاطمه، زینب و حسین شریعتی هم گریه کرد کما اینکه میکردم، اما آنها من را آماده میکردند تا سرم را بالا بگیرم و با تاسی به آنها بگویم من کیام و چه میخواهم.»
برخورداری از این رویکرد که تقریبا در کلیت کتاب دیده می شود، یکی دیگر از محاسن اصلی «نام کوچک من بلقیس» را رقم زده است و باعث شده کتاب بازتاب دهنده وقایع سیاسی و اجتماعی دوران خود هم باشد. بخصوص که سلیمانی به نسلی تعلق دارد که دوره های پر تلاطمی را پشت سر گذاشته است.
بلقیس سلیمانی در سال ۱۳۴۲ در شهرستان «رابر» در جنوب کرمان متولد شده است. جوانی و نوجوانی اش درست مصادف بوده با ایام ملتهب انقلاب، سیاستزدگی سالهای نخستین پس از انقلاب و جنگزدگی دهه شصت و ... چنین شرایطی برای دختری که در روستا به دنیا آمده و پله پله پیش آمده، درس خوانده و دانشگاه رفته و مهمتر از آن کتابخوانده و نویسنده شده، بستری پر از چالش ها و تجربه های خواندنیست که سلیمانی با نثری خوش خوان و لحنی صمیمی اما بیتعارف برای مخاطبان نوشته است.
بنابراین اگرچه کتاب حاضر فاقد بسیاری جزئیاتی است که معمولا در بیوگرافی ها و یا اتوبیوگرافی ها شاهدش هستیم، اما تصویری بسیار خوب از کلیت زندگی و اندیشه نویسنده اش ارائه می کند. اینکه او چگونه میاندیشد، شیوه کارش در داستان نویسی چگونه است؟ چه چیزهایی خوانده و کدام نویسندگان را بیشتر دوست داشته است، قهرمانهای ذهنی و عینی او در طول زندگی چه کسانی بوده اند و...
این کتاب تجربه خوبی است که نشان می دهد، برای نوشتن درباره زندگی خود، حتی اگر داستان نویس باشی، الزاما نیاز به داستانگویی نیست، بلکه شیوههای جذابتری همانند این یادداشتهای به ظاهر پراکنده اما از درون به هم پیوسته نیز وجود دارد. نوشته هایی که راحت خوانده می شوند و حتی سرگرم کننده نیز هستند و در عین حال حرفهایی هم برای گفتن دارند. چرا که ما پای خاطرات نویسندگانی نشستهایم که صرف نظر از آموزنده بودن فراز و فرود تجربیات زندگیشان، به جنبههایی توجه داشته اند که معمولا از نگاه ما پنهان می مانند.