کد خبر: ۸۳۱
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۵
ارسال به دوستان
ذخیره
نگاه گفتارنو به خاطرات سید محمود دعایی
یکی از کسانی که «جرقه مبارزاتی» را در ذهن دعایی و «بسیاری از طلاب جوان» به وجود آورد محمد جواد حجتی کرمانی بود: «قبل از نهضت امام خمینی از یاران و همفکران مرحوم نواب و پیشوایان فداییان اسلام بود. ایشان نظریات و آرا امام را در کرمان بسط و نشر می‌داد ...»
گفتارنو/ محمدرضا نژادحیدری:

«من محمود دعایی... در یزد متولد شدم» این اولین جمله‌ از خاطرات حجت‌الاسلام سید محمود دعایی است که در کتاب خاطرات خود از دوران انقلاب که به کوشش موسسه حفظ و نشر آثار امام به چاپ رسیده بر زبان آورده است. دعایی اصالتا یزدی است و پدرش مرحوم حاج سید محمد دعایی یزدی که او را سید محمد زارچی هم می‌نامیدند در دوران رضاشاه در برابر خلع لباس روحانیت مقاومت نشان داد و به همین دلیل بازداشت شد و بعد از آن تبعید شد به کرمان. 

پدر سید محمود در مسجد وکیل کرمان نماز جماعت اقامه می‌کرد و پس از آن به یزد باز گشت و در آنجا همسر اولش را از دست داد. زمانی که فرزند همسر دوم پدر دعایی به دنیا می‌آید در حوض آب سقوط می‌کند و جان می‌دهد. برای همسر دوم پدر دعایی این تلقی به وجود می‌آید که فرزندان همسر اول سید محمد زارچی تاب تحمل فرزند جدید در خانواده‌شان را ندارد. لذا کار به طلاق می‌کشد. سید محمد زارچی به به دوستانش در کرمان نامه می‌نویسد و مشکل خود را با آنها در میان می‌گذارد و از آنها می‌خواهد برای زندگی در کرمان همسری برایش انتخاب کنند که در این شرایط سید محمد با مادر محمود دعایی ازدواج می‌کند. 

دعایی در خاطراتش می‌گوید که «مادرم از خداوند فرزند می‌خواست و پدرم به فرزندان همسر اولش اکتفا می‌کرد... در حقیقت من فرزند از خدا خواسته مادر و ناخواسته پدر هستم»

سید محمود دعایی دبیرستان را به پایان رسانده بود که تصمیم گرفت چون پدر به سلک روحانیت در آید. شروع دوران طلبگی محمود دعایی مصادف با آغاز مبارزات و نهضت روحانیت بود. دعایی درباره اساتید حوزه علمیه کرمان می‌گوید: [از جمله اساتید] مرحوم آقای صالحی سرپرست حوزه علمیه کرمان که دروس بالا را تدریس می‌کرد، آقای نجفی که از شخصیت‌های ارجمند و بزرگوار حوزه بود و درس‌های ابتدایی را تدریس می‌کرد، همچنین آقایان حجتی کرمانی و اخوان موحدی کرمانی از جمله آقای شیخ محمدعلی که ما در آن موقع به ایشان موحدی کوچک می‌گفتیم.

دعایی اما از آیت‌الله شیخ محمد روحانی1‍ بیشترین بهره را برد: «آیت‌الله روحانی سال‌ها بعد از فوت آقای صالحی سرپرستی حوزه علمیه کرمان را بر عهده داشت، درس خارج می‌گفت و حتی به جای آقای صالحی در مسجد جامع اقامه نماز جماعت می‌کرد.»

آیت‌الله روحانی که در عصر پیروزی انقلاب از جایگاه علمی برجسته‌ای برخوردار بود وقتی شاگردش سید یحیی جعفری به پیشنهاد شیخ محمدجواد حجتی کرمانی به عنوان امام جمعه کرمان برگزیده شد در کمال افتادگی به او گفت که : شما اسامه ما هستید و پرچم دست شماست.

دعایی درباره فضای حاکم بر حوزه علمیه کرمان و تفکرات خاص برخی از علما چون آیت‌الله صالحی کرمانی که در زمره علمای سنت‌گرا محسوب می‌شده معتقد است که «به دلیل بافت سیاسی که بر کرمان حاکم بود و قدرتی که شیخیه کرمان داشت؛ و بین آنها و شیعیانی که تابع حوزه علمیه قم و نجف بودند رقابت سیاسی وجود داشت، آقای صالحی ناگزیر بود برای حفظ توازن و برتری موقعیت خود در مقابل شیخیه کرمان به نوعی با دستگاه ارتباط داشته باشد»


دعایی در عین حال می‌گوید که آقای صالحی علی‌رغم اینکه «خودشان را همتای امام می‌دانستند» اما «هیچ گاه به امام اهانت نکرد، علاقمند هم بود، از امام هم اجازه داشت. به امام کمک می‌کرد به مبارزین کمک می‌کرد. ... در جریان تبعید امام به ترکیه در مسجد جامع سخنرانی و ابراز تاسف کرد، حتی از امام به عنوان مرجع عالیقدر نام برد.»

دعایی از دیگر علمای کرمان را به مرحوم آقای لبیبی اشاره می‌کند که «بیشترین ارتباط را با مجامع علمی روحانیت نجف داشت و در درس مرحوم آیت‌الله خویی، علامه حلی و آقای شاهرودی شرکت می‌کرد. ... درابتدای مبارزات انقلاب اسلامی همراه مردم در مبارزات به حساب می‌آمد. منتهی حرکت‌های تندی که بعدها پیش آمد ایشان و کسان دیگری از روحانیت را به انزوا کشانید.»2

یکی از کسانی که «جرقه مبارزاتی» را در ذهن دعایی و «بسیاری از طلاب جوان» به وجود آورد محمد جواد حجتی کرمانی بود: «قبل از نهضت امام خمینی از یاران و همفکران مرحوم نواب و پیشوایان فداییان اسلام بود. ایشان نظریات و آرا امام را در کرمان بسط و نشر می‌داد ...»

با قیام 15 خرداد زمینه برای آغاز فعالیت مبارزاتی محمود دعایی همانند بسیاری دیگر از طلاب جوان فراهم شد. 
در کرمان نیز شعله انقلاب در حال زبانه کشیدن بود. به گفته دعایی «پرچم‌دار مبارزات در کرمان و محور فعالیت‌ آن‌جا آقای محمد جواد حجتی کرمانی بود. آقای شیخ مهدی موحدی کرمانی از سخنوران توانا و بنام شهر کرمان نیز جزو مبارزان به حساب می‌آمد. آقای فهیم در آن زمان از طلاب جوان و پرشوری بود که نقش مرتبط بین تهران و قم و کرمان را ایفا می‌کرد. ایشان با آقای باهنر و آقای هاشمی رفسنجانی ارتباط خوبی داشت ولی محور مبارزات در کرمان آقای حجتی و اخوان موحدی‌ها بودند»

دعایی که معتقد است مبارزه ابتدا به شکل منفی از طریق «شرکت نکردن در محافلی که بارژیم شاه در ارتباط بود» آغاز شد، روزی را به خاطر می‌آورد که قرار بود محمدرضا پهلوی به کرمان سفر کند. او که در دوره دبیرستان آموزش تایپ دیده بود دستگاه تایپی را فراهم می‌کند و اعلامیه‌هایی را خطاب به مردم و علیه شاه تهیه می‌کند که «در آن نوشته بود ما مهمان ناخوانده نمی‌خواهیم، شاه خائن است به اهداف اسلام و روحانیت خیانت می‌کند...»

پس از تهیه اعلامیه‌ها آنها را در سطح شهر کرمان توزیع کردند. برنامه دیگر مبارزان این بود که یکی از طاق نصرت‌هایی که برای ورود شاه به کرمان نصب شده بود را به آتش بکشند. دعایی می‌گوید: «فقط طاق نصرت گرمابه‌داران چوبی بود. ما هم به کمک دوستان بر روی این طاق نصرت بنزین ریختیم و آتش زدیم»

آتش زدن این طاق نصرت طبیعتا در شهر صدا کرد و به گفته دعایی «انعکاس وسیعی یافت»
همین کار باعث شد وقتی شاه به کرمان آمد تعابیر بدی را نسبت به روحانیون کرمان به کار گیرد. موضوعی که امام را به واکنش واداشت. 

حضرت امام در عصر عاشورای همان دوران اینگونه شاه را مورد عتاب خود قرار دادند:
آقا! من به شما نصیحت می‏کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‏کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می‏کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند. من یک قصه‏ای را برای شما نقل می‏کنم که پیرمردهایتان، چهل‏ساله‏هایتان یادشان است، سی‏ساله‏ها هم یادشان است. سه دسته ـ سه مملکت اجنبی ـ به ما حمله کرد: شوروی، انگلستان، امریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا می‏داند که مردم شاد بودند برای اینکه پهلویرفت. من نمی‏خواهم تو اینطور باشی؛ نکن. من میل ندارم تو اینطور بشوی، نکن! اینقدر با ملت بازی نکن! اینقدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست می‏گویند که شما مخالفید، بد فکر می‏کنید. اگر دیکته می‏دهند دستت و می‏گویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود، بدون فکر، این حرفها را می‏زنی؟ .... خدا کند که مرادت .... علما نباشند و الاّ تکلیف ما مشکل می‏شود و تکلیف تو مشکل می‏شود. نمی‏توانی زندگی کنی؛ ملت نمی‏گذارد زندگی کنی. نکن این کار را؛ نصیحت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال داری، بس کن، نشنو حرف این و آن را؛ یکقدری تفکر کن، یکقدری تأمل کن! یکقدری عواقب امور را ملاحظه بکن! یکقدری عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. 3

ادامه دارد...
 
پی نوشت:
1- مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد روحانی در اواخر عمر خود امام جماعت مسجد خواجه‌خضر (ع) بود و در سال 1370 دار فانی را وداع گفت.
2- مرحوم آیت‌الله لبیبی سال 1389 دار فانی را وداع گفت.
3- صحیفه نور جلد اول ص 245 

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار

آتش سوزی بیش از یک هکتار از اراضی منابع طبیعی راین

مرد میانسال مفقود شده بعد از 5 روز پیدا شد

سهمیه سوخت مناطق دارای انشعاب گاز قطع می‌شود

آخرین پیش بینی هواشناسی از وضعیت جوی کرمان

نجات معجزه‌آسای کودک ربوده شده بمی از دست آدم‌ربایان

زمان آغاز پیش فروش بلیت قطارهای مسافری اعلام شد

آزاد سازي بیش از 3 هزار و 500 مترمربع اراضي ملي در کرمان

اشتغال در شرکت‌های متوسط و کوچک باید تقویت شود

ساعت آغاز به کار ادارات کرمان در ماه رمضان تغییر کرد

خواب‌آلودگی و خستگی علت اصلی بروز تصادفات در ایام نوروز

پر بحث

10 روستای استان کرمان به عنوان روستای هدف گردشگری انتخاب شدند   (۲۴ نظر)

عیدوک بامری که بود و چه رابطه‌ای با حاج قاسم داشت/ احمد یوسف زاده توضیح داد   (۶ نظر)

مشکل تامین زمین در کرمان برای ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن  وجود ندارد   (۴ نظر)

پیش بینی وضعیت آب و هوای کرمان   (۲ نظر)

ببینید| فیلم کامل سخنان سید حسین مرعشی در شبکه افق   (۲ نظر)

ببینید| گزارش تصویری گفتارنو از مراسم عزاداری منزل حاج ماشاءالله خدادادپور در کرمان   (۲ نظر)

امام جمعه سابق راور درگذشت   (۲ نظر)

صدور هشدار زرد هواشناسی؛ ورود سامانه بارشی نسبتا قوی به کرمان   (۱ نظر)

ناصر فرشید به عنوان فرمانده انتظامی استان کرمان منصوب شد   (۱ نظر)

دو روستا و یک شهر استان کرمان به اینترنت پرسرعت متصل شدند   (۱ نظر)