محمدعلی شهابی: معاون پارلمانی دولت اعلام کرد که گزینه پیشنهادی تصدی وزارت رفاه، فردا معرفی میشود.
خبری که سالهاست ارزش خبری خود را از دست داده و تکراری شده است، زیرا دوره تصدی وزرای این وزارتخانه به قدری کوتاه است که اهل فن میدانند این وزارتخانه قربانگاه مدعیان شده است و میتواند هر کسی را به زیر کِشد.
واقعیت این است که بعد از تصویب ساختار جامع نظام رفاه و تامین اجتماعی در اواخر دولت هفتم و معرفی شریفزادگان به عنوان اولین وزیر رفاه، این وزارتخانه دیگر مدیر تراز اول و علمی نداشته به طوری که هیچ کدام از وزرا و مدیران بعدی این وزارت توانایی اداره آن را نداشتهاند و ردای وزارت و مدیریت بر تن آنها گشاد بوده است.
در دولت احمدی نژاد با احتساب افراد معرفی شدهای که نتوانستند رای اعتماد کسب کنند و همچنین مدیران عامل تامین اجتماعی، مجموعا ۱۱ وزیر و مدیرعامل آمدند و خراب کردند و رفتند.
در دولت روحانی این مجموعه ثبات بهتری داشت اما عملا در همین دوره هم شستا دراختیار ژنهای مرغوب بود یا با وجود مخالفت کارشناسانه، بیمه سلامت از پیکر این وزارتخانه کنده و به وزارت بهداشت سپرده شد و این جابجایی هم نتوانست نیل به مقصود باشد.
علی ربیعی هم که بیشترین مدت را در وزارت بود به نسبت مدیریت طولانیتر، عملکرد درخشانی نداشت و پس از دو بار استیضاح جای خود را به شریعتمداری سپرد که دوران او نقد فنیتر میطلبد که از حوصله این مطلب خارج است.
در مجموع به دلیل شرایط خاص این وزارتخانه و سازمان تامین اجتماعی و همچنین شرایط سیاسی کشور بعد از ۹۶ و همچنین خروج آمریکا از برجام و نزدیک شدن انتخابات، عملا مدیران این دو مجموعه به روزمرگی مبتلا شده و خروجی مناسبی نداشتند.
از بین مدیران اسبق، ستاریفر، سلیمانی، حافظی و تا حدودی هم سالاری به نسبت موفقتر نشان دادند. این وزارت سالهاست از نظر معنوی زیرمجموعه مجلس شورای اسلامی محسوب شده و ربطی به دولتها ندارد و به همین علت نمایندگان مجلس سعی کردهاند با فشارهای سیاسی و خلاف اصول کارشناسی و بعضا همراهی برخی مدیران جاه طلب درون تامین اجتماعی حداقل مجوز ساخت یک درمانگاه در حوزه انتخابیه خود را دریافت کنند.
درمانگاههایی که حاصلشان فقط سبد رای نماینده بوده و تاثیری بر روندهای سلامت نداشتهاند. شستا هم عملا حیاط خلوت معرفی شدگان نمایندگان، مقامات و آقازادهها بوده و هیچ خروجی برای جامعه هدف و بیمهشدگان نداشته است.
گردش نخبگان وجود ندارد و عملا هر وزیر و مدیری بدون کمترین برنامه، جز فامیلسالاری هیچ نقشه راهی نداشته است.
واقعیت این است که ما امروز با خلا مدیریت ارشد در این وزارتخانه و سازمان تامین اجتماعی مواجهیم.
اگر از چهرههایی مانند صفایی فراهانی یا احمد خرم یا طیبنیا فاکتور بگیریم، هیچ فردی در بین دو جناح سیاسی قدرت در ایران وجود نداشته و ندارد که بتواند مستقل و به دور از جریانات سیاسی مقدرات این وزارتخانه را سامان دهد.
البته وضع اصولگرایان در این مقوله بدتر است. آنها اصولا در بدنه مدیریتی خود هرگز نتوانستهاند وزیر رفاه پرورش دهند و با این ساختار فنی بیگانهاند و همچنان به این وزارتخانه فنی و علمی و بیمهای به چشم ستاد انتخاباتی نگاه میکنند.
شاید پیشنهاد طنز آلودی باشد، اما چه اشکال دارد اگر مانند سرمربی تیمهای ملی، یک وزیر خارجی هم برای این وزارتخانه وارد کنیم شاید در کنار استفاده از چهرههای با سواد اما منزوی شده گشایشی حاصل شد!