روزنامه شرق نوشت: اکنون مانند سال 76 باز هم اصلاحطلبان استراتژی خاصی برای آینده ندارند و اگر در آن سال نیروهای چپ خط امامی نمیدانستند قرار است به نیروهای اصلاحطلب تبدیل شوند و هشت سال دولت را در اختیار داشته باشند و همزمان چهار سال مجلس را هم به دست بگیرند، اکنون هم آینده برای اصلاحطلبان مبهم است. البته یک تفاوت مهم در این بین وجود دارد.
آن زمان اصلاحطلبان با رویکردهای تازه خود هنوز محدودیتهای کنونی را نداشتند، ازجمله آنکه هنوز سرمایه اجتماعی برآمده تحولخواه که پشت نیروهای چپ ایستاده بود، آنها را متمایز از تصمیمسازان هسته اصلی قدرت در جناح راست تلقی میکرد و تصور این بود که اصلاحطلبان توان اصلاحات سیاسی و فرهنگی را دارند که البته تلاشهایی هم بهویژه در مجلس ششم و دوره اول خاتمی در این زمینه شد. این اعتماد تا سال 92 نیز با اصلاحطلبان همراه بود و حتی مردم بدون هیچ پرسشی به تصمیم تشکیلاتی اصلاحطلبان مبنی بر حمایت از یک نیروی غیراصلاحطلب پاسخ مثبت دادند؛ تا آنکه اصلاحطلبان به دلیل سکوت خود و البته عملکرد نهچندان قابل دفاع دولت مورد حمایتشان، قدری ازسوی سرمایه اجتماعی خود طرد شدند. دومین محدودیتی که اصلاحطلبان در سال76 با آن مواجه نبودند، نوع برخورد نهادهای نظارتی است. آن زمان هنوز رد صلاحیت به شکل کنونی نبود تا آنکه اصلاحطلبان طعم ردصلاحیتهای گسترده را در انتخابات مجلس هفتم حس کردند و این چالش تا به امروز نیز با آنان همراه است.
شاید بتوان یک وجه مشترک دیگر نیز میان این روزهای اصلاحطلبان با شرایطشان در سال 76 پیدا کرد؛ آنکه ممکن است نوع عملکرد اصولگرایان، چه در دولت و چه در مجلس، باز هم مردم را به سمت «نه» به شرایط موجود ببرد که باید دید در آن شرایط اصلاحطلبان همچنان میتوانند آلترناتیو جامعه محسوب شوند؟ حتما پاسخ به این پرسش مهمترین چالش این روزهای نیروهایی است که روزگاری باعث شکست ناطقنوری شدند.