محمدعلی گلابزاده در روزنامه اطلاعات نوشت: خبر کوتاه، اما تأسفبار بود، مهدی آگاه هم رفت، مردی که به راستی از سرآمدان روزگار خود و در شمار برترینهای معاصر بشمار میرفت، اما قدر او شناخته نشد و اتفاقاً در زمانهای که بسیاری از بیمایگان و کوته آستینان تلاش میکنند تا جامه شهرت و ناموری بر قامت خود بیارایند و به قول معروف، سری توی سرها درآورند، مهدی آگاه از هر چه شهرت بیزار بود و مولانا گونه زندگی را در گمنامی طلب میکرد و میکوشید تا «گیاه بام» باشد.
غنچه باشی کودکانت بر کنند
دانه باشی مرغکانت برچنند
دانه پنهان کن به کلی دام شو
غنچه پنهان کن، گیاه بام شو
و چنین بود که از غنچه بودن پرهیز میکرد و روئیدن بر بلندیها را آرزو داشت تا رهروان کوچههای زندگی او را نبینند و نشناسند.
مهدی آگاه به راستی آگاه بود، به ویژه در زمینه اقتصادی از نوادر روزگار ما بشمار میرفت. او آن قدر سعه صدر داشت که وقتی در مجلسی حضور مییافت، از چنان آرامشی برخوردار بود که اگر کسی او را نمیشناخت، تصور میکرد از بیمایگی سکوت کرده و نمیدانست که:
آنکس که مایه دار بود خود نمای نیست
هرگز کسی گلی به سر باغبان ندید
او بزرگی را در عمل میدید، نه در حرف و سخندانی، به همین دلیل کارهای بزرگی در زمینه اقتصادی انجام داد که خیلیها از آن بیخبرند.
مهدی در دامان مردی پرورش یافته بود که اگر او را اعجوبه کار آفرینی و تولید و اقتصاد برشماریم، سخنی به گزاف نگفتهایم، شادروان حاج غلامرضا آگاه، پدر پسته کرمان و به قول استاد باستانی، از اقتصادیون عجیب عالم بود که در شورهزارهای کرمان، ماهی۱ دریا را به خورد درختهای بنه جنگلی داد و از آن پسته استخراج کرد و به آمریکا فرستاد و دلار به دست آورد و آن دلارها را خرج ۹ فرزند خود کرد تا در انگلستان و سایر کشورها درس بخوانند و به ایران برگردند و یکی رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران شود و... اقتصاد یعنی این.
باری او در چنین مکتبی درس آموخته بود، پدری که پس از برداشت اولین محصول پسته رفسنجان برای معرفی آن به دنیا، از یک سو با سران کشورها مکاتبه میکرد از طرف دیگر، اولین محموله را برای شخصی بنام «ژرماک» به بمبئی فرستاد، مقداری از آن را به آمریکا برد و معرفی کرد و... این گونه پسته را به عنوان یکی از صادرات ارز آور کشور تبدیل ساخت.
آگاه از اعتقادات مذهبی بالایی برخوردار بود و با علماء رابطه تنگاتنگی داشت، آن گونه که به قول حجتالاسلام حجتی کرمانی وقتی پدرش بیمار میشد، مرحوم آگاه در منزل به عیادت ایشان میرفت و...شادروان آگاه که از ستیزهگران متعصب بابیها بود، اعتقاد داشت که شکوفایی اقتصاد را باید در سایه عزت اسلامی و سر افرازی ملی جستجو کرد.
آری، مهدی در مکتب چنین پدری پرورش یافته بود، مردی با همان باورهای مذهبی و اعتقادات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، مهدی آگاه پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در کرمان، وارد دانشکده فنی شد سپس خود را به دانشکده علوم منتقل کرد، آنگاه راهی انگلستان شد و سرانجام از دانشگاه بریستول در رشته منطق ریاضی فارغالتحصیل شد. عشق به زبانهای فارسی میانه و سغدی او را به دانشگاه کمبریج کشاند و بعد از مدتی به ایران بازگشت. و در دانشگاه شریف به تدریس اشتغال یافت، اما پس از مدتی به دلیل گرفتاریهای زندگی و آغاز بیماری که تا پایان عمر همراه او بود، دانشگاه را رها کرد و امور اقتصادی و کشاورزی را دنبال کرد.
اگر بگوئیم زندگی زنده یاد مهدی آگاه، آمیزهای از علم و کارآفرینی و خداجویی بود و لحظهای از آن بیثمر و بدون اثر نماند، سخنی به گزاف نگفتهایم. او دانش را دوست داشت برای اینکه در خدمت تولید و کارآفرینی باشد، نه اینکه تنها به عنوان یک مدرک تحصیلی، زمینه تفاخر قرار گیرد، دلیل آن را هم میتوان در رهگذر کارهای تولیدی و اقتصادی گوناگونی که کارنامه زندگیش را سرشار از افتخار کرده، جستجو کرد. او همیشه میگفت، دانشی که بهره ملموسی به جامعه نرساند، به پشیزی نمیارزد و چنین بود که در پایان رژیم پهلوی، زمانی که نفت گران شد و با ارتقاء سطح زندگی مردم، میزان تقاضا بالا رفت و وارداتِ لوازم خانگی بر صادرات پیشی گرفت، او که تا آن زمان مدیریت یک شرکت بزرگ لوازم خانگی را به عهده داشت، کار خود را رها کرد و به کرمان برگشت و در کوتاهترین زمان، خط سوم تولید کارخانه سیمان را راهاندازی کرد.
استاد آگاه این اندیشه را مدیون توصیههای پدر بود که میگفت: شغلی که در آن بهرهای به کسی نرسد و تمامی سود را نصیب تو سازد، انتخاب مکن، به ویژه هرگز به مشاغلی چون بنگاه داری، صرافی و امثال آن میاندیش، زیرا اشتغالزایی ندارند و درآمدی که در انزوا به دست آید، روشنای راه اقتصاد جامعه نخواهد بود.
اتفاقاً ابن خلدون ـ که برخی نظرات اقتصادی او را برتر از آدام اسمیت میدانند ـ همین عقیده را داشت، به همین دلیل بود که آگاه از میان اصحاب اقتصاد ارادت ویژهای به خلدون و پیروانی چون شادروان همایون صنعتی داشت و کارآفرینی او را میستود و میگفت او را تقدیر میکنم که گنج را در رهگذر رنج میطلبد نه از راه آسان و دلالی و...
تولید محصولات کشاورزی هم از مشاغل مورد توجه او بود، پسته تولید میکرد و به جای جای جهان فرستاد و ارز آوری داشت، ارزی که دوباره در چرخه تولید و کارآفرینی در وطن قرار میگرفت، اولین صادرات او ۸۰۰ کیلو مغز پسته سبز بود که به تدریج افزایش یافت و کمکم با همکاری برخی تولیدکنندگان دیگر، این رقم را به ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار کیلو رساند و در این بخش ۳۰۰ درصد بر کارآفرینی در کرمان افزود و هزاران نفر را به کار گرفت. بعد از این او به فکر صادرات پسته برشته برآمد و در این کار هم موفق بود و همچنین با مشارکت محسن جلالپور و امیر ارجمند، صادرات پسته به شیلی را دنبال کردند و زمینه کار برای عده دیگری را فراهم ساخت.
آگاه، پس از فعالیتهایی که به بالا رفتن سطح تولید در کارخانه سیمان کرمان انجامید، به جمع مدیران کارخانه سیمان ممتازان پیوست و در راهاندازی آن ایفای نقش کرد. این کارآفرین خستگیناپذیر، هزینههای راهاندازی و حقوق و دستمزد دو نفر مهندس خبره را تأمین کرد تا در خصوص «افلاتکسین» یا همان سم قارچی که از گونههای قارچ افشانکچه منشاء میگیرند و هر سال لطمه قابل توجهای به پسته کاران وارد میکنند به تحقیق و پژوهش بپردازند حتی زمینه مسافرتهای خارجی آنها را فراهم ساخت و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نداشت این پژوهش تا آنجا موفق بود که دیگر کشورها هم از آن بهره بردند.
شادروان مهدی آگاهِ کارآفرین همچون دیگر هماندیشانش و کارآفرینان دیگر مانند حاج اکبر صنعتی بانی پرورشگاه صنعتی، همایون صنعتی و... مخالف پرداخت یارانه نقدی بود و این اقدام را نوعی گداپروری و دور شدن از کار و تلاش و تولید میدانست. او میگفت درآمدی که از راه تولید و عرضه خدمت به دست نیاید، سم مهلک جامعه است. او مستندات زیادی در دفاع از این باور عرضه میکرد و بر این عقیده پای میفشرد، در ضمن حمایت و پشتیبانی مالی از نیازمندان واقعی که قادر به کار نیستند را نادیده نمیگرفت و آن را هم نشان عاطفه اجتماعی میدانست. آگاه با بیان یک افسانه انگلیسی میگفت: حکایت کسانی که نشستهاند تا کار نکرده و بدون تلاش، درآمدی کسب کنند و از این راه امرار معاش کنند مانند همان ساده لوحی است که عارفی را واسطه قرار داده بود تا از خدا بخواهد که بلیط بختآزمایی او برنده شود، سرانجام پس از مدتی انتظار گلایه کرد که به جایی نرسیده و صاحب مال و منالی نشده... ندا آمد که ای عارف به این آدم خوش باور بگو، تو چگونه میخواهی بلیط نخریده، برنده شوی؟!
باری دل آگاه دیگری چون مهدی آگاه از میان ما رفت اما نیکیها، روشنای اندیشه و خدمات شایستهای که به تاریخ، فرهنگ و تولید و اقتصاد این سرزمین کرد هرگز از یاد نخواهد رفت. به قول هم شهریش خواجوی کرمانی:
زچهره هیچ نماند نشان ولی ما را
نشان چهره در این رهگذار خواهد ماند
یاد و نامش همواره گرامی باد
پینویس:
۱- مرحوم آگاه دریافته بود که ماهی «موتو» یعنی همان ماهیهای ریز دریا وقتی پای درختان پسته «چال شوند» و بپوسند، حکم کود شیمیایی را پیدا کرده و موجب تقویت درخت، باروری بیشتر و بالا رفتن کیفیت محصول میشود.