محمدرضا نژادحیدری- مدیرمسئول:
مصاحبه اخیر محمدجواد ظریف منهای ضعفهای حرفهای مصاحبه کننده؛ دارای نکات بسیار مهمی بود که بعید است از دید ناظران سیاسی مغفول مانده باشد.
انتخاب زمان انجام این مصاحبه دقیق و هوشمندانه بود. در شرایطی که رقبای سیاسی ظریف او را در مرکز حملات خویش قرار دادهاند او به بسیاری از ابهامات پاسخ و درباره بسیاری از سوالات مجددا سخن گفت و در مقابل ضد خبرهای فراوانی که این روزها فضای مجازی را پر کرده؛ اخبار درست و دقیقی ارائه داد.
ظریف همچنین با پاسخ به سوالی درباره نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری و تاکید بر این موضوع که نامزد انتخابات نخواهد بود؛ سعی کرد بخشی از تحرکات وسیع و سازمان یافته علیه خود را خنثی کند.
اما آنچه بیش از هرچیز دیگری حائز اهمیت است این است که ظریف از ابتدای دولت سعی کرده اقتضائات دولتمردی را رعایت کند.
مهمترین چالش دولتهای اول و دوم دکتر روحانی این بوده است که اغلب وزرا و کارگزاران دولت از بالاترین سطوح حاضر در کابینه تا پائینترین سطوح مدیریتی مانند مدیران شهرستانی، فرمانداران و بخشداران به اقتضائات دولتمردی پایبند نبودهاند.
طبعا نمیخواهیم اینجا فهرستی از ویژگیها یا اقتضائات دولتمردی را شماره کنیم و اصحاب دولت را با این سنجه مورد ارزیابی قرار دهیم.
آنچه در اینجا برای ما دارای اهمیت است این نکته است که بسیاری از مدیران دولتی خود را در چارچوب نگرش و سیاستهای کلی دولت تعریف نمیکنند و در حقیقت تابع سیاستهای کلی دولت نیستند و در نتیجه در برابر توفانهای سیاسی که این روزها بیش از هر زمان دیگری به سمت خیمهگاه دولت میوزد؛ سعی میکنند سیاست صبر و سکوت را پیشه کنند و از دولتی که برای تصدی مسئولیت در آن امضا گرفتهاند حمایت نکنند. طرفه آنکه بعضاً نام این سیاست منفعلانه و سوداگرانه را اعتدال مینامند. موضوعی که چهارسال قبل درباره آن بسیار هشدار داده شد که اعتدال با چپ نشستن و با راست برخاستن به معنای عدول از استراتژی نیست و گرنه تعامل سازنده با نیروهای مختلف سیاسی برای ساختن کشور لازمه مدیریت در عصر امروز است.
آنچه اما مورد انتقاد است این است که مرزهای این تعامل آنقدر مخدوش شود که کارکرد اصلی مدیران که پیروی از سیاستهای عمومی دولت است از بین برود و قطبنمای مدیران به جای آنکه خود را با دولت تنظیم کند؛ به سمت سایر مراکز قدرت بچرخد.
صریح و سر راستتر این بحث این است که بسیاری از مدیران حاضر در دولت فعلی به دلیل اینکه دارای کمترین میزان شباهت با استراتژی دولت هستند؛ خود را موظف نمیدانند که در حوزه کاری خود از دولت و شخص رئیس جمهور دفاع کنند. امروز یکی از مشکلات شخص حسن روحانی این است که در دفاع از دولت تنهاست و پژواک صدای او حتی به بخشدارانش هم نمیرسد.
دولت در سطح سیاسی و خارج از دولت به دلیل اتخاذ برخی سیاستهای اشتباه جبهه بزرگ حامیان خود را از دست داده و آنان را ناامید ساخته و در سطح مدیران داخلی خود نیز برای جذب منتقدین دست به انتخاب مدیرانی زده که نسبتی با دولت ندارند. امروز در بدنه دولت کمتر مدیری برای خودش این رسالت را قائل است که در حوزه کاری خود از عملکرد دولت دفاع و در برابر تهاجمها سینه سپر کند و این بارِ سنگین باز هم به صورت طبیعی و نه دستوری بر دوش رسانهها و اندک فعالان سیاسی خارج از دولت گذاشته میشود که علیرغم دلخوریهایی که وجود دارد سعی میکنند به یاری دولت بشتابند.
در سطح مدیران سیاسی و اجرایی الان کدام فرماندار یا مدیرکل را میتوان پیدا کرد که از عملکرد دولت در سطح شهرستان و حوزه فعالیت خود به صورت قاطع دفاع کند؛ اگر حرفی برای گفتن ندارند و کارنامهای برای دولت متصور نیستند؛ چرا در جایگاه خود ماندهاند و اگر اعتقادی به دفاع از دولت ندارد چرا برای تصدی مسئولیت در این دولت زمین و زمان را به تنگ آوردند؟
اگر امروز همه وزرا، مدیران کل، استانداران، فرمانداران و بخشداران در سطوح مختلف و در ارتباطات سازمانیافته خود با بخشهای مختلف، سعی میکردند چالشها و مشکلات خود را برای جامعه تشریح و توفیقها را تبیین کنند بسیاری از فضاسازیهای روانی رقبای دولت خنثی میشد. اما شوربختانه خنثی بودن بخش وسیعی از مدیران دولتی باعث شده تا دیگر رمقی برای خنثیسازی عملیات روانی رقیب متعصب باانگیزه باقی نماند. صد البته در این موضوع بیش از هر کس دیگری دولت و سیاستگذاران پیدا و پنهان آن مقصر هستند که باتفسیر غلط از اعتدال سعی کردند افرادی را روانه دولت کنند که دفاع از دولت و رئیس جمهور را هم خلاف اعتدال میدانند و بعضاً افتخار میکنند که منتقد دولت هم هستند!
کوتاه سخن اینکه در این آشفته بازار شاید بتوان محمدجواد ظریف را جزو معدود دولتمردانی دانست که از آنچه که دولت و وزارتخانه تحت امر او انجام داده دفاع کند و منتقدان دولت را به چالش بکشد. ظریف هم میتوانست مانند بسیاری دیگر در ماههای باقیمانده از دولت خود را از چشم خبرنگاران دور نگاه دارد؛ مواضع دوپهلو بگیرد؛ برای خود از اعتدال حاشیه امن درست کند و یا هوس حضور در دولت بعد را کند و مانند داخلیهایی که به گفته او به آمریکا گرا میدهند؛ برای بقای خود به برخی جناحها گرا بدهد. اما او این کار را نمیکند چون او دارای یک اصول و اندیشه با اصالت است که آن اندیشه اجازه نمیدهد برخلاف آن عمل کند.