مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در برنامه «حضور» در حسینیه جماران گفت: شاهبیت اندیشه سیاسی امام(ره) که میزان رأی ملت است را به رسمیت بشناسند و ببینند ملت چه میخواهند. در این زمینه ما کارگزاران ملت هستیم. مردم ولی نعمت هستند و ما نوکر مردم هستیم. ارباب شده ایم و مردم شدهاند رعیت. باید جایمان را عوض کنیم. به اراده مردم و خواست آنان احترام بگذاریم؛ کشور را با یکصدا نمیشود اداره کرد. تکثر را به رسمیت بشناسیم و در اداره کشور عقل، دانش و تجربه را به کار بگیریم. بعد از چهل سال که اینهمه خرج آموزش عالی کردهایم، آیا مدیران و تیمهای اقتصادی مدیران ما بهترینها هستند؟ باید شایستهگزینی را جایگزین کنیم.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه امام خمینی(ره) در برخورد با جوانان مانند مقدسمآبها برخورد نمیکردند، گفت: امام عنصر جوانی و معجزه این مقطع از سن یک انسان را کشف کرده بودند و جوانان را میفهمیدند و به ایمان جوانان و به قدرت جوانی اعتماد میکردند.
به گزارش جماران، همزمان با چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، مجموعه برنامه «حضور» با دعوت از چهرههای اثرگذار عرصه سیاست کشور در حسینیه جماران به واکاوی اندیشههای امام روحالله در حوزههای مختلف پرداخت. در برنامه دوم از این مجموعه، حجتالاسلام و المسلمین مجید انصاری درباره نقش جوانان و نگاه امام خمینی (ره) به جوانان سخن گفت.
انصاری درباره منش حضرت امام(ره) در برخورد با جوانان اظهار داشت: این روزها بیشتر از هر زمان دیگر توجه و فهم این موضوع کلیدی برای کشور و آینده تاریخ کشور و همچنین جوانان عزیز اهمیت دارد. علت اصلی آن این است که شخص حضرت امام (ره) از ابتدای نوجوانی به دلیل شرایط خاص خانوادگی و نبوغ و استعداد ذاتی که خودشان داشتند، عنصر جوانی و معجزه این مقطع از سن یک انسان را کشف کرده بودند و لذا در ابتدا خودشان پا به پای حرکت در مسیر گذر عمر، از تمام ظرفیتها و امکانات این دوران استفاده کردند. ایشان به علت حسن مشرب و برخوردی که داشتند، جوان را میفهمیدند و مانند این مقدسمآبهایی که با جوانان در دو عالم جدا زندگی میکنند، نبودند.
خلاصه گفتوگوی مجید انصاری در پی میآید:
** با کمال تأسف باید بگویم ما جوانان را درک نکردیم. ما سالهاست با کجسلیقگی، محدودنگری، تحجرگرایی و انواع آسیبهایی که در بینش ما نسبت به مسائل اسلامی بوده، جوانان را به حال خودشان رها کردیم و فکر کردیم اینها از دین و خدا فاصله گرفتهاند و از دست رفتهاند.
** ما اکتفا کردیم به یک اقلیت از کسانی که فرض کردیم حزبالهی و انقلابی هستند؛ یعنی همه انتظار ما بر این شده که همه جوانان یک کشور ۸۰ و چند میلیونی، باید به سلیقه و ذائقه یک اقلیت رفتار کنند. در حالی که جوانان دیگر خیلی چیزهای دیگر میخواستند. ما به نیاز روحی، عاطفی و نیاز تفریحی جوانان اصلاً توجه نکردیم و بیگانه شدیم. متأسفانه وضع ما در این زمینه خیلی خوب نیست. اما امام(ره) به این موضوع توجه داشتند و این مسئله موجب شد تا جوانان امام را ندیده، عاشق او شوند.
** هیجان جوانی ممکن است باشد ولی یک نفر هشت سال از اول تا آخر جنگ داوطلبانه در گرمای خوزستان شبها از نیش پشه خواب نداشته باشد و صدای غرش توپ و تانک را تحمل کند، همسرش را رها کرده یا تولد فرزندش را ندیده است. یکی دو تا هم نبوده. من هر وقت یادم میآید، در برابر این عظمتها احساس حقارت به تمام معنا میکنم. این چه شور جوانی است؟ آیا او احساس و شهوت نداشته؟ پدر و مادر و راحتی را دوست نداشته است؟
** متأسفانه ما امروز به جای اینکه سرمایه عظیم جوانان کشور را نعمت ببینیم، یک عده آنها را مزاحم خود تلقی کردند. اینکه جوان ما امروز اعتراض به حقی دارد، اما خیلی راحت ما به او اغتشاشگر و برانداز و خرابکار بگوییم و هزار وصله بچسبانیم، درست نیست.
** در یک حرکت اجتماعی بزرگی که در کشور رخ داد، ممکن است چهار نفر هم واقعاً تحریکشده دشمن باشند، مشکل شخصی یا سیاسی داشته باشند و عامل دشمن باشند اما یک ملت را نمیتوان به اغتشاشگر بودن یا اینکه دنبال تجزیه هستند، متهم کرد.
** این جوان در این بیست سی سال گذشته مرتب نه شنیده است و با تابلوی ورود ممنوع مواجه شده و متهم شده است. مثلا یک مجوزی صادر شده برای کنسرت، جوان از روی علاقه به خواننده محبوبش بلیط تهیه کرده ولی لحظه آخر از اجرای کنسرت جلوگیری شده است. یا اینکه کسی میگوید من اجازه نمیدهم در استانم کنسرت برگزار شود. این من کیست؟ این من شیطان است. امام فرمودند این من را کنار را بگذارید. میگویند به ساحت مقدس فلان امام یا این شهر اهانت میشود. شما مگر خدا هستید؟ مگر پیغمبر خدا هستید؟ چه کسی گفته که تشخیص فقهی فلان فرد باید برکشور یا فلان شهر حاکم باشد و مردم ناچار هستند با ذائقه فلان آقای هشتاد ساله زندگی کنند؟.
** امام وقتی فتوا دادند که موسیقی مجاز است، از صدا و سیما هم اجرا میشد و خود امام (ره) هم گوش میدادند. برای مثال سرود آقای مطهری چون بدون ابزار بوده در حضور امام اجرا شد و ایشان راهگشایی کردند. اول انقلاب خیلیها میگفتند سینما را تعطیل کنید، برخورد زن و مرد است و صدای زن نامحرم شنیده میشود اما امام اعتنا نکردند و گفتند اگر هنر در خدمت مردم و پیشرفت جامعه باشد، چه اشکالی دارد. امام (ره) سلایق شخصی که به نام دین تحمیل میکردند را برنمیتافتند.
** متأسفانه صدا و سیمای ملی ما که باید صدای کل ملت باشد و سلیقه همه اقشار از آن منعکس شود، امروز تبدیل به رسانهای شده است که سلیقه یک اقلیت بسیار محدود، جزماندیش و متحجر در آن حاکم است که اگر هر چیزی خلاف سلیقه آنان باشد، نادرست و خلاف شرع و ضدانقلاب است. از نظر آنان جوان انقلابی، جوانی است که مانند آنان فکر کند و مانند آنان حرف بزند و یک فرد فحاش و تندخو باشد و طلبکار از همه و دیگران و العیاذبلله خودش را جای خدا و پیغمبر و همه را باطل میداند.
** من مطئنم اگر شهید سلیمانی زنده بود، توسط همین تندروهای انقلابینما به یک فرد واداده و بیبصیرت متهم میشد. کمااینکه بعد از اینکه ایشان در مورد مسائل سیاسی و مسئله حجاب و جوانان و دختران صحبت کرده بودند، این آقایان در محافل خصوصیشان شروع کرده بودند علیه ایشان صحبت کردن.
** البته من این نکته را هم عرض کنم که بعید میدانم چیزی که اینها میگویند از روی اعتقاد باشد. من احتمال میدهم که خدایی نکرده یک جریان نفوذی در کشور شکل گرفته باشد که جوانها را از دین، از روحانیت از نظام، از امام و رهبری متنفر کند و به جوانان بگوید که اگر بخواهید زندگی کنید باید کلا از اینها فاصله بگیرید و به راه دیگری بروید.
** چرا باید مخاطب رسمی آنها از مخاطبان رسمی صدا و سیما بیشتر باشد؟ صدا و سیما مگر از پول این ملت اداره نمیشود؟ هزاران میلیارد تومان در کشور خرج میشود که این ملت را تحقیر و متهم کنند!
** این حوادثی که در کشور اتفاق افتاد و اعتراضاتی که صورت گرفت، روز اول گفتند باید صف معترضین را از اغتشاشگران جدا کنیم. سلمنا. اما این فقط یک طرف قضیه است. بعد فقط بگیرید و ببندید و محاکمه و اعدام کنید. خب اعتراض در کشور وجود دارد اما ساحتهای آن متفاوت است.
** یک عده که به نظرم اکثریت هستند، در زندگی و معیشتشان واقعاً دچار مشکل شدند و احساس میکنند که ایران قرار نبود اینگونه اداره شود. انقلاب قرار بود ایران را یک کشور نمونه معرفی کند. اگر ما طبق آرمانهای امام و شهدا و انقلاب اسلامی پیش رفته بودیم، امروز ایران باید کشور اول اقتصادی، فناوری، زندگی، آبادانی، پیشرفت و علم میبود که در این ساحتها در دنیا بدرخشد و از منظر این پیشرفتها الهامبخش باشد.
** امام بارها فرمودند اینکه ما میگوییم صدور انقلاب، نمیخواهیم جایی را فتح کنیم و لشکرکشی کنیم. امام میفرمود صدور انقلاب این است که ما جوری اداره کنیم که اگر کشورهای دیگر دیدند، بگویند عجب راه و رسم درستی بوده است که ایران را از یک وضعیت فلاکتبار در آوردهاند. خب وضعیت در دوران پهلوی واقعاً فلاکتبار بود.
** جوانان مطالعه کنند که ایران سال ۵۷ چه وضعی داشت؟ مردم سال ۵۷ که از سر خوشی انقلاب نکردند. مردم و همه ملت به شرایط رژیم شاهنشاهی معترض بودند و بخشی از اعتراضشان به وابستگی آنها به اجانب و وضع مدیریت جامعه بود و هر کسی از زاویهای اعتراض داشت و به دنبال بهبود بود. من نمیگویم خدایی نکرده وضعیت ما در همه عرصهها بدتر شده ولی واقعاً امروز وضعیت اقتصاد و معیشت مردم خوب نیست.
** بنده سال ۱۳۵۸ بعد از پیروزی انقلاب، مسئول جهاد سازندگی منطقهای بودم. در بزرگترین روستای آن منطقه که مرکزیت روستاهای اطراف آن قسمت بود، راه نداشت و ما از خط رودخانه با یک لندرور تردد میکردیم. آب آشامیدنی این روستا از یک منبع آب تأمین میشد که وقتی باران میبارید، آب در این منبع جمع میشد و پله داشت که مردم در تابستان به زیر آن میرفتند و آب برمیداشتند.
** وقتی این منبع خراب شد و ما برای تعمیر رفتیم، دیدیم انواع و اقسام حیواناتی که وارد این منبع شده و آنجا تلف شدهاند، وجود داشت. خب آن مردم مریض میشدند. این روستا که روستای مرکزی هم بود آب و برق و گاز نداشت. اکثر روستاها حمام نداشتند. یعنی یکی از کارهای ما در روستاها این بود که حمام عمومی بسازیم. اما آن روستا الان همه چیز دارد. راه آسفالته و دبیرستان دارد و همه چیز وجود دارد و الان نیازهایشان به خط اینترنت و اینها رسیده است.
** جوانان میگویند که چهل سال گذشته و قرار نبود ایران ترمز کند و هر رژیم دیگری هم که میآمد این کارها را میکرد. اما جمهوری اسلامی خیلی کارهای بزرگی کرده و به روستاها رسیده است اما جوانان ما ایران را با کشورهای همجوار و پیشرفتهای دیگر مقایسه میکنند اما در این مقایسهها گاهی بیانصافی میشود و کارهایی که در ایران انجام شده را نادیده میگیرند. بالاخره این کشور، جمعیتش بیش از دو برابر افزایش پیدا کرده، یک جنگ هشت ساله به آن تحمیل شده و از ابتدا در تحریم مطلق بودیم.
** ما طوری رفتار کردهایم که امروز یک سازمان تروریستی که بنیانگذار ترورهای انتحاری بوده یعنی سازمان مجاهدین خلق امروز طرفدار زن شدهاند و شعار زن زندگی آزادی را مطرح کرده اند. ما جوری عمل کردیم که این جماعت مدعی شده است.
** اینکه بگوییم همه جوانان اغتشاشگر و برانداز هستند درست نیست. ما چقدر با اینها حرف زدیم و به درد و دل شان گوش کردهایم. اصلا میتوانیم زبان اینها را فهم کنیم؟ جوان امروز در فضای مجازی زندگی میکند؛ ما این فضا را فهم نکردیم و نتوانستیم جوانان را اشباع کنیم. دست به محدودیت زدیم. تنها کاری که بلدیم بستن و مسدود کردن است.
** وقتی میگوییم جوانمان تحت تأثیر غربیها نباشند و خود باختگی پیدا نکنند، هرگز به معنای قطع رابطه با دنیا نیست. این مسئله باعث ایجاد سوءتفاهم شده است. امروز یک عده انقلابینماها یا سوپر انقلابیها که خیلیهاشان جنگ را ندیدهاند و یا به هر دلیل جبهه نرفتند، انقلابیون بزرگ گذشته مانند آیتالله هاشمی رفسنجانی تا انقلابیون دیگر را سازشکار و مرعوب شده میخوانند در صورتی که نباید انقلابیگری یا خودباوری را به معنای قطع رابطه با دنیا بدانیم.
** بنده در دور اول انتخابات مجلس که حدود ۲۶ سالگی کاندیدا شدیم و رقابت کردیم، بسیاری از افرادی که از شهرستانها حضور داشتند، از گروههای مختلف سیاسی و عقیدتی بودند اما معدل انتخاب مردم در مجلس اول شد اکثریت قاطعی که در خط امام بود و در همان مجلس اول هم تکثر عجیبی بود. ولی بعد از آن یک عدهای به نیابت از مردم دست به انتخابگری زدند و قیممآبانه وارد صحنه شدند.
** آنها معتقد بودند که اگر نظارت استصوابی نباشد، مردم در انتخاب اشتباه میکنند و مجلس غیرانقلابی و غیراسلامی شکل میگیرد. اما پابهپای محدود کردن عرصه انتخابگری، مردم هم با صندوقهای رأی قهر کردند و این قهر به تدریج شکل گرفته است. میبینید که در سال ۱۴۰۰ برای اولین بار میزان مشارکت در کشور به زیر ۵۰ درصد رسید.
** محدود کردن عرصه انتخابگری، به مردم حس توهین القا میکند. این مردم احساس میکنند که فقط چند نفرند که فهم و درک و دلسوزیشان نسبت به ایران و نظام از همه بالاتر است. بعد آن دستگاه ذیربط میگوید که ما مسئول حفظ سرمایه اجتماعی نیستیم؛ ما باید جواب خدا را بدهیم. خب چه کسی گفته شما از طرف خدا آمدهاید و باید به مردم بگویید که چه کسانی را انتخاب کنند. من خواهش میکنم در همین دهه فجر امسال، سخنرانی امام در مجلس خبرگان را بارها پخش کنید که امام به خبرگان میفرمایند شما چه کاره هستید که اگر مردم چیزی خواستند شما بگویید نه. مردم اگر اشتباه هم کردند به شما مربوط نیست. این فرمایش امام(ره) برگرفته از آیه قران است که به پیغمبر(ص) میفرماید «ما تو را سلطهگر بر مردم قرار ندادیم».
** در سال ۷۶ دوستان پیش بینی نمیکردند آقای خاتمی پیروز شود. برخی میگفتند بیاید بازارگرمی کند. خود ما هم پیش بینی نمیکردیم. با اصرار ما آقای خاتمی بالاخره ورود کرد و یک رقابت جدی شکل گرفت؛ وگرنه فضای قبل از آن اینطور نبود. تلقی این بود که حاکمیت تصمیم گرفته است فرد دیگری رئیس جمهور شود البته آن فرد مورد اعتماد بنده هست و فرد شریفی هم هست اما رقابتی شکل نمیگرفت.
** با مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی صحبت میکردیم می گفت خدمت امام درباره کسی یا جریانی صحبت می کردیم، گفتیم آقا اینها را کنار بزنید؛ امام فرمودند چرا؟ استدلال کردیم که اینها شما را قبول ندارند. امام فرمودند که خب مرا قبول نداشته باشند، مگر من جزو اصول دین هستم؟ مگر مقام معظم رهبری چند سال پیش نفرمودند که من از کسانی که حتی نظام را و من را قبول ندارند خواهش میکنم که در انتخابات شرکت کنند. من سوالم این است که کسانی که نظام و آقا را قبول ندارند و ایشان میفرمایند اینها بیایند در انتخابات شرکت کنند، آیا اینها نباید کاندیدایی داشته باشند که به او رأی دهند؟
** آقای جهانگیری، آقای پزشکیان یا آقای لاریجانی که در انتخابات ۱۴۰۰ رد صلاحیت شدند، اینها در همان زمان مسئولیتهایی در نظام داشتند. من میگویم چرا با بیقانونی، این افراد رد شدهاند. اینها بد که نبودند. یک وقت هست که میگویید بررسی شده و این افراد پرونده قضایی داشتهاند؛ خب طبق قانون کسی که محکومیت قضایی دارد نمیتواند کاندیدا بشود. ولی میبینیم همزمان با رصد صلاحیت، این افراد مسئولیت بالاتری دارند.
** در تأیید و رد صلاحیتها قانون باید حاکم باشد نه سلیقه اشخاص. اگر آن موقع که تأیید کردید با چشم بسته این کار را انجام دادید و قانون را ندیده گرفتید بیخود کردید و اگر الان هم قانون را میبینید و رد میکنید باز هم بیخود میکنید زیرا باید قانون درکشور حاکم باشد. اگر من الان یک انتقادی به رهبری داشته باشم، آیا من ضد ولایت فقیه هستم؟ خود آقا فرمودند اینطور نیست. این مسئله بسیار مهمی است که فرق است بین کسی که نظام ولی فقیه را قبول ندارد یعنی قانون اساسی را قبول ندارد با کسی که منتقد است. خب این فرد چون میخواهد نماینده مجلس شود که به این قانون اساسی سوگند بخورد و به قانون اساسی عمل کند، نمیتواند کاندیدا شود. اما من نظام را قبول دارم و اگر رهبری هم دستوری صادر کردند باید طبق قانون تابع باشیم حتی اگر آن دستور را قبول نداشته باشیم.
** اما اگر فردی آمد در رابطه با یک اظهار نظر کارشناسی رهبری انتقاد کرد و گفت این نظر کارشناسی ایشان به لحاظ علمی صحیح نیست، بالاتر از این که نیست. البته اگر دستوری از ناحیه امام به قانون و حکم حکومتی تبدیل شد باید تمکین کنند چون در غیر اینصورت حرج و مرج میشود. ولی اینکه یک سخنرانی را بیاورند بگویند آقا در این مورد اینطور فرمودند ولی شما چیز دیگری گفتهاید، درست نیست.
** بنده این حرفها را چندین بار با اعضای شورای نگهبان مطرح کردهام. بنده شخصا خدمت آیتالله جنتی رفتهام و دو ساعت با ایشان صحبت کردهام. گفتهام حضرت آقا شما اینجا سختگیریهایی در عرصه سیاسی میکنید و نمایندگانی که خدایی نکرده اهل سوءاستفاده مالی نیستند و پاکند و اخلاقشان درست است اما زبان صریح و تند و تیزی دارند و انتقاد میکنند و ممکن است در جایی هم تند صحبت کنند و حتی از حد نزاکت خارج شوند. را رد میکنید.
** ما در همین آسیبشناسی حوادث اخیر، ۳۴ موضوع را به عنوان عوامل پیدایش اعتراضات به دست آوردیم و این موضوعات را با بیش از ۱۰ پیشنهاد راهبردی به خیلی جاها فرستادیم. هم به عنوان مجمع تشخیص و هم به عنوان فردی از جمعیت اصلاحطلب. اینها هم نباشد، به عنوان یک ایرانی دلسوز کشور این کار را انجام دادم.
** یکی از پیشنهادام این است که دستگاههای حاکمیتی تا جای ممکن خودشان را از زندگی مردم به خصوص جوانان بیرون بکشند. در هر امری از مردم ورود و دخالت میکنیم که مزاحم است. ما خودمان را نمیتوانیم بگذاریم جای جوانها چون آنها را درک نمیکنیم. اول انقلاب که حجاب اینطور نبود، مردم دیدند نظام، نظام خوبی است و حجاب هم پوشش این نظام است و اکثریت هم انتخاب کردند.
** از پارسال که گشت ارشاد بود تا امسال که گشت ارشاد نیست، وضعیت حجاب بهتر شده یا بدتر شده؟ این تجربیاتی است که جلوی روی ما است. برای مثال مرگ خانم مهسا امینی، مگر میشود انسان صحنه مرگ را ببیند و تکان نخورد؟ اصلا چرا اتفاق افتاد؟ چرا باید اعتراضاتی شکل بگیرد که عدهای اغتشاشگر و عوامل بیگانه بتوانند سوار بر موج اعتراضات مردم شوند و خونها ریخته شود. ما میتوانیم تدبیر کنیم که کار به اینجاها نرسد.
** «میزان رأی ملت است» شاه بیت اندیشه سیاسی حضرت امام (ره) است. شورای نگهبان باید این اندیشه را به رسمیت بشناسد و ببینند ملت چه میخواهند. ما کارگزاران ملت هستیم. مردم ولی نعمت هستند و ما نوکر مردم هستیم. ارباب شدهایم و مردم شده اند رعیت. باید جایمان را عوض کنیم. به اراده مردم و خواست آنان احترام بگذاریم؛ کشور را با یکصدا نمیشود اداره کرد. تکثر را به رسمیت بشناسیم و در اداره کشور عقل، دانش و تجربه را به کار بگیریم.
** در حوزه سیاست خارجی هم مردم اینکه کشورشان در تنش دائم با کل دنیا است را دوست ندارند. چرا کشور ما امروز با اروپا مشکل دارد؟ یا ما سفیر آنها را فرا میخوانیم یا آنها سفیر ما را که چرا در مسائل کشور ما دخالت کردهاید. با آمریکا، با اروپا، با کشورهای منطقه مشکل داریم که این مشکلات را باید حل کرد. دعوا کشور عقب میماند. این گره کور را میشود باز کرد و روابط را با دنیا میشود سامان داد.
** البته که ما در دنیا بدخواهان و دشمنانی نیز داریم. یک عده هم بوی کباب شنیده و هشتگ «وکالت میدهم» میزنند. مردم ایران دنبال این بودند که تحکم را کنار بگذارند و خودشان سرنوشت خودشان را تعیین کنند. مردم ایران خودشان بلد هستند کشورشان را اداره کنند.
** واقعا یکی از فشارهای روحی سنگینی که در این مدت روی من بوده، این است که چرا مجموعههای دستاندرکار به گونهای عمل کردهایم که تمام فلشها به سمت عالیترین مقام کشور رفته است. بالاخره رهبری، نماد حاکمیت نظام جمهوری اسلامی است. مردم دوست دارند که بالاترین مقام هر کشوری قدرتمند، محبوب و نافذالکلمه باشد. امام (ره) هم همینطور بودند. مردم دوستش دارند و الان هم رهبری را دوست دارند.
** البته الان فضای مجازی هم آمده و تحولات زیادی شده است و نقش دشمنان و بدخواهان را نباید نادیده بگیریم. یک جنگ رسانهای سنگین علیه ما بوده است. اما سوء عملکرد مجموعهها باعث شده اینها به پای رهبری نوشته شود.
** در مجموعه شورای نگهبان این را هم گفتم که چرا کاری میکنید که به پای رهبری گذاشته میشود. چرا امام جمعه بعضی شهرها حرفی میزنند که تا یک هفته خوراک برای رسانههای ضدانقلاب و ضدنظام درست میشود به نام رهبر. چون ایشان را نماینده رهبری میدانند. اینها وقتی میبینند زبان مردم و جوانان را نمیفهمند محض رضای خدا برای دفاع از ولایت فقیه حداقل دو سال به مرخصی بروند و ببینند درست میشود یا نه. باید تمام مسئولان سه قوه و به طور خاص نهادهای منتسب به رهبری رفتار خود را اصلاح کنند تا مردم ببینند کشور دارد خوب اداره میشود.
** در تمام خاطرات نوهها و اعضای خانواده ایشان هم هست که حتی در همین سنین آخر و در دوران رهبری، امام در خانه یک رفیق بسیار صمیمی و مهربان با فرزندان و نوهها بودند که با آنان بازی میکردند و با آنان همزبان بودند و اهل تحکم و تحمیل مسئلهای بر آنان نبودند.
** این را از داماد ایشان مرحوم آقای دکتر بروجردی شنیدم که وقتی ایشان آمده بود خواستگاری صبیه امام، ایشان در خانه امام صورتشان را تیغ میزدند؛ میگوید من بارها و بارها خدمت امام رسیدم اما حتی یکبار امام نفرمود که چرا صورتت را تیغ میزنی؟.
** این وضعیت شاید الان یک امر عادی باشد ولی ۷۰ سال پیش، اغلب علما اینطور بودند که اگر فردی را بدین صورت میدیدند از باب نهی از منکر تذکر میدادند. اتفاقاً ظاهراً یکبار هم به امام گفته بودند که شما چرا نهی از منکر نمیکنید و ایشان فرموده بودند که من منکری ندیدم. گفته بودند که چطور منکری ندیدید؛ این مغایر فتوای شماست. امام پاسخ داده بودند که شاید ایشان مقلد کسی است که تراشیدن ریش را حرام نمیداند.
** خلاصه امام اهل گیر دادن نبودند. ضمن اینکه در مسائلی مانند تربیت فرزند و تربیت جوانها جدی بودند اما امام انتقال مطلب را به شیوه مثبت و غیرمستقیم انجام میدادند و جوری القا میکردند که فرد احساس نکند دارد به او تحمیل و تحکم میشود. بعدها این مسئله، خود را در شیوه مدیریتی امام نشان میدهد و واقعاً از معجزات است. جوانان ما چون امام را ندیدهاند و فضا هم فضای دیگری است، از شنیدن اینها تعجب کنند.
** ما اکتفا کردیم به یک اقلیت از کسانی که فرض کردیم حزبالهی و انقلابی هستند؛ یعنی انتظار ما این است که همه جوانان یک کشور ۸۰ و چند میلیونی، باید به سلیقه و ذائقه یک اقلیت محدودی لباس بپوشند، حرف بزنند، اصلاح سر و صورت کنند، اهل هیئت و سینهزنی باشند؛ در حالی که جوانان خیلی چیزهای دیگر میخواستند. ما به نیاز روحی، عاطفی و نیاز تفریحی جوانان اصلاً توجه نکردیم و با آنها بیگانه شدیم. متأسفانه وضع ما در این زمینه خیلی خوب نیست.
** اما امام (ره) وقتی که انقلاب را شروع کردند و در ۱۴ سالی که در تبعید به سر میبردند و بعد از بازگشت و پیروزی، به این موضوع توجه داشتند و این مسئله موجب شد تا جوانان امام را ندیده، عاشق او شوند. امام این نسل را تربیت کرد، با آنان زندگی کرد و آنان هم متقابلاً به امام عشق میورزیدند و نتیجه این شد که جنگ را همین جوانان اداره کردند، جهاد سازندگی را اینها ترتیب دادند و مدیران کشور عمدتاً همین جوانها بودند. امام به ایمان جوانان و به قدرت جوانی اعتماد میکردند.
** امام (ره) چند نکته را درباره جوانان تأکید کردند؛ یکی اینکه جوانان قلبشان پاکتر از افراد مسن است. دنیاگرایی، دنیاطلبی و دنیازدگی آنان کمتر است و به خدا نزدیکتر هستند؛ برخلاف ذهنیاتی که امروز هست. جوان واقعاً با خدا عشق میکند. اما ما جوری خدا را تعریف میکنیم که ترسناک و سخت است و اگر بخواهیم با او صحبت کنیم حتما باید دعای جوشن کبیر بخوانیم.
** امام وقتی فتوا دادند که موسیقی مجاز است، از صدا و سیما هم اجرا میشد و خود امام (ره) هم گوش میدادند. برای مثال سرود آقای مطهری چون بدون ابزار بوده در حضور امام اجرا شد و ایشان راهگشایی کردند. اول انقلاب خیلیها میگفتند سینما را تعطیل کنید، برخورد زن و مرد است و صدای زن نامحرم شنیده میشود اما امام اعتنا نکردند و گفتند اگر هنر در خدمت مردم و پیشرفت جامعه باشد، چه اشکالی دارد. امام (ره) سلایق شخصی که به نام دین تحمیل میکردند را برنمیتافتند.
** متأسفانه صدا و سیمای ملی ما که باید صدای کل ملت باشد و سلیقه همه اقشار از آن منعکس شود، امروز تبدیل به رسانهای شده است که سلیقه یک اقلیت بسیار محدود، جزماندیش و متحجر در آن حاکم است که اگر هر چیزی خلاف سلیقه آنان باشد، نادرست و خلاف شرع و ضدانقلاب است. از نظر آنان جوان انقلابی، جوانی است که مانند آنان فکر کند و مانند آنان حرف بزند و یک فرد فحاش و تندخو باشد و طلبکار از همه.
** از جمله مشکلات ما همین است که با وجود هزاران نفر انسان فرهیخته دانشگاهیِ تحصیل کرده و پژوهشگر در حوزه مسائل دینی، اجتماعی، اخلاقی و جهانی، افرادی را میبینیم در تلویزیون که نظریهپردازی دینی، انقلابی و ارزشی میکنند و پول عجیب و غریبی هم خرج میشود.
** اگر قرار است ۳۰ شبکه کارکرد یک شبکه را داشته باشد و همه برنامهها مشابه هم باشد و همه شبکهها در انحصار چند نفر کارشناس مذهبی و سیاسی باشد و سلایق بقیه مردم جایی در آن نداشته باشند و نخبگان کشور در حوزه سیاست، اقتصاد، جامعه شناسی همین چند نفری باشند که آنجا هستند، پس بقیه نخبگان کشور کجا هستند؟ نمیدانم واقعا چه باید گفت و چه باید کرد؟
** نظریهپرداز سیاسی کشور در پیچیدهترین موضوعات دارد اظهارنظر میکند، در مورد برجام اظهار نظر میکند؛ موافقان برجام را آمریکایی و ضدانقلاب معرفی میکند. در مورد اف ای تی اف اظهار فضل میکند و طرفداران آن را مرعوب و خائن و عامل بیگانه معرفی میکند. خانمها و دختران این مملکت را که به گفته مقام معظم رهبری، ممکن است برخیهاشان بیحجاب و بدحجاب باشند ولی قلب پاکی دارند و علاقهشان به ایران و اسلام نسبت به آن آقایی که این ادعا را میکند، بیشتر است را زیر سوال میبرد.
** من مطئنم اگر شهید سلیمانی زنده بود، توسط همین تندروهای انقلابینما به عنوان یک فرد واداده و بیبصیرت متهم میشد. کمااینکه بعد از اینکه ایشان در مورد مسائل سیاسی و مسئله حجاب و جوانان و دختران صحبت کرده بودند، این آقایان در محافل خصوصیشان شروع کرده بودند علیه ایشان صحبت کردن.
** البته من این نکته را هم عرض کنم که بعید میدانم چیزی که اینها میگویند از روی اعتقاد باشد. من احتمال میدهم که خدایی نکرده یک جریان نفوذی در کشور شکل گرفته باشد که جوانها را از دین، از روحانیت از نظام، از امام و رهبری متنفر کند و به جوانان بگوید که اگر بخواهید زندگی کنید باید کلا از اینها فاصله بگیرید و به راه دیگری بروید.
** رسانه ملی ما جوری رفتار کرده که مرجعیت رسانه را در اختیار اینترنشنال و بی بی سی و دیگران گذاشته است. چرا باید مخاطب رسمی آنها از مخاطبان رسمی صدا و سیما بیشتر باشد؟ صدا و سیما مگر از پول این ملت اداره نمیشود؟ هزاران میلیارد تومان در کشور خرج میشود که این ملت را تحقیر و متهم کنند!
** این حوادثی که در کشور اتفاق افتاد و اعتراضاتی که صورت گرفت، روز اول گفتند باید صف معترضین را از اغتشاشگران جدا کنیم. سلمنا. اما این فقط یک طرف قضیه است.
** یک عده که به نظرم اکثریت هستند، در زندگی و معیشتشان واقعا دچار مشکل شدند و احساس میکنند که ایران قرار نبود اینگونه اداره شود. انقلاب قرار بود ایران را یک کشور نمونه معرفی کند.
** اگر ما طبق آرمانهای امام و شهدا و انقلاب اسلامی پیش رفته بودیم، امروز ایران باید کشور اول اقتصادی، فناوری، زندگی، آبادانی، پیشرفت و علم میبود که در این ساحتها در دنیا بدرخشد و از منظر این پیشرفتها الهامبخش باشد.
** امام بارها فرمودند اینکه ما میگوییم صدور انقلاب، نمیخواهیم جایی را فتح کنیم و لشکرکشی کنیم. صدور انقلاب این است که ما جوری اداره کنیم که اگر کشورهای دیگر دیدند، بگویند عجب راه و رسم درستی بوده است که ایران را از یک وضعیت فلاکتبار در آوردهاند.
** من صبح میدان تره بار بودم. هفتهای یک روز نیاز خانه را خرید میکنم. کمتر هفته ای هست که انسان برای خرید برود و قیمت اجناس، قیمت هفته قبل یا کیفیت قبل باشد. مگر درآمد مردم هر هفته بالا میرود؟ خب یک جمع زیادی به این وضع زندگی معترضند. حقوقشان کفاف زندگی را نمیدهد. اجاره منزل، هزینه درمان و بهداشت؛ مردم فرزند دانشجو یا بیکار دارند. این وضع قابل تحمل نیست.
** یک عده از جوانان میگویند ما میخواهیم زندگی کنیم ولی نمیخواهیم با سلیقه آخوندها زندگی کنیم. من آخوند هستم که دارم این حرف را میزنم. ولی بنده مقتضیات محیط آخوندی را دوست دارم و عده دیگری دوست دارند هر ۳۶۵ روز سال را برنامه مذهبی و سینهزنی و روضهخوانی داشته باشند. ولی مگر ما چند درصد هستیم؟
** آن جوان میگوید من موسیقی دوست دارم، من میخواهم در ورزشگاه حضور پیدا کنم. من میخواهم بگویم چه کسی به من حق داده که به عنوان یک امام جمعه شهر بگویم دختران حق ندارند به ورزشگاه بروند؟ یا باید کنسرتها را لغو کنند؟
** جوانان میگویند که چهل سال گذشته و قرار نبود ایران ترمز کند. خب هر رژیم دیگری هم که میآمد این کارها را میکرد. جمهوری اسلامی خیلی کارهای بزرگی کرده و به روستاها رسیده است اما جوانان ما ایران را با کشورهای همجوار و پیشرفتهای دیگر مقایسه میکنند اما در این مقایسهها گاهی بیانصافی میشود و کارهایی که در ایران انجام شده را نادیده میگیرند. بالاخره این کشور، جمعیتش بیش از دو برابر افزایش پیدا کرده، یک جنگ هشت ساله به آن تحمیل شده و از ابتدا در تحریم مطلق بودیم.
** ما طوری رفتار کردهایم که امروز یک سازمان تروریستی که بنیانگذار ترورهای انتحاری بوده یعنی منافقین که با جلیقههای انفجاری ائمه جمعه را ترور میکرد یا ترورهای دستهجمعی مثل ترور حزب جمهوری و نخست وزیری، ترور مردم عادی.
** بعد از آن در جنگ مزدور مستقیم صدام شدند و بازجویی از اسرا را برعهده گرفتند و اسرا را شکنجه میکردند و در عملیاتها شرکت کردند و بعد از قطعنامه به کمک صدام دوباره حمله نظامی کردند و همیشه مزدور بودند؛ جالب اینجاست که این گروه که امروز طرفدار زن شدهاند و شعار زن زندگی آزادی را مطرح کردهاند با دستور شخص آقای رجوی و مریم رجوی، ظرف یک روز، کسی که همسر فرد دیگری بود، از همسر خود جدا شد و اسم این کار را تحول ایدئولوژیک گذاشتند. بعد از آن در یک فار زن و مرد در یک حرکت انقلابی همه باید از هم جدا میشدند در کمپ اشرف. گفتند توحید، عشق ورزیدن به مسعود و مریم است و هر عشق دیگری که در دل باشد خلاف توحید است و خودشان را جای خدا گذاشتند و گفتند باید این طلاق عاطفی انجام شود. در فاز بعد بچهها را با قساوت از مادرانشان جدا کردند. حالا ما جوری عمل کردیم که این جماعت مدعی شده است.