غلامعلی رجایی، مشاور فرهنگی مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی در گفت و گفت با روزنامه اعتماد در مورد برخورد سیاسی با مراسم تشییع فرهنگی استاد شجریان صحبت کرده است. که خلاصه آن در پی میادی:
**در واقع استاد شجریان شخصیتی چندوجهی بود و نباید فراموش کنیم کسانی که در تاریخ مانا میشوند، تصادفی به دل مردم راه پیدا نمیکنند. مردم هر کسی را به راحتی در دل خود جای نمیدهند. حتما دیدهایم که برخی هنرپیشهها یا ورزشکاران یا ... آمده و رفتهاند و ماندگار نشدهاند.
** اما برخی شخصیتها ماندگارند، برخی چون حافظ و سعدی و فردوسی و ... حتی از پس قرون باقی ماندهاند. به نظر من استاد شجریان به لحاظ شخصیتی و به لحاظ هنری و به دلیل تاثیر بسزایی که بر هنر ایران داشته نیز تا دههها مانا خواهد بود.
** از اینرو معتقدم که حق بود حرمت ایشان یا دستکم حرمت ربنایی که خواند و مردم را بر سر سفرههای افطار، مهمان صدای ملکوتی و آسمانی خود کرد، نگه میداشتند و اجازه میدادند تشییع باشکوهی با رعایت پروتکلهای بهداشتی برگزار شود.
** زمانی که آقای شجریان بیمار شد، آیتالله هاشمی من را با یک کتاب و دو انگشتر و دستخطی به عیادت ایشان فرستاد.
** البته نتوانستم با ایشان ملاقات کنم؛ چون در قرنطینه بودند. اما با خواهر آقای شجریان دیدار کردم و هدیهها را تقدیم کردم. بعدتر که در مورد بازخورد این عیادت پرسوجو کردم، شنیدم ایشان بسیار خوشحال شده که آقای هاشمی به یادشان بوده است.
** دو انگشتر هم که نگین آن سنگ قبر امام حسین (ع) بود، به آقای شجریان و همسرشان هدیه کردیم و یک کتاب روزنوشت آیتالله هاشمی را که خودشان امضا کردند و نوشتند تقدیم به «هنرمند متعهد». به هر حال کم پیش میآمد که آیتالله هاشمی به کسی، هم کتاب، هم پیام و هم هدیه بدهد که این کار را برای آقای شجریان کرد و سنگتمام گذاشت.
** از طرفی نگهداری آقای شجریان در این ایام بیماری، حتما هزینههای کمرشکنی داشته که حق این بود با ایشان و خانواده ایشان ملاقات شود و سرکشی به ایشان صورت گیرد. به نظر من اگر اجازه داده میشد تشییع شجریان برگزار شود یکی از مراسم باشکوه پس از سه تشییع امام، آیتالله هاشمی و شهید قاسم سلیمانی بود و میتوانستیم آن را تشییع چهارم بنامیم.
** این تشییع حتما مردم ایران را به خصوص نزد فارسیزبانانی که به آقای شجریان گوش میکردهاند، سرافراز میکرد. همین الان هم به نظرم باید مراسم مردمی مجازی برای ایشان برگزار شود؛ چراکه همه به شکلی نمکپرورده صدای ایشان هستند و سالها با صدای آقای شجریان افطار کردهاند و کمتر صدایی همچون صدای آقای شجریان همزاد و قرین لحظههای معنوی مردم بوده است.
** نکته بعدی اینکه آقای شجریان، سیاسی بود اما سیاستزده نبود. فقط یکجا تحمل نکرد و لباس سیاست پوشید و آن زمانی بود که رییس دولت وقت مردم را خطاب قرار داد و منتقدان و معترضان را «خس و خاشاک» نامید. ایشان هم در گفتوگویی مطرح کرد که من صدای این خس و خاشاک هستم. به نظر من تمام مواضع آقای شجریان یک طرف اما ایستادن کنار مردم، طرف دیگر، چراکه میدانست این موضعگیری برایش محرومیت به دنبال دارد اما پای مردم ایستاد.
** از همینرو هم برخی برای تخریب ایشان حتی پس از درگذشتشان هم رحم نکردند و حتی عکس نماز میتی را منتشر کردند که پرچم شیر و خورشید بر پیکر متوفی پهن شده بود و این عکس را به عنوان عکس نماز میت آقای دعایی بر پیکر استاد شجریان معرفی میکردند. در حالی که عکسها با واقعیت کاملا متفاوت بود و بر پیکر ایشان هیچ پرچمی نبود و حضار هم همگی ماسک بر دهان داشتند.
** اعلام عزای عمومی برای درگذشت آقای شجریان یک مطالبه عمومی بود که متاسفانه دولت در این زمینه کمکاری کرد.
** در حوزه فرهنگی غفلتهای بسیاری صورت گرفت که بحث آقای شجریان یکی از آنها بود. آقای شجریان شخصیتی فراملی داشت و بجا بود که پرچمها نیمه برافراشته میشد و حتی اگر مجلس عزایی برگزار نمیشد، عزای عمومی اعلام میشد.
** گمان نمیکنم دلی باشد که داغدار ایشان نباشد. دولت از اختیارات خود استفاده نکرد و نمیدانم در حالی که اواخر عمر دولت است، چه ملاحظاتی دارد که در این حوزه محافظهکارانه عمل کرد. دولت باید از اختیارات خود در ایام باقیمانده بیشتر استفاده کند و بیش از این، خود را در معرض نقد مردم قرار ندهد؛ چراکه گویی مردم از نقد فراتر رفته و به نوعی بدبینی رسیدهاند. به هر حال دولت از طریق وزارت کشور میتوانست در این زمینه ورود کرده و حالت نظامی را جلوی بیمارستان، بهشت زهرا یا مشهد ایجاد نکند.
** نمیدانم آیا در مورد عزای عمومی یا برگزاری مراسم تشییع از جایی به دولت نهی جدی صورت گرفته بود یا نه. اگر هم نهی شده باشد، روحانی باید میگفت کسانی که به من رای دادهاند، داغدار هستند و باید با آنها همدردی کنم. هیچ اتفاقی هم در تشییع آقای شجریان نمیافتاد.