هزینه نزدیک کردن قدرتهای جهان را به خود دادهایم و حالا که میتوانیم وارد مرحله سوددهی شویم، چرا باید مسیر را تغییر دهیم؟
سیدحسین مرعشی در سرمقاله روزنامه ایران نوشت: جای تأسف بسیار دارد که قواعد سیاستورزی حرفهای در ایران، فارغ از تفاوتهایی که بین نگاهها و گرایشهای مختلف وجود دارد در موارد بسیاری درگیر مسائل شعاری و غلبه احساسات بر عقل و منطق شده است. گو اینکه سیاستورزی و بالاتر از آن، کشورداری مترادف و همسنگ طرح شعار است. این وضعیت را میتوان به روشنی در ماجرای بخشی از واکنشهای اخیر به ترور شهید محسن فخریزاده و خصوصاً طرح مصوب مجلسیها مشاهده کرد؛ طرحی که در عنوان آن بحث کاهش تحریمها مطرح شده اما با ابتداییترین محاسبات میتوان ثابت کرد که نتیجه آن کاملاً عکس این خواهد بود. ماجرا بسیار ساده است؛ امروز در منطقه خاورمیانه میتوان گفت که بالانس قدرت اصلی در دوگانه ایران-اسرائیل تبلور پیدا میکند. حتی ایفای نقش قدرتهای دیگری چون عربستان یا بازیگرانی مانند امارات متحده عربی نیز تا حد زیادی متأثر از این دوگانه است.
تقابل جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی تقابلی با ریشههای عمیق استراتژیک، عقیدتی و تاریخی است. در این دوگانه ما دارای بازاری بسیار بزرگ و اقتصادی متوسط هستیم و رژیم صهیونیستی بازاری بسیار کوچک اما اقتصادی پیش رو دارد. در صحنه بینالملل هم هر کدام از طرفین به یارگیریهای خاص خود و ایجاد نقاط نفوذ و تأثیر مختص به خود مشغول هستند. یارگیری رژیم صهیونیستی در میان کشورهای عرب در سالهای اخیر و ورود به فاز جدید آن در ماههای گذشته تا حد زیادی ذیل همین دوگانه و در تلاش برای پیشی گرفتن در حوزه نفوذ نسبت به جمهوری اسلامی ایران قابل تفسیر است، آن هم در شرایطی که ما دچار وضعیت اقتصادی ناپایداری شدهایم که این وضعیت بر معادلات تقابل یاد شده تأثیر مستقیم خواهد داشت. با این توصیف بسیار بدیهی است که ایران در کنار حفظ حمایت و نفوذ خود در محور مقاومت منطقه باید به فکر نفوذ و مقبولیت دیپلماتیک اش در ابعاد دیگر هم باشد تا بتواند به شکل مؤثرتری با رقیب و دشمن اصلی خود یعنی اسرائیل تقابل نرم داشته باشد. از این منظر هر گونه انزوا و تحدید روابطی برای ایران به مثابه یک امتیاز حیاتی برای رژیم صهیونیستی خواهد بود.
در ابعاد جهانی هم اوضاع ما قبل و بعد از برجام کاملاً روشن است. ما از فضایی که دارای کمترین متحد بینالمللی بودیم و ذیل شدیدترین تحریمهای اجماعی شورای امنیت قرار داشتیم به فضایی رسیدیم که اروپا بهعنوان مهمترین همپیمان امریکا در چند مرحله پشت سر هم، در تقابل میان ایران و امریکا طرف ما را گرفت. در این صحنه جدید امریکا یک انزوای تاریخی و بینظیر را در شورای امنیت، آن هم در مقابل ایران تجربه کرد. در صحنه بینالمللی هم کاملاً روشن بود که مخالفان برجام رهبران کدام کشورها بودند و چه قصد و منظوری از مخالفت خود داشتند.
شاید گفته شود موقعیت شکل گرفته برای ایران در مقابل امریکا در ماههای گذشته هیچ ما به ازای اقتصادی برای جامعه نداشته. حتی اگر قصد را بر صحت این ادعا نیز بگذاریم منطق به ما میگوید تا اینجای کار تمام هزینههای رسیدن به این مرحله و به دست آوردن این سطح از مقبولیت و وجاهت بینالمللی را پرداخت کردهایم. در شرایطی که میتوانیم به آوردههای اقتصادی این موقعیت در ماههای پیش رو خوشبین باشیم، از دست دادن تنها برگ برندهای که این موقعیت را برای ما ایجاد کرده یعنی برجام، چه منطقی خواهد داشت؟
برای تصمیمی که در مجلس گرفته شده میتوان سه فرض در نظر گرفت. فرض خوشبینانه این است که نمایندگان برای مواجهه با خواستههای احتمالی دولت بعدی امریکا برای بازگشت به برجام، در حال تدارک تدبیری هستند تا دست ایران هم برای شرط گذاری متقابل خالی نباشد. اما مهلتهای زمانی تصویب شده در این طرح چنین احتمالی را رد میکند چرا که همه این بازههای زمانی ناظر به تاریخهای قبل از آغاز به کار دولت بایدن هستند. فرض دوم میتواند این باشد که عزیزان نماینده اساساً متوجه حساسیتهای زمان و مکان و تأثیرات چنین اقداماتی روی منافع ایران نیستند و با محاسبه غلط نتایج و ثمرات این طرح، اقدام به تصویب آن کردهاند. در نهایت فرض سوم و بدبینانه نیز میتواند این باشد که نمایندگان محترم و رقبای عزیز دولت فعلی علاقه دارند تا پیامی از ایران به خارج برسد که قبل از استقرار دولت بعدی، امکانی برای پیشرفت در مذاکره و گفتوگوهای برجامی وجود ندارد و قدرت تصمیمگیری در این خصوص در اختیار دولت فعلی نیست. البته هر انسان وطندوست و عاقلی تمایل ندارد که صحت این مورد بیش از یک فرضیه احتمالی باشد چرا که معنای آن معطل کردن زندگی 80 میلیون نفر و استمرار فشار اقتصادی بر آنها به مدت حداقل 10 ماه دیگر خواهد بود.
اما با هر فرضی تاریخ سالهای اخیر نشان داده که معنای به هم زدن برجام در صحنهآرایی بینالمللی برای ایران تنها انزوای خودخواسته و بیشتر خواهد بود؛ انزوایی که بهترین هدیه به سران رژیم صهیونیستی است تا پیشروی اقتصادی و سیاسی خود در منطقه ما را تشدید کنند و برای تخطئه سیاستهای جمهوری اسلامی بهانه کافی را داشته باشند. از یاد نبریم که حتی دوستان نزدیک ما مانند چین و روسیه در سالهای 84 تا 92 چطور با تصویب 6 قطعنامه بسیار سنگین و تهدیدکننده علیه کشورمان با اروپا و امریکا همراهی کردند. از عزیزان مجلس باید پرسید امروز چه تضمین تازهای کشف کردهاند که بر اساس آن فکر میکنند با بر هم زدن برجام، یک بار دیگر به آن فضا بر نخواهیم گشت؟ ما امروز به جز قدرتهای شرقی، اروپا را هم در تقابل سیاسی با امریکا در موافقت با خود میبینیم و علاوه بر این بخش مهمی از هیأت حاکمه امریکا هم معترف به اشتباه ترامپ در رفتار با ایران هستند. چیزی که منابع جامعه ما را تأمین خواهد کرد، تبدیل کردن این موقعیت سیاسی به یک موقعیت اقتصادی در چارچوب همکاریها و مراودات تازه است. ما تا اینجا هزینه نزدیک کردن قدرتهای جهان و خصوصاً اروپا را به خود دادهایم و حالا که میتوانیم با درایت و عقلانیت وارد مرحله سوددهی آن برای کشور شویم، چرا باید مسیر را تغییر دهیم؟
به عبارت دقیقتر مجلس دو فرض کاملاً غلط را در اینجا در نظر گرفته؛ اول اینکه خروج از برجام باعث کاهش تحریمها خواهد شد و دوم اینکه در فضای پس از فروپاشی برجام امکان بهبود اوضاع اقتصادی فراهم میشود. باید گفت هر چقدر نه کل دنیا، بلکه همان دوستان ما در دولت قبل در مقابل فشارهای بینالمللی و سیل قطعنامههای سازمان ملل با ایران همکاری کردند، فردای به هم خوردن برجام هم خواهند کرد و هر چقدر اقتصاد ما ذیل آن تحریمها رشد کرد، پس از این هم ذیل تحریم رشد خواهد کرد. و در نهایت در این بازی و چنین صحنهآرایی بدون شک خوشحالترین افراد مقامات اسرائیلی هستند که در خلأ حضور جدی ایران در عرصههای سیاسی و اقتصادی میتوانند به یارگیری خود سرعت ببخشند.
مصوبه مجلس شمشیر تحریم را تیزتر میکند
حسین بهشتی پور در سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت: ... اما مصوبه اخير مجلس که نام «طرح لغو تحريمها» را بر آن نام نهاده است، شمشير تحريم آمريکا را تيزتر ميکند و چين و روسيه را که بهخاطر اجرای برجام از آمريکا فاصله گرفتند درصورتي که پروتکل الحاقي و تعهداتمان را کنار بگذاريم، عملا به سمت آمريکا هُل ميدهد که به زيان مردم ايران است. فراموش نکنيم که برجام بين دشمنان ايران انشقاق و فاصله ايجاد کرد ولي با اين اقدام باز به سمت شکلگيري يک اتحاد نامقدس عليه ايران پيش ميرويم. همان اجماعي که جو بايدن ميتواند خطرناکتر از ترامپ شکل دهد پس با چنين مصوباتي در اين جهت حرکت نکنيم. ضمن اينکه اگر قرار بود افزايش غنيسازي يا ذخاير در ايران موجب بازدارندگي هستهاي شود، بايد اکنون شاهد توقف تحريمها در کره شمالي که بمب هستهاي هم دارد، ميبوديم. بنابراين اگر بخواهيم واقعبينانه قضاوت کنيم مصوبه مجلس به حل مشکلات مردم در حد انتظار کمک نميکند و پيشنهاد ميدهم نمايندگان اقداماتي انجام دهند تا سلاح تحريم را از دست آمريکا بگيرند. يعني به جاي افزايش ذخاير اورانيوم يا افزايش درصد غنيسازي به انجام اصلاحات اقتصادي، کمک کنند تا بدينوسيله عملا سلاح تحريم، کارآمدي خود را از دست بدهد يا حداقل کماثر شود. ولي مادامي که همچنان سلاح تحريم را در دست آمريکا و متحدانش داريم، نميتوانيم بگوييم که اين طرح ميتواند تحريمها را کاهش دهد. اقداماتي انجام دهيم که سلاح تحريم از دست آمريکا گرفته شود، نه اينکه کمک کنيم تا آمريکا، متحدان بيشتري جلب کند و دوباره تجربه سالهاي 84، 85 و 86 تکرار شود که به نفع ملت ايران نيست. ...
انقلابیون واقعی جریان نفوذ را شناسایی کنند و اجازه ندهند با انقلابینمایی نظام را به سمت و سوی بحران سوق دهند
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود نوشت: هرگز تصور نمیشد عدم انتخاب مجدد ترامپ محافلی را در کشورمان تا بدین حد پریشان کند که حاضر باشند برای جبران این وضعیت ناخوشایند، متوسل به هر اقدامی بشوند.
البته آنان شاید حق داشته باشند چون شتابان به سوی پاستور و تکیه زدن بر کرسی ریاست قوه مجریه حرکت میکردند اما ناگهان راه آسفالتهشان پر از سنگلاخ شد و البته این از عوارض بیماری شیرینی قدرت است که آرام آرام به فرهنگ حکمرانی نفوذ کرده است. و درمان آن همتی بلند و اصلاحاتی فراگیر طلب میکند که جای بحثی دیگر دارد.
حالا ترامپ و متحدانش به ایران سیگنال میفرستند که همکاری با جو بایدن میتواند چه عواقبی داشته باشد و افراطیون داخلی نیز همان سیگنالها را به دستگاه دیپلماسی کشور ارسال میکنند. ظاهرا برای هردو جریان نهتنها ترور بلکه برخورد نظامی نیز مطلوب است. واقعهای که تحلیلگران سیاسی این روزها با شواهد و مدارک از آن سخن میگویند.
در این نوشتار ما را با آن طرف نه کاری هست و نه امکان تغییری را داریم. آنها مصمم هستند رئیسجمهور بعدی آمریکا در باتلاق گام بردارد و در مسیر حرکت او تا میتوانند مین کار بگذارند تا به نوبت منفجر شوند (چقدر این سیاست آشنا به نظر میآید!) اما در این سمت میتوان عمل کرد و راهی برای اصلاح داشت و از آتشافروزی قبیله انحراف و گره زدن سیاست داخلی کشور به گرا دادن دشمن جلوگیری کرد.
شرط اول این است که انقلابیون واقعی پیرامون خود، جریان نفوذ را شناسایی کنند و اجازه ندهند با شعارهای فریبنده و انقلابینمایی نظام را به سمت و سوی یک بحران سوق دهند. نهادها و رسانهها و افراد تأثیرگذار بازیچه و بلندگوی این جریان و هموارکننده راهشان نشوند. باید این نفوذیها را در هر صحنه و میدانی که هستند شناسایی کرد و دست رد به سینه نااهلان و نامحرمان کوبید چون آنان از آغاز کمر به نابودی انقلاب بسته بودند و امروز با سوءاستفاده از درگیری جناحهای داخل نظام، خود را در آستانه دستیابی به هدف پلید خویش میبینند. همین که توانستند قبح و زیان ویرانگر مشارکت حداقلی مردم را عادی جلوه دهند خیانتی بزرگ بود و اینک درصدد عادی ساختن فتح ارکان قدرت به هر قیمتی هستند. دین فقط وسیلهای برای مشروعیت این کجروی است و دینگریزی مردم اصلاً برایشان اهمیتی ندارد، همانگونه که فقر و رنج آنها را میبینند و عمداً برآن میافزایند.
نهایت کلام، وحدت و همدلی جبهه انقلابیون و ایثارگران سالهای دور راه نجات است که از خواب غفلت بیدار شوند و این پیمان نانوشته ترامپیسم را در ایجاد شکاف و تقابل کینهتوزانه میان مسئولین تا حد رویارویی علنی قوای مملکت و بیاعتمادی بیشتر مردم را باور نمایند شاید تا دیر نشده با تکیه به همان ملتی که همواره محور امنیت و ثبات و دوام نظام بودهاند و بازگرداندن اعتماد از دست رفته آنها، این توطئه هولناک را بیاثر نمایند تا حرکتی مقتدرانه و با عزت که هدف اصلی آن رضایت مردم و آسایش و رفاه آنان باشد، ادامه یابد.
مسئولیت موضوعات مرتبط با تحریمها و توافق هستهای در آینده با مجلس است
داریوش قنبری در سرمقاله روزنامه آفتاب یزد نوشت:طرح مجلس با عنوان «اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها» درحالی دیروز تایید و ابلاغ شد که پیش از این انتظار میرفت چنین طرحی به مرحله نهایی نرسد. با توجه به چالشهایی که هم اکنون در سطح بینالملل وجود دارد این طرح میتواند موارد جدیدی را متوجه ایران کند، با این حال شاید بتوان امیدوار بود در آینده وضعیت دیگری را شاهد باشیم که بیشتر با منافع ملی کشور مطابقت داشته باشد. این درحالی است که با توجه به تغییرات بینالمللی خوش بینیهایی به وجود آمده بود که شاید بتوان وضعیت سخت حدود سه سال اخیر و تحریمهای دولت ترامپ را تغییر داد اما ایجاد محدودیتهای داخلی میتواند در نوع خود وقفههایی را برای بازیابی منافع کشور در آینده ایجاد کند. از سوی دیگر موضوعی که در این طرح و تصویب آن دیده میشود کم رنگ شدن اصل تفکیک قوا است.
اگرچه وظیفه مجلس قانونگذاری است اما در حوزهای مانند سیاست خارجی این قانونگذاری باید تعیین چارچوبهای کلی برای دیپلماسی باشد، اینکه شاهد هستیم در این طرح به طور موردی و در جزئیات مجلس برای دولت تعیین تکلیف کرده است به نوعی ورود قوه مقننه به قوه مجریه است.
از سوی دیگر با شرایط ایجاد شده و ابلاغ این طرح میتوان گفت مسئولیت موضوعات مرتبط با تحریمها و توافق هستهای در آینده با مجلس است و دولت با توجه به اینکه عملا طبق قانون اختیاراتش به شدت محدود میشود نمیتواند مسئولیتی برعهده بگیرد. با این حال موضوع تنها این نیست که خرسند باشیم دیگر مسئولیتی متوجه دولت نیست زیرا اگر چنین تصمیماتی تبعاتی برای کشور داشته باشد فارغ از اینکه چه کسی مسئول آن بوده زیانهایی را متوجه منافع ملی میکند که باید در این زمینه مقامات بالادستی چاره اندیشی لازم را داشته باشند.
آنچه در این طرح اخیر رخ داد ورود مجلس به حوزه اجرایی بدون آنکه به طور قانونی چنین اختیاراتی برای بهارستان در نظرگرفته شده باشد.