نویسنده: ميرجلالالدين كزازي
من پيشتر هم در اين باره سخن گفتهام كه يكي از سرچشمههاي بسيار شايسته، سودآور و ارزنده جهانگردي ميتواند ادب گرانسنگ پارسي باشد. اين پديده در كشورهاي ديگر جهان هم چندي است ديده ميشود و اهالي آن كشورها از گنجينههاي ادبي خود بهره ميگيرند؛ جشنوارههايي برگزار ميكنند گاه چند روز و گاه يكهفته به درازا ميكشد با نام بزرگان ادبي. مانند جشنواره وايمار در آلمان كه به ياد گوته است.
بيگمان سالاران سترگ سخن پارسي از هر ديد بيشتر از نامآوران شايستگي دارند كه دوستداران ادب را از كشورهاي ديگر به ايران بكشانند. اگر بتوانيم به گونهاي سنجيده و به آيين از اين سرمايه هنگفت بهره ببريم، ميتوانيم در آرامگاههاي فردوسي، سعدي، حافظ، مولانا و خيام، برنامههايي گيرا و دلانگيز براي اين بزرگان از هرگونه سامان دهيم. اگر اين هفتههاي ادبي به بسندگي و به آيين و درشت انجام شود، از سويي و از سويي ديگر آوازه در جهان بيابد، بيگمان جهانگرداني را به ايران ميكشاند. زيرا اين نامها نه تنها براي آنها كه آشنا هستند، براي كساني هم كه در پيوند با فرهنگ و ادب هستند، فسوندار است.
اما آنچه در فرجام اين گفتوگوي كوتاه ميخواهم روي آن انگشت بنهم، اين است: اگر ما هنوز آن آمادگي و توانمندي را نداريم كه از اين مايههاي فرهنگي و ادبي به شايستگي بهره ببريم، بهتر است كه به آنها نپردازيم. زيرا اگر اين برنامهها بدانسان كه سزاي اين بزرگان نامآور است سامان داده نشود و به انجام نرسد، ما آن را بيهود زيان خواهيم رسانيد و از فسون و گيرايي آن خواهيم كاست.
به هر روي روزگاري ما بايد بتوانيم از اين توانشهاي بسيار والا هم در جهانگردي ايران و هم در شناساندن سرمايههاي فرهنگي و ادبي خود بهره ببريم.