گفتارنو/محبوبهفیروزآبادی: نغمه اسماعیلی پرستار بخش ریه بیمارستان افضلیپور کرمان است که در شمار کادر درمانی است که به ویروس کرونا کوید 19 مبتلا شده است. اسماعیلی در این گفتوگو از این روزهای کادر درمان و تجربه شخصیاش از بیماری میگوید. باهم این گفتوگو را میخوانیم.
خانم اسماعیلی! اولین مواجهه شما با بیماری کرونا کی بود؟
سوم چهارم اسفندماه بود.
یعنی خودتان اولین بیمار کرونایی را دیدید؟
بله.
آن لحظه چه احساسی داشتید؟
مریضی سه چهار روز بود که در بخش ما بستری بود. بعد از سه چهار روز پزشک به کرونا شک کرد و برایش پی سی آر خواست. حال مریض هم روزبهروز به وخامت رفت. آن مریض به آیسی یو منقل شد اما فوت شد.
شما شخصاً در آن بازهی زمانی به آن بیمار سرزده بودید و در مجاورتش قرارگرفته بودید؟
بله؛ آن موقع بخش ما شلوغ بود. بخش ریه 35 تخت دارد که همیشه تختها پر است و تخت اکسترا هم داریم. این مریض بستری بود.
وقتی فهمیدید که تستش مثبت بود. چه احساسی داشتید؟ ترسیدید؟
راستش را بخواهید اوایل من از کرونا ترسی که الآن دارم را نداشتم. وقتیکه دیگر خودم مبتلا شدم و اعضای خانوادهام مبتلا شدند واقعاً از کرونا ترسیدیم.
چه زمان مبتلا شدید؟
سیام تیر.
خانواده هم از شما گرفتند دیگر؟
من، پدر و مادرم همزمان باهم علامتدار شدیم.
شما با پدر و مادر زندگی میکنید؟
با پدر و مادرم زندگی نمیکنم اما ارتباط نزدیک داشتیم. پدر و مادرم خیلی بدحال شدند و بیمارستان بستری شدند. مادرم دیابت داشت.
پس خیلی استرس داشتید؟
بله؛ باوجود اینکه من بیمار بودم خیلی استرس آنها را داشتم. مخصوصاً مادرم خیلی بدحال بود. لطف خدا و رسیدگی که در بیمارستان شد، خداروشکر پدر و مادرم مرخص شدند و حالشان خوب شد.
خودتان بیمارستان بستری نشدید؟
نه؛ من قرنطینه خانگی بودم. چند روزی بود که احساس خستگی میکردم؛ اما شیفتهای کاریام را میآمدم. فکر میکردم بخاطر فشار کاری و شیفتهای سنگین اینقدر احساس خستگی دارم. سیام تیر با من تماس گرفتند و گفتند تستت مثبت شده است. هشتاد درصد پرسنل بخش ریه مبتلا شدهاند. دو هفته مرخصی استعلاجی بودم. بعدش هم تا یک ماه احساس ضعف و تنگی نفس را داشتم. کرونا ممکن است تا دوماه با بیمار بماند.
مرگ را به خودتان نزدیک دیدید؟
من فکر نمیکنم هیچیک از کادر درمان نگران سلامتی خودشان باشند چون پرستاری شغلی است که با خطر آمیخته است. الآن خطر کروناست، قبلش خطر هپاتیت، خطر ایذر و ... بود. ماهیت شغل ما باعث شده که خطر را بپذیریم. ترس ما بیشتر از این است که ناقل باشیم و این بیماری را به دیگران منتقل کنیم.
به نظرتان مردم چرا باور نمیکنند؟
در تیرماه که پیک ابتلا بود؛ در بخش اوضاع واقعاً اسفبار بود. میآمدیم بیرون از بخش، میدیدم که زندگی مردم عادی ادامه دارد. مغازهها شلوغ است، بازار شلوغ است. هر جا میروی شلوغ است. مهمانیها عزاداریها عروسیها به راه است! کدام سفر کنسل شد؟ مردم شرایطی که من پرستار تجربه کردم را درک نمیکنند که بیمار کرونایی چگونه با مرگ دستوپنجه نرم میکند. دارد برای نفس کشیدن تلاش میکند. کرونا نفس فرد را بند میآورد.
مردم بترسند بهتر از این است که اینقدر بیمهابا در کوچه و خیابان بدون ماسک باشند. مردم کرونا را اصلاً جدی نگرفتهاند و فکر میکنند که یک سرماخوردگی ساده است. ماسال گذشته آنفلوانزای خیلی بدی داشتیم. حتی مجبور بودیم در راهرو بیمار بستری کنیم.
کرونا واقعاً ویروس خطرناکی است با هرکسی یک رفتاری دارد. روی تمام ارگانهای بدن تأثیر میگذارد. سیستم گوارش، ریوی، کبد و حتی قلب را درگیر میکند.
سختترین روز کاری برای خودتان در این دورهی کرونا کیبود؟
هرروزی که ما یک مریضی را از دست بدهیم؛ کار سخت میشود. مریض 16 ساله کرونایی داشتیم که در آی سی یو فوت کرد؛ خیلی سخت بود.
و حرف آخر؟
لطفاً مردم رعایت کنند. ما همانند جوانانی که در جبههها از کشور دفاع کردند، بهعنوان کادر درمان تاآخریننفس میایستیم و به آنها خدمات میدهیم؛ آنها هم به خاطر ما پروتکلها را رعایت کنند. کمی از مهمانیها و دور همیهایشان کم کنند.