محسن هاشمیرفسنجانی در شرق نوشت:
جمهوری اسلامی ایران از سال نخست تأسیس وارد شرایط مخاصمه با آمریکا شد و به جز در مقطع دوساله برجام، تقریبا در 40 سال گذشته این تخاصم که یکی از ویژگیهای آن عدم ارتباط دیپلماتیک است، تداوم داشته است. اما اوج فشارهای ایالات متحده آمریکا به جمهوری اسلامی ایران در دو سال اخیر شکل گرفته است، از ابتدای سال 1397 که تحریمها به طرز بیسابقهای تشدید شد تا سال 1398 که شاهد ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی در بغداد بودیم و تنگترشدن حلقه محاصره در سال 1399 که موجب کاهش درآمد نفتی کشور از 107 میلیارد دلار در سال 1390 به هفت میلیارد دلار در سال جاری شده است.
نتیجه این فشارها کاهش شدید پول ملی، تورم رکودی، گسترش سریع فقر و کوچکشدن سفره مردم است؛ امری که مختص ایران نیست و در برخی کشورهای دیگر نظیر لبنان نیز شاهد آن هستیم. ارزش برابری پول ملی ایران مقابل دلار حدود 40 ماه قبل معادل سههزارو 600 تومان بود و با توجه به کاهش ارزش دلار در همین دوره در برابر طلا، ارزش پول ملی ایران طی 40 ماه تقریبا به یکهفتم کاهش یافته است؛ پدیدهای که تنها در دوره انقلاب شاهد آن بودیم و کاهش ارزش پول ملی در طول دوران حدود صدماهه یک دولت تقریبا به یکسوم ابتدای دوره میرسیده است.
البته میتوان نقش دستگاههای مختلف در این بحران اقتصادی را مطالعه و سهمی مستقل برای هریک از دستگاهها نظیر دولت، مجلس، سیستم بانکی، رسانهها و افکار عمومی تعیین کرد اما فارغ از هر نوع تقسیمبندی، نتیجه حاصل، برایند عمل کل مجموعه حاکمیت بوده است و اگر اشتباه بزرگی در یک بخش رخ میداد، این وظیفه سایر مسئولان بوده که جلوی اشتباه را بگیرند، هرچند بنا بر دیدگاهی، هردولتی که به جای دولت فعلی هم در این شرایط مسئولیت داشت، تنها میتوانست تفاوتی عملکردی در حد چند درصد بهتر یا بدتر ارائه دهد و کلیات این شرایط اجتنابناپذیر بود. براساس تجربیات جهانی، فاز فعلی برخورد ایران و آمریکا را میتوان در قالب جنگ اقتصادی ارزیابی کرد و سایر تحرکات مانند ترور شهید سلیمانی یا ساقطکردن پهپاد و حمله موشکی به عینالاسد، در حاشیه این تقابل اصلی به وجود آمدهاند. همه میدانیم که در جنگ اقتصادی دو کشور نیز مهمترین نماد و معیار برتری، ارزش پول ملی است. سقوط پول ملی یک کشور نشان از تضعیف توان و سرمایه داخلی آن کشور دارد بهخصوص اگر این سقوط در ابعاد چندبرابری رخ دهد و مانند اقتصاد ایران شاهد کاهش ارزش پول ملی به یکهفتم ارزش سه سال قبل آن باشیم. پس اگر بپذیریم که جنگ اصلی ایران و آمریکا، درحالحاضر جنگ اقتصادی است، دفاع و صیانت از ارزش پول ملی مهمترین اقدام دفاعی کشور است و اگر نتوانیم از ارزش پول ملی خود دفاع کنیم، عملا برتری و پیروزی دشمن را پذیرفتهایم.
همه دستگاهها و مسئولان کشور باید متوجه این حقیقت باشند که دشمن با کاهش ارزش پول ملی ما، عملا 80 میلیون ایرانی را فقیرتر کرده و پشتوانههای اجتماعی نظام را تضعیف میکند.
اما به نظر میرسد برخلاف اقدامات نظامی دشمن، بهویژه ترور شهید سلیمانی، مسئولان کشور درباره ترور اقتصادی ایران، حساسیت جدی نداشتهاند و اهمیت زیادی برای این حمله به قلب اقتصاد ایران و سفره مردم قائل نیستند و ازاینرو پس از هر حمله به ارزش ریال تنها شاهد اظهارات تکراری مسئولان مربوطه و وعدههای محققنشدنی هستیم.
درحالیکه اگر همانند حمله به شهید سلیمانی، در مقابل حمله دشمن به ریال نیز حساسیت و عزم مقابله جدی از سوی مسئولان وجود داشت، قطعا شاهد حفظ نسبی ارزش پول ملی و اعتبار ایران در برابر اقدامات ترامپ میشدیم.
به یاد داشته باشیم هر کاهش قیمت ریال به معنای کوچکترشدن سفره خانوادهها، بیکارشدن نیروهای کار، فقر و شرمندگی پدران در مقابل کودکانشان است، برای زوجهای جوان تشکیل زندگی تبدیل به آرزوی محال میشود، برای بیماران تأمین هزینههای معالجه جانفرسا و برای اکثر خانوادههای ایرانی، فروافتادن به زیر خط فقر و ناتوانی در تأمین حداقل معاش و خوراک و لباس، کابوسی دائمی میشود.
باید بپذیریم که اهمیت امنیت اقتصادی کمتر از امنیت فیزیکی نیست و در پی سونامی فقر، بزهکاری، سرقت و جرم بر جا میماند.
انتظار از همه مسئولان کشور، فراتر از دولت، آن است که با ایجاد جبههای مشترک برای حفظ ارزش پول ملی و جلوگیری از نابودی اقتصاد ایران، پیش از آنکه دیر شود، اقدامی عاجل کنند.