محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی میگوید: با نگاه واقع بینانه اگر به مسائل سیاسی نگاه کنیم، این احتمال وجود دارد که شورای نگهبان در بررسی صلاحیت کاندیداهای اصلاح طلب تغییر رویه دهد.
محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران که معتقد به نقش آفرینی واقع گرایانه اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ است، می گوید؛«این احتمال وجود دارد که اعضای شورای نگهبان با بررسی شرایط موجود وعبرت اندوزی از گذشته، سنت و روش بررسی صلاحیتها را نسبت به ادوار قبل تغییر دهد.»
خلاصه گفت و گوی او با خبرآنلاین در پی می آید:
** نامرادی اصلاح طلبان را نباید به معنای ناکامی جریان اصلاحات تفسیر کرد. شعار سیاسی"انقلاب مرده است؛ زندهباد انقلاب" که بیان دیگری از مرگ انقلابیون واداده و استمرار حیات انقلاب است روزگاری نیز توسط سعید حجاریان باعبارت "اصلاحات مرده است؛ زندهباد اصلاحات." بازخوانی شد.
منظور گوینده از گرته برداری چنین شعاری این بود که اگراصلاح طلبان اسیر انفعال، یاس و وانهادگی شدند، قطار اصلاحات آنها را پیاده خواهد کرد و با سوارانی دیگر راه خود را ادامه خواهد داد.
** اصلاح طلبان در روزگار کنونی در حیرت بزرگ و سردرگمی قراردارند. آنها پس از رحلت امام خمینی (ره) تا به امروز درفضای ترس و نگرانی پایدار به کنش سیاسی میپردازند. اصلاح طلبان به موجب این که از فرصت برابر برای مقابله با جناح سیاسی رقیب برخوردار نیستند، نمیتوانند یک آرایش منظم سیاسی به خود بگیرند و همواره از فرصتهای پیش آمده برای نبرد شبه پارتیزانی در عالم سیاست، بهره میگیرند.
** رفتار، معادلات و مبارزات سیاسی اصلاح طلبان در سه دهه اخیر با این مدل انجام شده است. اما اصولگرایان در نقطه مقابل به دلیل حمایتهای موجود چنین گرفتاری را نداشتهاند.
** به همین دلیل است که در این سبک از مبارزه اصلاح طلبان هربار که شکست میخورند احساس ناکامی مطلق میکنند و هربار که به پیروزی میرسند، توفیق به دست آمده راحادثه ای عظیم تلقی مینمایند. انتخابات ۷۶ نوعی پیروزی ناباورانه و غیرقابل پیشبینی برای آنها بود و شکست انتخابات ۸۸ نیز خلاف توقع و انتظارشان رقم خورد.
**دامنه بسیار وسیع بین پیروزی و شکست مطلق، فضا را برای اصلاح طلبان در امر سیاست ورزی غیرقابل پیشبینی کرده است. اما اصوگرایان چنین نوسانی را در کار سیاست ندارند، زیرا آنها میتوانند با کمک حاکمیت؛ موقعیت خود را پیشبینی کرده و برای هر شرایطی خود را آماده کنند.
** از دید حاکمیت، آنها اصلاح طلبان را مقصر میدانند؛ مدعی اند بعد از رحلت امام خمینی (ره) این اصلاح طلبان بودند که باور خود را به اندیشه سیاسی امام راحل (ره) از دست داده و این موضوع را کتمان میکنند. لذا اصلاح طلبان را متهم میکنند که نمیتوانند در قواعد درون گفتمانی انقلاب جایگاه برابری با اصولگرایان داشته باشند.
** اما اصلاح طلبان، روایت دیگری دارند. آنها میگویند به باورهای موجود پاییندند و بر اندیشههای امام خمینی (ره)،انقلاب و جمهوری اسلامی وفادارند. حتی با مصداق ولایت فقیه (رهبری حضرت آیت الله خامنهای) نیزهمراهند واعتماد و التزام دارند. آنها میگویند در زمان امام راحل (ره) این فرصت را داشتند که نقدهای اصلاح طلبانه خود را به بالاترین ارکان حاکمیتی کشور متوجه کنند، اما امروز نه از جانب ولی فقیه، بلکه از سوی کسانی که ادعای طرفداری از رهبری دارند، این دست از نقدها پذیرفته نمیشود و با طرح اتهام خلاف واقعِ براندازی میکوشند رقیب را از حضور درعرصه رقابت حذف و یا تضعیف کنند.
** اگر به دنبال حل صمیمانه و برادرانه اختلافات باشیم و درمقام کشف عامل و آغاز کننده نخستین اختلاف نباشیم؛ طبق اصول و ادبیات سیاست، آن کسی که دست برتر را در قدرت دارد، ابتدا باید دست همدلی و هم اندیشی را به سوی طرف مقابل دراز کند. با چنین استدلالی انتظار میرود که ابتدا حاکمیت برای رفع مشکلات گام نخست را بردارد و اگر اصلاح طلبان دست همراهی را رد کردند، آنگاه حاکم میتواند این ادعا را داشته باشد که اصلاح طلبان دنبال بهبود شرایط نیستند.
** اصلاح طلبان در مواجهه با تبعیضهای حاکمیتی دچارانکسارروحی و یأس میشوند و در صعوبتها تلاش سیاسی را فرو میگذارند وترجیح میدهند در عالم سیاست کنشگری نکنند، و درعین حال وقتی به عمق لایههای جامعه نگاه میکنند، به این درک میرسند که مردم اصلاح طلب اند و همین امر عاملی میشود که آنها برای بالفعل کردن ظرفیت موجود درصحنه بمانند.
** بر اساس تجربه تاریخی شورای نگهبان جریان و کاندیداهای مرتبط با کارگزاران را نمیپذیرد. اگر فردی نزدیک به این جریان بتواند خود را از سد شورای نگهبان عبور دهد، نگاههای بدبینانه ازسوی اصولگرایان به سمت او جلب میشود و جریان مقابل تلاش میکند او را در یک پیچ تاریخی از صحنه بیرون کند و اگر نتوانند به صراحت میگویند از دست ما در رفته است.
** اگر با دید واقع بینانه به آینده بنگریم، باید این احتمال را داد که شاید نگاه منفی شورای نگهبان نیز به کاندیداهای اصلاح طلب همیشگی نباشد و تغییراتی در نگرش آنها ایجاد شود.
** این احتمال وجود دارد که اعضای شورای نگهبان با بررسی شرایط موجود و عبرت اندوزی از گذشته، سنت و روش بررسی صلاحیتها را نسبت به ادوار قبل تغییر دهد. البته امروز نشانههایی از تغییر دیدگاه در جناح مقابل به چشم میخورد.
** برای مثال آقای احمد توکلی به عنوان اصولگرای نزدیک به تفکر شورای نگهبان در ذیل موضوع شفافیت جریان اصولگرایی را نقد میکند، اقدام او شرافتمندانه و قابل امیدواری است. و یا فردی مانند آقای محمد مهاجری به عنوان فعال رسانهای اصولگرا با نگاه واقع بینانه و شفقت آمیز نقد خود را متوجه جریان سیاسی متبوع خود میکند، لذا میتوان امیدوار بود که در شورای نگهبان نیز نوعی تفاوت رفتار نسبت به گذشته شکل بگیرد.
** با وضعیت فعلی امکان تصمیمگیری وجود ندارد. سایر اصلاح طلبان نیز نمیتوانند تصمیم انتخاباتی قطعی اتخاذ کنند. انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات پارلمانی تنها در واژه «انتخابات» اشتراک دارند ولی به لحاظ مفهوم ورویکرد کاملا متفاوتند.
** در انتخابات ریاست جمهوری باید فردی معرفی شود که مسئولیت تمامی امور در کشور را بر عهده بگیرد و به عنوان دومین شخص بعد از رهبری در جایگاه مدیریت داخلی کشور و تنظیم روابط بین الملل قرار بگیرد.
**این فرد باید از سوی احزاب همسو مورد تأیید بوده و در قامت رجل سیاسی ومدیری کارآمد برای ورود به عرصه ثابت قدم باشد. امروز سؤال اصلی این است که آیا نهادهای حقوقی مسئول اجازه ورود اصلاح طلبان به عرصه رقابت و معرفی کاندیدا را صادر میکنند؟
** اصلاح طلبان علی الاصول در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ مشارکت خواهند داشت. سخن این است؛ اصلاح طلبان میتوانستند به صورت جدی و با یک نامزد شاخص وارد عرصه شوند که از فردای انتخابات سال ۹۶، برنامهریزی جدی برای انتخابات بعدی انجام میدادند، ولی این خواسته آرزویی بیش نبوده است. البته همین برنامه ریزی مستلزم تغییر در نحوه نگاه نهادهای حاکمیتی، نسبت به چند و چونی ورود اصلاح طلبان در عرصه بوده است.
** اصلاح طلبان بر خلاف اصولگرایان که هیچ مشکلی برای تببین برنامه انتخاباتی ندارند، به دلیل محرومیت از حقوق برابر مثل رقیب، همواره مجبور میشوند در دقایق آخر انتخابات تصمیمی از سر اضطرار بگیرند.
** در درون جریان اصلاحات دو نگاه واقع بینانه و آرمان گرایانه وجود دارد و در عین وجود، با یکدیگر تعارض جدی نیز دارند. آرمانگرایان در این جریان به دلیل برآورده نشدن پیش نیازهای اولیه و تامین نشدن حقوق اصلاح طلبان از سوی حاکمیت، حضور در عرصه انتخابات را امری اشتباه میدانند. در نقطه مقابل واقع گرایان بر این موضوع تأکید میکنند که هیچ زمان نمیتوان با آرمان خواهی صرف کاری را از پیش برد و اهدافی را محقق کرد. آنها میگویند برای به دست آوردن خواستههای حداقلی نیز باید در عرصه حضور داشت.
** بنده معتقدم اگر به طور کامل عرصه را ترک کنیم چه بسا کسی با آرای حداقلی انتخاب شود که لیاقت جایگاه ریاست جمهوری را نداشته باشد. حتی این احتمال وجود دارد که در غیاب اصلاح طلبان، جناح مقابل فردی را به جای اصلاح طلبان جا بزند و از آن فضا برای اخذ رأی حداکثری به نفع خود سود ببرد.
** امیدوارم حاکمیت به این جمعبندی برسد که احزاب درخانواده نظام با یکدیگر در عرصه انتخابات رقابت کنند و بر اساس مدلهای تجربه شده جهانی، این احزاب باشند که در معرض رأی مردم قرار بگیرند.
**اسامی متعددی مطرح هستند، باید به مسائل نگاه واقع بینانه داشت و نباید بر اساس پیشگویی کارها به پیش برد. افرادی همچون آقایان «اسحاق جهانگیری»، «محسن هاشمی»، «مصطفی معین»، «مسعود پزشکیان»، «محمدرضا عارف» و سایر افراد ظرفیت بالقوهای هستند که میتوانند وفق شرایطی، مورد اجماع قرار بگیرند. اما همین اسامی نیز تنها بخشی از ظرفیت موجود هستند و نمیتوان نظر قطعی درباره ایشان داشت.