دبیرکل جمعیت توسعه و آزادی استان کرمان میگوید: در دفتر سیاسی جمعیت تصویب کردیم که نامهای برای مسئولان عالی استان بنویسیم و نظرات خود و تحلیلمان را به صورت روشن بیان کنیم. البته جمعبندی این بود نامه را فعلا غیرعلنی ارسال کنیم.
به گزارش گفتارنو محمدرضا نژادحیدری در گفتوگویی به تحلیل مسائل روز کشور پرداخت که در پی میآید:
فکر میکنید چه شد که موضوع مرگ یک دختر جوان تبدیل به یک اعتراض اجتماعی گسترده شد؟
موضوع مرگ خانم مهسا امینی در مقام استعاره همچون یک صاعقه بود که به خرمن مطالبات جامعه برخورد کرد. همه میدانند که جامعه ما در حال حاضر با انبوهی از مطالبات پاسخ داده نشده روبرو است. براساس پژوهشها عمده مطالبات مردم در حوزه مسائل اقتصادی، پس از آن مسائل اجتماعی و فرهنگی و پس از آن مسائل سیاسی است. این مطالبات هنگامی که پاسخ مناسب دریافت نکند، فشرده میشود و با اندک موضوعی به صورت انفجاری سرباز میکند. ماجرای درگذشت غمبار مهسا باعث شد تا بخشهایی از جامعه به این موضوع واکنش نشان دهد.
اما برخی میگویند آتش بیاری سلبریتیها باعث شده که فضای کشور دچار تشنج شود.
تقلیل اعتراض اجتماعی به یک امر جنبی طبیعتا آسانترین کاری است که میشود انجام داد، در حقیقت پاک کردن صورت مساله است. کسانی که این حرفها را میزنند نمیخواهند که این مسائل را حل کنند. آقای شریعتمداری در کیهان که هر روز بر طبل تفرقه میکوبد و خودش از عوامل عصبانی کردن جامعه است طبیعی است که بگوید تقصیر سلبریتیهاست. سلبریتیسازی اساسا کار تفکر آقای شریعتمداری است. وقتی در تلویزیون چهرههای اهل فضل و ادب امکان حضور پیدا نکنند طبیعی است سلبریتیها رشد میکنند.
اما اگر مطالبات جامعه پاسخ داده شود، تنوع سلایق به رسمیت شناخته شود و جامعه امکان طرح مطالبات را به صورت مسالمتآمیز را داشته باشد، اگر تمام دُوَل خارجی، همه سلبریتیها و همه کسانی که ممکن است عامل اعتراض شناخته شوند، دست به دست هم بدهند نمیتوانند کاری از پیش ببرند. اما اگر نارضایتی در کشور زیاد شد و سرمایه اجتماعی کشور افت کرد، طبیعی است که گروههای خارج از کشور هم در این شرایط بیکار نمینشینند. آنها هم دنبال اهداف خودشان هستند. در واقع اگر زیرساختی فراهم باشد و شرایطی ایجاد شده باشد عوامل بیرونی امکان تاثیرگذاری خواهند داشت.
در حال حاضر احزاب چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
احزاب مانند بسیاری از نهادهای دیگر جامعه از معنا تهی شدهاند. ما آنقدر احزابمان را محدود کردهایم و آنقدر فعالیت حزبی و سیاسی را «هو» کردهایم که بخش دارای مطالبه جامعه تصمیم گرفته خودش بدون شکل و قالب بیاید در خیابان و مطالباتش را پیگیری کند. در حالیکه احزاب در همه جای دنیا نقش میانجی را بازی میکنند و مطالبات مردم را به صورت کانالیزه به حکومت منتقل میکنند و در مواقع بحرانی میتوانند نقش آفرینی کنند. اما متاسفانه این نقش را ما در ایران به رسمیت نمیشناسیم و احزاب را به عنوان زینتالمجالس میخواهیم که در بسیج عمومی برای برگزاری برنامهها در نقش سالن پرکن از آن استفاده کنیم. ضمن آنکه نیروهای حزبی به دلیل موضعگیری و اظهار نظر و نقد سیاستها از سوی بخشهایی از حاکمیت، پذیرفته نمیشوند و همواره در معرض حذف از چرخه سیاسی هستند. لذا هزینه فعالیت حزبی را بالا بردیم و درنتیجه بسیاری از افراد ترجیح میدهند به دلیل نوع مواجههای که احتمالا با آنان میشود در احزاب شرکت نکنند.
شما در جمعیت توسعه و آزادی استان کرمان در ماجرای اخیر چه موضعی گرفتید؟
ما در ماجرای مرگ خانم امینی یک اطلاعیه صادر کردیم و در آن از قوه قضائیه خواستیم موضوع را رسیدگی کند. از رئیس جمهور و وزیر کشور خواستیم در این زمینه اطلاعرسانی کنند و به مردم گزارش بدهند و از شورای امنیت کشور خواستیم در سیاستها تجدید نظر کند. در جلسه دفتر سیاسی هم درباره اعتراضها بحث کردیم و جمعبندیمان این بود که تا زمانیکه یک حزب و گروه سیاسی شناخته شده داخلی مدیریت اعتراضات و تجمعات را برعهده نگیرد، حضور و مشارکت در چنین اعتراضی به نفع هیچکس نیست. البته در دفتر سیاسی تصویب کردیم که، چون ما خود را نماینده بخشهایی از جامعه میدانیم، نامهای برای مسئولان عالی استان بنویسیم و نظرات خود و تحلیلمان را به صورت روشن بیان کنیم. به نظرمان کار حزب همین است؛ لذا در همین شرایط هم احزاب نباید وظایف خود را فراموش کنند.
منتشر هم خواهد شد؟
در شرایط کنونی نه. جمعبندی مان این بود نامه را فعلا غیرعمومی ارسال کنیم. اگر در آینده فرصتی ایجاد شد آن را منتشر کنیم. خیلی دنبال سر وصدا راه انداختن نیستیم. فکر میکنیم اگر بشود یک گام کوچک برداشت بهتر است آن را به تعویق نیدازیم.
دلیل مخالفت شما با تجمعهای خیابانی چیست؟
دلیلش به نظرم روشن است. چون وقتی گروههای داخلی مدیریت موضوع را در دست نداشته باشند به سرعت گروههای خارجنشین سوار موضوع میشوند و اصل اعتراض را به سمت کلیت ساختار سیاسی کشور میکشند و فضا را رادیکال میکنند. لذا مطالبه اصلی معترضین به سمت دیگری میرود و طبیعتا زمانی که شعارها به تندی گرایش پیدا میکند، امکان شکلگیری خشونت بیشتر و توقف چرخه خشونت هم دشوار میشود. در این شرایط غبارآلود هرکس تندتر صحبت کند برایش هورا میکشند و هرکس منطقیتر صحبت کند هو میشود و فضای سیاسی کشور به سمت استادیومی شدن میرود؛ لذا شرایطی به وجود میآید که تحقق مطالبه اولیه هم با بن بست روبرو میشود.
یکی از انتقاداتی که وجود دارد این است که چرا وزارت کشور اجازه برگزاری تجمعات به شکل قانونی را نمیدهد.
این واقعا انتقاد درستی است. نه تنها وزارت کشور دولت آقای رئیسی که وزارت کشور آقای روحانی هم این اجازه را نداد. شاید تصمیم در نهاد بالادستی گرفته میشود، اما وزارت کشور در نهایت باید در این زمینه پاسخگو باشد. اما چه اشکال دارد هر نهاد، گروه و حزبی سیاسی یا تشکلهای اجتماعی این امکان را داشته باشند که یک تجمع اعتراضی شکل دهند. بهرحال ۴۰ سال قبل در اصل ۲۷ قانون اساسی مشروط به دو شرط عدم مخالفت با مبانی اسلام و همچنین عدم استفاده از اسلحه، تجمع و راهپیمایی به رسمیت شناخته شده است. در دهه ۶۰ به دلیل جنگهای خیابانی و تهاجم دشمن خارجی آزادسازی این ظرفیت منطقا مقدور نبود، اما میشد پس از آن از این ظرفیت به خوبی استفاده کرد. به نظرم در موضوع راهپیمائی اعتراضی باید از نگاه امنیتی به نگاه سیاسی عبور کنیم. یعنی با مشخص بودن برگزارکنندگان و مشخص بودن شعارها و مطالبات و به شکل مسالمتآمیز شاهد برگزاری اجتماعات باشیم. شرط اصلی برگزاری چنین اجتماعی در همکاری دولت و معترضان اصل مسالمت آمیز بودن آن است. در اروپا هم اجازه تجمع غیرمسالمتآمیز داده نمیشود.
اما معترضان مدعی هستند که ما تجمع مسالمتآمیز داریم، ولی به گفته آنان پلیس و نیروهای حاضر در صحنه با خشونت برخورد میکنند.
ببینید مساله دقیقا همین جا است. وقتی یک تجمع برگزار میشود و مدیریت مشخصی ندارد، کار به درگیری پلیس با معترضین کشیده میشود. چرا که این تجمع رهبری مشخصی ندارد که بتواند روی شعارها کنترل داشته باشد. روی افراد هم تسلطی وجود ندارد. یک نفر میآید و شعاری را مطرح میکند و جمع هم که به قول دکتر افروغ برای اعتراض مدنی در مدرسه آموزش ندیدهاند و با محدوههای اعتراض آشنائی ندارد، همراهی میکنند. اینجا ممکن است پلیس برای پراکنده کردن وارد عمل شود و درگیری رخ دهد؛ لذا همه اینها روی هم جمع میشود و شاهد زد و خورد و درگیری هستیم و تصاویری میبینیم که دلمان را به درد میآورد. حالا در یک شرایط دو قطبی ممکن است هر کسی طرف خودش را ببیند. نباید اجازه بدهیم شرایط به سمت و سوی رویایی عریان برود. یعنی در یک فضای سیاسی و شکلگیری گفتگو باید بتوان مسائل را حل کرد.
شما راه عبور از وضعیت فعلی را چه میدانید؟
به نظرم برای عبور از این شرایط ابتدا باید بپذیریم جامعه از وضع فعلی ناراضی است. نیاز نبود مردم به خیابان بیایند تا بفهمیم ناراضی هستند. پائین بودن مشارکت در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ این موضوع را نشان داد. مساله دوم اینکه باید به سمت اصلاحات واقعی در سیاستهای کلان کشور برویم. ما امروز در همه حوزهها نیازمند تصمیمات جسورانه هستیم. این اصلاحات هم مرادف با اصلاحطلبان نیست. آقای رئیسی به عنوان یک اصولگرا هم میتواند پرچمدار این اصلاحات باشد و اگر چنین کند اصلاحطلبان حتما از او حمایت میکنند.
مساله سوم که البته میتواند ذیل سایر مسائل دسته بندی شود، به رسمیت شناختن تفاوت سلیقههاست و اینکه قرار نیست سلائق مختلف یکدیگر را حذف کنند. ما باید بپذیریم با نسلی روبرو هستیم که با نسل ما متفاوت است. نظام ارزشی حاکم بر نسل جدید با نظام ارزشی نسل ما و نسل قبل از ما تفاوت دارد؛ لذا نمیشود با ادبیاتی که با ما صحبت میشد با آنان صحبت شود.
خیلی از معترضان معتقدند که نمیشود با «اصلاحات» مشکلات کشور را حل کرد؟
با دگرگونی ساختاری میشود؟ تجربه سالها سیاستورزی در ایران روبروی ماست. ما یا این تجربه را باید ببینیم یا دوباره چرخ را اختراع کنیم. تجربه به ما ثابت کرده است، هر راه و روش غیراصلاحطلبانهای محکوم به شکست است. مخصوصا در کشوری که ما قرار داریم. اتفاقا موقعیت ایران به گونهای است که تضعیف قدرت مرکزی میتواند باعث ایجاد بحران در بخشهایی از کشور و قدرت گرفتن تجزیهطلبان میشود. شاید نسل جوان معترض، خشمگین و عصبانی نداند که امروز حتی بسیاری از کسانی که دلِ خوشی از جمهوری اسلامی ندارند و در جمهوری اسلامی زندان رفتهاند یا بهر دلیل با آنان برخورد شده هم معتقدند که بهترین راه حل کشور ایجاد اصلاحات است. ممکن است بگویند این اصلاح سخت است، بله سخت است، ولی تنها راه ممکن اصلاحات است.
شما در جمعیت توسعه و آزادی چگونه فکر میکنید؟
همینهایی که عرض کردم معدل نظرات اعضای جمعیت توسعه و آزادی است. ما همچنان معتقد به مشی اصلاحطلبی هستیم و برآن اصرار داریم. اگرچه این مشی در شرایط فعلی بیش از هرزمان دیگری مورد تهاجم است. اما با هر روش غیراصلاحطلبانه یا براندازانهای مخالفیم و ضمن اینکه به شدت منتقد وضع موجود هستیم، اما فعالیت در چارچوب قانون اساسی را همچنان سودمندترین راه نجات کشور و مردم میدانیم.