محمدرضا نژادحیدری:
شاید تصور کنید این جمله نماینده تهران که گفته بود قبل از ماجرای مهسا امینی زنانی را دیده که لخت مادرزاد بودهاند، به نظرتان خندهدار باشد. اما با تاسف فراوان باید گفت خندهدارتر از آن، این جمله است که گفته نمایندگان باید درب اتاقهایشان را باز کنندگان و با مردم گفتوگو کنند.
به نظر میرسد این عضو مجلس اساسا مفهوم گفتوگو را بد متوجه شده است. شاید تصور کرده که مردم نیاز دارند با کسی درد و دل کرد تا عقدههای آنان خالی شود!
اما آنان که این روزها از ضروت گفتوگو با معترضان سخن میگویند مگر مراد ومطلوبشان این است که عدهای بنشینند و تک تک با80 میلیون ایرانی صحبت کنند؟
هنگامیکه از گفتوگو سخن به میان میآید یعنی نهادهایی به نمایندگی از مردم با حاکمیت گفتوگو کنند. از مردم بخواهند آرامش خود را حفظ کنند و از حاکمیت هم بخواهند به مطالبات مردم گوش فرادهد، آنان را بشنود و آنچه شدنی است را انجام و درباره نشدنیها هم با صداقت به مردم توضیح دهد.
سوی دیگر این گفتوگو شکلگیری بسترهای اعلام نظر است. شکلگیری اعتراضهای مدنی و تریبونهای آزاد، فعال بودن تشکلهای سیاسی، نهادهای صنفی، تشکلهای دانشجوئی، خارج شدن رسانه ملی از انحصار یک گروه محدود و... است.
وجه مهم و اساسی این گفتوگو انتخابات است. مردم اگر احساس کنند میتوانند از طریق صندوقهای رأی مطالبات خود را دنبال و نمایندگان خود را انتخاب کنند حتما به راههای پرهزینه روی نمیآورند.
باید به گفتوگو به مثابه یک نهاد نگاه کرد و تمام شئون آن را در نظر گرفت. برای شکل گیری گفتوگو ابتدا باید زمینه آن فراهم شود و خواستههای عمومی در سیاستهای عمومی کشور بازتاب پیدا کند.
گفتوگو با «مردم» و حل مطالبات عمومی را نباید با گفتوگو با ارباب رجوع و حل مشکلات موردی اشتباه گرفت.