گفتارنو: مرتضی بانک دبیر شورای مناطق آزاد و ویژه اقتصادی است که در سال ۷۳ در سمت استانداری کرمان در جوار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فعالیت میکرده در سالروز شهادت این شهید ، بانک از خاطرات و تاثیرگذاری حاج قاسم سلیمانی در اقتصاد و امنیت منطقه به باشگاه خبرنگاران جوان می گوید که میخوانید.
شما در جریان رد شدن حاج قاسم در گزینش سپاه بودید؟
خدا رحمتشان کند، بله در همان زمان این موضوع به گوش من نیز رسید که جوانی برای حضور در سپاه داوطلب بوده، اما به علت اینکه تنها آستین کوتاه به تن داشته او را از سیستم گزینش رد کرده بودند، بلافاصله جلسهای را در همان زمان تشکیل دادیم و از مسئولان گزینش خواستیم تا برای جذب افراد توانمند اینگونه موارد را مدنظر قرار ندهند و همین هم شد که این جوان طی مدت ۱۶ ماه یا شاید هم ۱۸ ماه به فرماندهی یک عملیات جنگی رسید. این مورد در خود او هم بود که هیچ گاه برای واگذاری مدیریتها نباید به ظاهر افراد توجه داشت بلکه باید از تمام توانمندیهای او برای کار استفاده کرد.
شما فرمانده سپاه شدید و ایشان در یک برهه معاون شما شدند؟
بله؛ ایشان بعد از جذب بعد از مدتی به سمت معاونت سپاه کرمان و لشکر ثارالله در آمدند. طی سال های گذشته هر گاه من را در جلسه ای می دیدند با خنده می گفتند" آقای بانک شما اولین حکم من را زدید".
یعنی شما اولین کسی بودید که برای حاج قاسم اولین حکم کاری شان را صادر کردید؟
بله و همواره چه در دورانی که ایشان حضور داشتند و چه بعد از شهادتشان به این امر افتخار کردم. بعد از اینکه جذب شدند، معاون عملیات سپاه کرمان یعنی معاون من شدند. بعد از مدت کوتاهی که در این سمت بود پیش من آمد و خواستار نقش مشخص تری برای منطقه ششم کرمان در جبهه شد. با برادر محسن رضایی صحبت کردیم و من هم این پیشنهاد را قبول کردم. نقش موثری در حصر آبادان داشتند و این تیپ منطقه ششم هم نقش مهمی داشت.
بسیاری از مسئولان او را فراتر از یک نظامی و فرمانده می دانند، شما نیز در ایشان این امر را دیدید؟ خاطره یا مصداقی برای این موضوع دارید؟
او در مذاکره هم عنصر بی بدیلی بود که در تمام کشور ها مذاکره را اولویت برای تسهیل روابط قرار می داد. در دیدارهایش با مقامات سیاسی مانند یک سیاست مدار عمل می کرد نه به عنوان یک فرد نظامی، شخصیت های مختلف در او دیده می شد. تلاش و پیگیری از عمده ترین ویژگی های مدیریتی او بود.
از دوران استانداری بگویید؟
زمانی که من استاندار کرمان شدم به توانمندیهای این بزرگوار و دوست ایمان داشتم. مدتی بود که در آن زمان یعنی سال ۷۳ ناامنیها در گوشهای از کرمان یعنی جاده جیرفت و بم مشهود بود به نوعی که روزانه سه یا چهار درگیری گزارش میشد. این موضوع را به رئیس جمهور یعنی مرحوم هاشمی رفسنجانی گزارش کردیم و با خود شهید سلیمانی هم صحبتهایی کردیم که برای برطرف شدن این ناامنی چارهای بیاندیشیم.
آن زمان شهید سلیمانی چه سمتی داشتند؟
ایشان در آن زمان فرمانده سپاه منطقه ۶ کرمان بودند. بعد از موافقت رئیس جمهور با همکاری و طرح شهید سلیمانی به بررسی ناامنیها پرداختیم. این طرح چهار فاز عملیاتی داشت که ابتدا برای افراد مسلح اجازه اظهار اسلحه و دریافت اماننامه داده میشد. در مرحله بعد هشدار و در نهایت اگر افراد مسلح توجهی به این موضوع نمیکردند تیم وارد عمل میشد و عملیات امن سازی منطقه را انجام میداد.
موفقیت در این طرح به چه صورت بود؟
به طرح ایشان ایمان داشتیم بعد از این که این طرح موفق شد سردار سلیمانی جلسهای را با من ترتیب داد و در آن جلسه با صراحت به من گفت" آقای بانک اگر دست این افراد را که بنا به اقتضای نبود درآمد دست به این شرارتها زده بودند را بند فعالیت اقتصادی نکنیم قطعا دوباره آنها به کار قبلی خود دست خواهند برد" من هم به این نکته و نظر ایشان پی برده بودم. بنابر این با همت ایشان عملیات تاسیس ۱۰۰ تعاونی کشاورزی را آغاز کردیم و همین افراد را در این تعاونیها تبدیل به فعالان مهم حوزه کشاورزی کردیم. از آن سالها بود که کرمان در حوزه کشاورزی توانست پیشرفت قابل قبول را شاهد باشد.
یعنی دیدگاه این شهید بر اقتصاد کشور هم معطوف بود؟
ایشان در موضوعات مختلف نگاه تخصصی و ویژه اعمال می کرد. یعنی معتقد بودند اگر در کشور یا مرزها امنیت لازم نباشد تمام موضوعات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را تحت تاثیر قرار می دهد. صرفا نگاه نظامی را در ایشان نمی دیدم. سیاست مدار، یک انسان اجتماعی و تمام ابعاد بود. بسیاری از فعالیت های اقتصادی که در هرمزگان و کرمان قوت گرفته از تعابیر ایشان از ایجاد کشوری توانمند بود. همیشه معتقد بود نباید ماهی به دست مردم دهیم بلکه باید ماهگیری یاد مردم بدهیم. اینکه کمک و یارانه بدهیم که نشد راهی برای پیشرفت بلکه باید اشتغال ایجاد کنیم.
طی سال های گذشته دیدار با ایشان داشتید؟
بله خب دیدارهایی پیش می آمد و تماس هم داشتیم. از خصوصیات اخلاقی ایشان که من شرمنده وی هم می شدم این بود که برای دیدار با بنده همواره پیشقدم ایشان بودند و می گفتند بگذار من به دفتر یا محل کار شما بیایم و این من را شرمنده می کرد. اجازه نمی داد من به دیدار ایشان بروم و خودشان به دیدار من می آمدند. طی سال های گذشته هم این اتفاقات رخ می داد. چندین بار در نهاد ریاست جمهوری جلساتی داشتیم و بعد از تشکیل دولت یازدهم من به دیدار ایشان رفتم و نکاتی را مطرح می کردند.
در دولت دوازدهم هم قبل از تشکیل دولت جلساتی داشتیم و بعد از ابتدای دولت دیگر نتوانستم جلسه خصوصی با ایشان داشته باشم. خبر شهادتشان را بعد از نماز صبح در تلفن همراه دیدم شوکه شدم و فکر کردم فضاسازی است، تماس گرفتم با دوستان و مطمئن شدم، آخرین دیدارمان در همان هواپیمایی که پیکر پاک ایشان به کرمان منتقل می شد بود و ایشان به سفر ابدی رفتند، هرچند حضورشان را هرروز حس می کنم. از ایشان درس های زیادی گرفتم. در دوران دفاع مقدس پیروزی هایی از او دیدیم که باورمان نمی شد. جنگ را با کمترین امکانات و با تدبیر تا جایی که دشمن کم بیاورد پیش می بردند و همین امر مثال زدنی بود.
شما از مکتب حاج قاسم چه چیزی برداشت کرده اید؟
فقط این را بگویم که باید از او یاد گرفت که برای خودمان کار نکنیم و خدا را در پیش خودمان ببینیم. کاری که او کرد و هیچ چیزی برای خودش نخواست، نه مال و اموالی برای خودش اندوخت و نه جایگاه خاصی را برای فرزندانش تدارک دید. ببینید او با اینکه می توانست موارد زیادی از مشکلات بر سر راهش را با جایگاهش حل کند اما این کار را نکرد و مردمی ماند همین شد که ما چنین تشییع پیکر و قدردانی از طرف مردم را از او دیدیم.