محمدرضا باهنر گفت: حالا اینکه مجلس به دولت بگوید باید کشور را با این درآمدها اداره کنی و کسری بودجه هم نداشته باشی خواستهای است که باید پرسید چگونه؟ امسال سال جهش تولید است. کدام جناح است که بگوید من با جهش تولید مخالفم. کسی مخالف نیست اما بعضیها فکر میکنند میشود یک مشکل اساسی داخلی بدن را با قرص آسپرین حل کرد.
وی مصاحبه مفصلی با روزنامه ایران داشته که خلاصه آن در پی میآید:
** نکته دیگری که در ساحت سیاسی جامعه ما قابل مشاهده است، وجود رقابتهای غیرضروری است. یکی از نهادهای سیاسی ما که باید از بهرهوری بالایی برخوردار باشد، مجلس شورای اسلامی است. در حالی که اگر اغراق تلقی نشود در مجلس بیش از 10 یا 15 درصد از تصمیمها سیاسی است. مابقی تصمیمگیریها قاعدتاً تصمیم گیریهایی در حوزههای غیر سیاسی هستند.
** اما وقتی در مجلس دو یا سه جناح در قالب فراکسیونهای مختلفی که برخی نمایندگان پیرامون خودشان بهوجود میآورند با رویکرد رقابتی وارد بحث میشوند، آنوقت اکثریت قریب به اتفاق مسائل به نحو غیرضروری سیاسی میشود و مبنای دعوا قرار میگیرد. بگذارید یک مثال عامیانه بزنم. زمانی یکی از خبرگزاری های مشهور میزبان یکی از نشستهای خبریام بود. بعد از مدتی دیدم این خبرگزاری یک جریان اره بده و تیشه بگیر درباره محصولات تراریخته به راه انداخته است. خب در دنیا درباره استفاده از محصولات تراریخته دو مکتب موافق و مخالف وجود دارد که یکی منافع این محصولات را بیشتر می داند و دیگری مضراتشان را. این دو مکتب در همه کشورها حضور دارند. برای آنها این مرافعه یک مرافعه سیاسی نیست. مثلاً نمیگویند هر کس مدافع استفاده از محصولات تراریخته است جاسوس است و کسی که مخالف است خودی است. ما با مسائل علمی هم سیاسی برخورد میکنیم چنانکه با اقتصاد. خب در اقتصاد برخیها پیرو مکتب کینز هستند و برخی پیرو فریدمن، بعضی به سوسیالیسم گرایش دارند و برخی دیگر به سرمایه داری. منافع و مضرات هر کدام از این مکاتب در دنیا مشخص است و تجربه شده.
** اینکه تا کسی به سمت سهمیهبندی یک کالا رفت بگوییم او کمونیست است و از دین خارج شده یا بر عکس اگر کسی مخالف سهمیهبندی است بگوییم طرفدار اقشار محروم نیست پس لیبرال و سرمایه دار است معقول نیست. من این مثال ساده را زدم که بگویم وقتی آن احزاب وجود نداشته باشند و جای خود را به جناحها داده باشند، آن وقت از هرچیز با ربط و بیربطی بهانه سیاسی درست میکنند. در حالی که خیلی از این مسائل سیاسی نیست.
** مثلاً میخواهند قانون بودجه تصویب کنند. بله کسری بودجه بد است کسی بودجهنویسی منتهی به کسری بودجه را توصیه نمیکند. اما این امر در وضعیت فعلی کشور یک امر اجتنابناپذیر است. زیرا منابع عمومی با هزینههایش سازگاری ندارد و نامتعادل است.
** حالا اینکه مجلس به دولت بگوید باید کشور را با این درآمدها اداره کنی و کسری بودجه هم نداشته باشی خواستهای است که باید پرسید چگونه؟ امسال سال جهش تولید است. کدام جناح است که بگوید من با جهش تولید مخالفم. کسی مخالف نیست اما بعضیها فکر میکنند میشود یک مشکل اساسی داخلی بدن را با قرص آسپرین حل کرد. قرص آسپرین یا مسکن میتواند چند روز کارساز باشد اما این ریشه درد است که باید شناخته و درمان شود. بر این قیاس باید معلوم شود که روند تولید در کشور ما با چه اشکالاتی مواجه است.
** یک سری مسائل اقتصادی مبتلا به کشور است که ما قطعاً میدانیم تحتالشعاع تحریمها است. بالاخره تحریمهای ظالمانهای که بر ملت ما تحمیل کردهاند تا حدی که در برابر واردات دارو و غذا سد ایجاد کرده است.
** حتی در دوره همهگیری کرونا که تمام دنیا مدعیاند داریم به یکدیگر کمک میکنیم اما در برخی داروها و اطلاعات ما با مانع و تحریم مواجهیم. پس عجیب نیست اگر این تحریمهای ظالمانه روی اقتصاد کشور ما اثر بگذارد.
** اما باز هم دو جناح این مسأله را سیاسی میبینند. به همین دلیل یک جناح میگوید تحریمها بر اقتصاد ما هیچ اثری ندارد و هر مشکلی وجود دارد ناشی از بیعرضگی و تنبلی و کم کاری و ندانم کاری است. در مقابل هم عدهای میگویند تمام مشکلات کشور ناشی از تحریم است.
** خب نه آن حرف درست است و نه این حرف. من در زمان دولت های نهم و دهم هم چند بار گفتم که باور دارم حدود 35 تا 40 در صد از مشکلات کشور ناشی از تحریم است. اما 60 درصد مشکلات هم به ناکارآمدیهای داخلی باز میگردد. این حرفی بود که در دولت یازدهم هم تکرار کردم. بهنظرم آقای روحانی هم در یکی از سخنرانیهایشان تقریباً این عدد را پذیرفتند. این واقعیتی است که هر دو جناح باید آن را بپذیرند؛ هم آنها که میگویند هیچ کدام از مشکلات ناشی از تحریم نیست و همه در اثر ناکارآمدی است و هم آنها که همه مشکلات را سربار تحریم میکنند و چشمشان به آن سوی مرزها است که چه کسی چه میگوید و چه رأیی میدهد و در فلان کشور چه کسی به ریاست جمهوری انتخاب میشود.
** بله تأثیر 35 تا 40 درصدی تحریمها عدد کمی نیست و اگر بشود تحریمها را دور میزنیم یا برخی از طرفهای تجاریمان را قانع کنیم که تحت تأثیر تحریمهای امریکا قرار نگیرند. تمام این تلاشها انجام میشود. اما در نهایت تحریم یک واقعیت است.
** بهعنوان جمعبندی این بخش از گفته هایم باید بگویم که اگر بپذیریم بسیاری از مسائل ما سیاسی نیست بلکه فنی و علمی است باید درباره آنها بحث کنیم تا بهترین راه را انتخاب کنیم و دیگر اینکه در مسائل اقتصادی عوامل مؤثر را درست شناسایی کنیم و بهسمت علتها برویم و نه الزاماً معلولها. زیرا معلولها را میشود با دارو تسکین داد اما اگر بخواهیم مسائل ریشهای حل شود باید علتها برطرف شود. نکته سوم این است که ما باید علتها را هم با وزن واقعی خودشان بشناسیم و به آنها بها بدهیم. به عبارتی از کاه کوه نسازیم و کوهی را که احیاناً در برابر چشممان قرار دارد نادیده نگیریم.
** ببینید من این را گفتهام و باز هم تکرار میکنم که ما در غیبت سه تا چهار حزب قوی در چارچوب قانون اساسی، به سختی میتوانیم اشکالات سیاسی کشور را حل کنیم.حالا بعضیها به این وضعیت غیاب و وجود نداشتن احزاب میگویند وضعیت پوپولیستی. من نمیخواهم این طور تخطئه کنم، اما معتقدم در غیبت چنین احزابی مردم بهعنوان صاحبان رأی در رفتار انتخاباتیشان ناچار میشوند به جای انتخاب یک تفکر و یک ایده، افراد را انتخاب کنند. انتخاب یک فرد امر سختی است.
** اما در کشور ما که چنین ساختار حزبی نداریم کسی که رئیسجمهوری میشود اولین کسی است که زیر میز احزابی می زند که از او حمایت کردهاند تا او رأی بیاورد. من یادم است آقای احمدینژاد همان ماههای اول بعد از انتخابش گفت که من این اصولگراها را قبول ندارم، آقای خاتمی هم در مواجهه با سر و صداهای مجلس ششم و استیضاح وزرایش توسط مجلس یک بار صدایش درآمد و گفت من این احزاب اصلاحطلب را قبول ندارم.
** حرفم این است که اگر شرایط احزاب شناور باشد مردم مجبورند آدمها را انتخاب کنند. آدمها هم در هر سن وسالی ممکن است رویکردی متفاوت از گذشته خود داشته باشند. من الان یک حوزه انتخابیه را سراغ دارم که در یازده دوره مجلس یازده نماینده مختلف به مجلس فرستاده است، یعنی در هر دوره یک آدم جدید. خب این آدمهای اغلب بدون تجربه نمایندگی برای رأی گرفتن شروع میکنند به وعده دادن. من نمیخواهم متهمشان کنم به دروغ گویی اما مسلم است که آنها از اختیارات خود خبر ندارند و فکر میکنند وقتی نماینده مجلس شدند میتوانند همه مشکلات مملکت را حل کنند.
** چنین فردی میگوید من دوای درد همه مشکلات کوچک و بزرگتان هستم. بعد راهی مجلس که شد مردم بعد از 5 یا 6 ماه میبینند که او هم مثل نمایندگان قبلی نمیتواند کاری از پیش ببرد.
** در مورد رؤسای جمهوری هم همینطور است. گرچه از نامزدهای ریاست جمهوری انتظار بیشتری وجود دارد. همه رؤسای جمهوری ما در دور دوم ریاست از کم بودن اختیاراتشان گلایه میکنند، کسی هم نمیگوید که آقای رئیسجمهوری تو با این قانون اساسی رئیسجمهوری شدهای. بنابر این چنین گرفتاریهایی پیش میآید یعنی مردم مجبورند آدمها را انتخاب کنند. آدمها هم برای اینکه رأی بیاورند هر وعدهای که به ذهنشان میرسد مطرح میکنند.
** امکان سنجی هم نمیکنند. مراکز پژوهشی و تحقیقی هم پشت سر آنها نیست که بگوید این وعده تا چه حد شدنی است. اما اگر انتخاب رأی دهندگان حزبی باشد؛ حزب میداند که قرار نیست فقط یک بار و برای یک یا دو دوره چهار ساله انتخاب شود. معمولاً احزاب قصد دارند دههها در عرصه سیاسی کشور فعالیت کنند و در قدرت مشارکت کنند، پس حزب مجبور است هم کوتاه مدت و میان مدت فکر کند و هم بلند مدت برنامهریزی کند. اما یک فرد برای نمایندگی مجلس میگوید حالا من برای این دوره رأی بیاورم تا بعد ببینم چه میشود.
** البته ضرورت هم ندارد که همه مردم عضو حزب باشند. طبق قانون اساسی ما تشکیل حزب آزاد است اما هیچ مقامی نمیتواند هیچ شهروندی را به ورود به یک حزب مجبور کند همانطور که نمیتواند اجبار کند که از حزبی بیرون برود.
** اگر بخواهم بهعلتهای عدم توفیق در شکلگیری احزابی که توصیف کردم بپردازم باید بگویم که یکی از علتها این است که متأسفانه خود فعالان سیاسی هنوز از بن دندان هزینههای حزب را باور نکردهاند و قبول ندارند. آنها عموماً دنبال منافع حزب هستند.
** حال آنکه بالاخره هر کاری یک هزینهای دارد و یک منفعتی. موقع انتخابات مجلس که میشود مثلاً در کرمان که دو کرسی نمایندگی در مجلس دارد از یکسال مانده به برگزاری انتخابات 20 نفر با بنده تماس میگیرند که آقای باهنر آقای جبهه پیروان خط امام و رهبری یا آقای جامعه اسلامی مهندسین ما کاندیدای نمایندگی کرمان هستیم و میخواهیم شما از ما حمایت کنید. خب ما شروع میکنیم درباره این افراد تحقیق و بررسی میکنیم، درباره کارآمدیشان و درباره اینکه کدام یک از آنها میتوانند رأی بیشتری داشته باشند. این کار انجام میشود تا در نهایت از آن 20نفر دو نفر برای حمایت شدن توسط حزب یا جبهه انتخاب شوند. دو نفری که از آنها حمایت میکنیم میگویند بهبه جامعه مهندسین چه حزب خوبی است، جبهه چقدر خوب است و حزب چقدر خوب است. اما افرادی که مورد حمایت قرار نمیگیرند در نهایت میگویند اصلاً به فلان حزب چه مربوط است ما خودمان کاندیدا هستیم و تا انتها هم میمانیم. این فرد کاندیدا میماند و در حالی که مشخص است رأی نمیآورد مثلاً 5 درصد از آرا را خراب میکند. این رفتار ما با حزب است.
** در حالی که این حزب است که باید به فرد بگوید در گردونه انتخابات بمان یا خارج شو. با مکانیسمهایی که در حزب وجود دارد فرد باید کنارهگیری کند. در کشورهایی که دارای دو یا سه حزب سیاسی هستند برای انتخابات ریاست جمهوری همان دو یا سه نفر باقی میمانند و باقی افراد با رأی احزاب متبوعشان کنار میروند اما اینجا چنان که در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 دیدیم از جبهه اصولگرایان 4 نفر نامزد ریاست جمهوری شدند. خب از طرف مقابل تنها آقای روحانی بود و رأی هم آورد. خب اگر آن چهار نفر یکی شده بودند شاید آن یک نفر رأی میآورد. ریشه این وضعیتی که تجربه میکنیم این است که در قانون اساسی ما هنوز انتخابات حزبی را به رسمیت نشناختهایم. باید دستکم یک قانون عادی در مجلس تصویب بشود و به تأیید شورای نگهبان برسد که بگوید انتخابات حزبی است.
** بر اساس قانون اساسی سیاستهای کلی نظام فرادست قوانین معمولی هستند یعنی سیاست کلی نظام در تصویب قانون باید رعایت شود. اگر رعایت نشود هیأت عالی نظارت حتماً به آن ایراد خواهد گرفت. در تدوین سیاستهای کلی نظام هم بیرون این مسأله کار خوبی انجام شده است. من الان حضور ذهن ندارم که دقیقاً به مواد مصرح درباره انتخابات اشاره کنم اما امیدوارم که مجلس این موارد را رعایت کند تا هم با بنبست هیأت عالی نظارت مجمع تشخیص مواجه نشود و هم بتواند کار را زودتر جلو ببرد.
** به باورم برای منفعت کشور مطلوبتر است که قانونگذاری از تدوین لایحه آغاز شود، زیرا بالاخره دولت برای کار کارشناسی روی لوایح دست گشادهتری دارد. لوایح معمولاً در کمیتههای تخصصی، شوراهای برنامهریزی و کارگروهها بررسی و اصلاح و تکمیل میشوند. شاید به جرأت بتوان گفت برای تدوین برخی لوایح هزاران کارشناس دانشگاهی و غیردانشگاهی کار میکنند. البته مجلس شورای اسلامی هم مرکز پژوهشهای خود را دارد که اتفاقاً مرکز کارشناسی قوی هم هست اما این طرحها معمولاً از آن مرکز و کارشناسانش نشأت نمیگیرد. بلکه همانطور که عرض کردم نمایندگان پس از انتخاب شدن آمال و آرزوهای خودشان را تبدیل به طرح میکنند.
** حالا گاهی مشورت میکنند و گاهی نمیکنند. اما در آیین نامه داخلی مجلس این مسائل پیشبینی شده است. پیشبینی کردهایم که اگر یک طرح و یک لایحه بهصورت همزمان به دست کمیسیون برسد یا مجلس اعلام وصول کند مجلس بتواند با ادغام آنها از مزایای هر دو استفاده کند و اشکالاتشان را برطرف کند. یک اشکالی هم که در مجلس وجود دارد این است که تعداد طرحها زیاد است و چنان که میبینیم برای بسیاری از طرحها هم دو فوریت تصویب شده است. این در حالی است که دو یا سه فوریت برای موارد کاملاً استثنایی است.
** اگر قرار باشد ما صد طرح در مجلس اعلام وصول کنیم که شامل 80 طرح دوفوریتی باشد که دوفوریتیها صفشان حتی طولانیتر از طرحهای عادی میشود. دو فوریت وقتی معنا پیدا میکند که برای تعداد کمی از طرحها تصویب شود. حال آنکه آنطور که شنیدهام الان 100 طرح دو فوریتی در مجلس وجود دارد.
** یک زمانی اختلاف نظرمان با رئیسجمهوری قبلی (احمدی نژاد) بر سر همین بود. او میگفت من میخواهم با سرعت 140 کیلومتر بروم و برخی وزرایم با من همکاری نمیکنند و همپا نیستند. گفتم آقا این شمایید که به اشتباه میخواهید با سرعت 140 کیلومتر بروید این جاده را با سرعت بیش از 100 کیلومتر که سرعت مطمئنه و ایمنی آن است، نباید رفت. خب ممکن است نقشه راه مجلس این باشد که باید وضع معیشت همه مردم در سالجاری خوب بشود. خب این یعنی چه؟ از کجا؟ با کدام درآمد؟ با کدام منابع؟ بله یک جاهایی اختلاف پرداختها خیلی زیاد است و همین ذره پولی که داریم درست خرج نمیشود که در این باره مشخص است باید ساختارها و مدیریتها را اصلاح کرد.
** ارتباط ما با نمایندگان مجلس هم رابطهای آمرانه نیست. البته اگر حزب وجود داشته باشد رابطهاش با نمایندگان حزبی آمرانه است هر چند طبیعتاً با نماینده خود تعامل مشورتی خواهد داشت و بازخوردهای او را خواهد گرفت. به هر حال نمایندگان حزب موظف میشوند در مجلس مواضع حزب را دنبال کنند. اما ارتباط ما ارتباط دوستانه است هرچند کافی نیست.
** شاید تعجب کنید اما از اعضای شورای مرکزی جامعه مهندسین که 20 نفر هستیم 8 نفر در مجلس یازدهم نمایندهاند. بعضی هایشان سابقه طولانی نمایندگی دارند و بعضی هم در جایگاه رئیس یا نایب رئیس کمیسیونها جزو نمایندگان مؤثراند. ما حتماً نظرات تخصصی و کارشناسیمان را با این 8 نماینده در میان میگذاریم. همین هفته گذشته در اتاق بازرگانی جلسهای تشکیل شد و تعدادی از نمایندگان در آن حضور داشتند و درباره دفتر مطالعات اقتصادی با یکدیگر گفتوگو و بحث کردیم. حتی در ارتباط با رؤسای قوا گاهی ما مسائلی را که معتقدیم باید از لحاظ ساختاری یا رویکردی اصلاح شوند، مینویسیم و به رؤسای قوا میدهیم. اما اینطور نیست که این پیشنهادات آمرانه باشد یا نمایندگان ناچار باشند از آنها تبعیت کنند. بالاخره آنها هم نظرات ما را میگیرند و هم نظرات کارشناسی دیگر را. البته توقع ما این است که روی نظرات ما بیشتر دقت بکنند چون بالاخره این نظرات نتیجه سی، چهل سال کار کردن است.
** آقای قالیباف که بهعنوان رئیس مجلس انتخاب شدند، من اعلام آمادگی برای برگزاری جلسه مشورتی داده بودم. ایشان هم خودشان پیشقدم شدند و جلسه یک ساعت و نیمهای با یکدیگر داشتیم و من پیشنهاداتی را برای کارهایی که مجلس در کوتاه مدت و میان مدت میتواند انجام دهد، ارائه کردم. همین طور درباره کارهایی صحبت کردیم که انجامش سخت است اما در هر حال مجلس باید آنها را انجام دهد.
** هزینه مقاومت الان مشخصاً تحریم است. معتقدم با اینکه تحریمهای سخت و تندی علیه ایران برقرار است اما در مسائل اقتصادی کشور بیش از 50 درصد نمیتواند مؤثر باشد. باقی سهم گرفتاریهای ما در کشور یا حاصل ندانم کاریها است یا نتیجه کار نکردنهاست یا دعواهای سیاسی. ما میتوانیم خیلی از این عوامل را حل و فصل کنیم. یکی از کارهایی که با آقای قالیباف هم در میان گذاشتم برنامهریزی برای بهبود فضای کسب و کار است. رتبه ما در دنیا از حیث فضای کسب و کار 127 است.
** اول دولت یازدهم فکر میکنم در رتبه 140 بودیم. بعد یک سری کارهایی انجام شد، در واقع یکسری اطلاعات اصلاح شد و ارتباط برقرار شد و رتبه ما به 115 رسید. حالا دوباره تا رتبه 127 نزول داشتهایم. فضای کسب و کار یعنی چه؟ یعنی اگر یک نفر بخواهد در ایران کسب و کاری راه بیندازد دستکم یک سال معطل است. در حالی که در همین کشورهای منطقه میبینیم که برای تأسیس کسب و کار جدید نهایتاً دو روز فرد را معطل میکنند.
** چند وقت پیش در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام یکی از معاونین وزیر اقتصاد و دارایی میگفت تا مدتی قبل یعنی تا همین سه، چهار ماه قبل هر کسب و کار جدید فقط در وزارت اقتصاد سه ماه معطلی داشته و دارند سعی میکنند آن را به 48 ساعت برسانند. اما بنده به آقای قالیباف گفتم به شما هم میگویم به دولت هم میگویم خارج از همه تحریمها اگر دولت، مجلس و قوه قضائیه دست به دست هم بدهند ظرف یک سال ما حداقل میتوانیم 50 رتبه فضای کسب و کارمان را ارتقا بدهیم. آن وقت اگر فضای کسب و کار بهبود پیدا بکند بسیاری از مردم ذائقهشان تغییر پیدا میکند. شغل جدید و تولید جدید ایجاد میشود، کارها زودتر انجام میشود، رفت و آمدها کم میشود، سوءاستفاده و امضاهای طلایی کم میشود. بله خب یک عده هم هستند که در مقابل از دست دادن این امضاهای طلایی مقاومت میکنند و نمیگذارند که فضای کسب و کار بهبود پیدا کند. اینها کارهایی است که دولت میتواند انجام دهد.
** حضرت آقا مدتی پیش فرمودند که درست است یک سال بیشتر از عمر دولت نمانده اما این یک سال یعنی سه تا صد روز و یک 65 روز. در صد روز خیلی کارها میشود انجام داد. مجلس هم نباید فکر کند که این دولت روزهای آخرش است و باید با استیضاح و رأی ندادن مانع تراشی کند. من اگر نماینده مجلس بودم به وزیر صنعتی که اخیراً معرفی شده بود رأی میدادم. زیرا وزارت صنعت، وزارت بزرگ و تأثیرگذاری است و هر یک روزی که وزیر نداشته باشند بهرهوریهای زیادی از دست میرود، سرپرست هم نمیتواند کار وزیر را انجام دهد. من روز رأیگیری تعجب کردم از اینکه بعضی نمایندهها گفتند چون آقای رئیسجمهوری به جلسه رأی اعتماد نیامده، ما به وزیر رأی نمیدهیم. من نمیخواهم بگویم آقای روحانی کار خوبی کرد یا کار بدی اما اگر رئیسجمهوری اشتباه هم کرده بود مجلس نباید وزارتخانه را در تلافی معطل میکرد. ما باید بهدنبال منافع ملی باشیم.
** حالا بالاخره فردا یا پس فردا یک وزیر دیگر معرفی میکنند و بالاخره بر اساس قانون اساسی معرفی وزیر بر عهده رئیسجمهوری است و رأی اعتماد بر عهده مجلس. مجلس هم میتواند بگوید من رئیسجمهوری را قبول ندارم و هر وزیری که معرفی کند رأی نمیدهم. این هم میشود یک نوع اداره کردن مملکت که در آن کسی سودی نمیبرد و همه ضرر میکنند. در حالی که میتوانیم وارد یک بازی برد-برد بشویم و در جای خودش هم با هم رقابت سیاسی کنیم. من که در جناح دولت تعریف نمیشوم اما معتقدم که باید رئیسجمهوری مستقر را هم رصد کرد، هم حمایت و هم کمک.