آیت الله هاشمی رفسنجانی که در خرداد 1377 به دعوت سردار سلیمانی به کرمان سفر کرده بود، خاطرات سفر سه روزه خود را بازگو کرده است.
به گزارش گفتارنو خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال 1377 امسال منتشر شده است.
تصاویر آرشیوی است
سوم خرداد:
بعد از نماز صبح و كمى ورزش، چمدان را بستم و به فرودگاه رفتيم و به سوى كرمان پرواز كرديم. عفت هم همراه بود. آقايان [غلامرضا] فروزش، [اسحاق] جهانگيرى، [محمود] واعظى، نمايندگان استان و... همراه بودند. محسن، عصر ملحق شد.
در مسير، بحثها بيشتر درباره برنامههاى ديروز در مراسم بزرگداشت دوم خرداد بود. بيشتر روى شعارها و رفتارهاى ناپسند دانشجويان و شركت كنندگان صحبت بود و از عدم وجود عكس امام و رهبرى و عدم شعار براى آنها و افراط در شعارهاى ضد قوهقضایيه و ضد شوراىنگهبان و ضد نيروى انتظامى و ضد صداوسيما گفته ميشد.
ساعت هشت و نیم صبح در فرودگاه كرمان فرود آمديم. با استقبال مسئولان و شخصيتهاى استان، در پاويون كمى نشستيم، تا استقبال كنندگان كه بنا بود در كنگره باشند، بروند. به سوى محل كنگره بزرگداشت سرداران سپاه و هشت هزار شهيد دو استان كرمان و سيستان و بلوچستان رفتيم. در مصلاى نماز جمعه، بعد از سرود و خيرمقدمها توسط [آقای سیدیحیی جعفری]، امامجمعه و آقاى [قاسم] سليمانى، فرمانده سپاهكرمان و دكلمه يك دختر شهيد، درباره اهميت زنده نگهداشتن افتخارات دوران دفاع مقدس و رزمندگان و آثار شهيد صحبتكردم.
معمولاً در اثر تغيير شرايط هوا، دچار تكرر ادرار مىشوم و اصولاً با خوردن قرص مُسكن مثل استامینوفنكدئين، از فشار آن جلوگيرى مىكنم، ولى در طول نشستن در كنگره، نياز به بيرونرفتن پيشآمد و آقاى جعفرى، امامجمعه هم چنين وضعى داشت. در ساختمان مصلى، دستشویى در نزديكى نبود؛ با هم به ساختمان برق در بيرون از مصلى رفتيم.
پس از سخنرانى، براى ديدن طرح هفتباغ و هفتآسمان، بينكرمان و ماهان رفتيم. در 27 كيلومتر، با ايجاد اتوبان و ميدانها و فضاهاى سبز كه در حال احداث است، از طريق فروش زمينهاى دو طرف اتوبان، در حدود 4500 قطعه، هزينه طرح را تأمين مىكنند. در مسير،آقاى [محمد] سام، [مديرعامل هفت باغ علوي] و [آقای مسعود محمودی]، استاندار و پيمانكاران توضيح دادند.
ظهر به ماهان رسيديم. جمعى از مردم در خيابان استقبال كردند. سفر به ماهان رسمى نبود. به مقبره شاه نعمتاللهولى رفتيم. مسئولان شهر هم جمع بودند. يكى از خُدام توضيحات داد وگفت، صحن غربى به دستور شاهعباسصفوى ساخته شده و صحنهاى شرقى در عهد قاجار.
بخشى از اشعار منسوب به شاه نعمتالله را خواندكه پيشگويى سقوط قاجار و سپس ظهور و سقوط خانوادهپهلوى و سپس ظهور حكومت اسلامى و اتصالآن به ظهور امامزمان (عج) است. قبل از انقلاب هم اين اشعار چاپ و پخش شد.گفت، در كتابى كه 150 سال قبل چاپ شده، موجود است. آشيخ محمد هاشميان او را مسخره كرد و گفت، صوفىها هر وقت لازم مىبينند، چيزى به آن اضافه مىكنند.
موزه را هم ديديم و نماز را همانجا خوانديم و در چايخانه سنتى آن چاى خورديم. گفتند، سالانه حدود 12 ميليون تومان از اوقاف درآمد دارد و 16 نفر خادم که زيرنظر اداره اوقافاند. مقبره باصفایى است. در بيرون مقبره، باز هم مواجه با انبوهجمعيتمردم بوديم. تعدادي نامه داشتند و يك خانم، مرتباً فرياد مىزد، به جان فائزه، نامهام را بخوانيد.
به باغ شاهزاده، نزديك ماهان، رفتيم. دركناركوه جوپار، با قُلهاي پُر از برف باصفايى است و نهرهاى آب، از وسط و دو سوى آن جارى است. زيردرختها و شيب تند باغ را با آبشارها گرفتهاند. گفتند، حدود 200 مترمكعب آب عبور مىكند. آب رودخانه است كه حق آبههاى آن از مزارع و باغات ماهان است و شاهزاده قاجار آن را از پشتهها عبور داده است. ساختمان جالبى هم ساخته با شاهنشينهاى زيبا كه در اختيار سازمان جهانگردى است.
ناهار متنوع و خوشخوراكى درستكرده بودند. ضمن صرف ناهار، بعضىها، از حركات دانشجويان در مراسم دوم خرداد انتقاد داشتند و تشبيه به كارهاى بنىصدر در 14 اسفند سال 1359 ميكردند. آقاى [مجید] انصارى زرندى آن را پُرشور معرفىكرد و گفت، بسيارى از جمعيت حاضر در نمازجمعه اصفهان كه با پيام رهبرى اداره شد، از شهرهاى ديگر آورده شده بودند و نمازشان را قصر خواندهاند و بعضىها كه مورد مصاحبه قرار گرفتند، لهجه اصفهانى صحبت نمىكردند و گفت، پس از سخنرانى [هاشم] آقاجرى در قزوين، براى مراسم دوم خرداد، جلسه با حمله حزبالله متشنج شده است.
مقدارى استراحت كردم. گشتى در باغ زديم و از حمام قديمى باغ، بازديد كرديم. به سوى كرمان حركت نموديم. يكسره به آمفىتأتر [اداره] برق رفتيم. مراسم افتتاح موزه جنگ بود. گزارشى دادند و چند عكس و اسلايد نشان دادند و دختر شهيد ملكمحمدى، از جهاد، نامهاى به پدر شهيدش را خواند. براى افتتاح موزه در پارك كنار مصلى رفتيم؛ با مراسم نظامى و سرود رسمى، پردهبردارىكردم. از هشتسالنآنكه به اعتبار هشتسال جنگ تنظيم شده، بازديد نمودم. اسناد خوبى جمعآورى شده، منجمله چند سند از من در مورد حكم امام و دستورهاى كتبى توصيهها و فرمانهاى جنگى من.
فيلم عمليات والفجر هشت، عبور از اروند و تصرف فاو را ديديم. سپس موزه فضاى باز را دیدیم كه سلاحهاى معمول جنگ و سنگرها و ميادين آن و موانع را خوب بازسازى كردهاند. صحبت كوتاهى كردم و تحسين از كار تأسيس موزه نمودم.
به دانشگاه شهيد باهنر رفتيم. دانشجويان، استقبال پُرشورى كردند. نماز خوانديم. در سالن وحدت، پس از خيرمقدم آقاى دكتر [علی] مصطفوى، ریيس دانشگاه و اعطاى لوح تقدير دانشگاه به من، به خاطر خدمت به آموزش عالى و آن دانشگاه و تجليل بليغ دكتر مصطفوى از برنامههاى سازندگى، سخنرانىكردم. با احساسات گرم حضار مواجه شدم؛ جمع زيادى كف مىزدند و جمعى صلوات مىفرستادند. درباره پيشرفتهاى كشور در دوره سازندگى و ضرورت ادامه آن صحبت كردم. براى شام به مركز برق رفتيم. علما و دوستان دوران تحصيل جمع بودند. شام را خورديم و استراحت کردیم.
چهارم خردادماه 1377 :
ديشب تا ديروقت گزارشها را از روى كامپيوتر سيار [= لپتاب] كه همراهمان در سفرها مىبريم و با خط تلفن، گزارشهاى مركز را منتقل مىكنند، ديدم. ديرخوابيدم. صبح هم بعد از نماز نخوابيدم. خاطرات ديروز را نوشتم كه طولانى است - دو صفحه كامل- و دربارة برنامههاى امروز مطالعه كردم و در دفتر يادبود كنگره شهدا، يادداشت نوشتم.
ساعت هفت و نیم صبح، به سوى بم حركت كرديم. [آقای مسعود محمودی]، استاندار كرمان، مطابق معمول در ماشين بود و در مسير توضيحات مىداد. نزديك شهر راين، از راهآهن در دست احداث كرمان ـ زاهدان بازديدكرديم. آقاى [صادق] افشار، [مدیرعامل شرکت راهآهن] و پيمانكاران توضيح دادند. حدود 500 كيلومتر با 24 قطعه به پيمان رفته است. در سال 1374 در زاهدان، كُلنگ شروع كار را به زمين زدم. آن روزها اعتبارى نداشت. با كمكهاى من و با استفاده از منابع داخلى، شروع شد. اهميت زيادي دارد. شبهقاره هندوستان و شرق را از طريق ايران به راهآهن اروپا وصل مىكند و بم و سيستان و بلوچستان را از انزوا بيرون مىآورد. حدود 70 ميليارد تومان هزينه خواهد بُرد. اولويت را به قسمت كرمان ـ بم دادهاند. نزديك 50 درصدكار ساختمانى انجام شده است. از بخشى از قطعهها بازديدكرديم.
امام جمعه راين آنجا بود و خواست كه سرى به شهر راين بزنيم. قبولكردم. به شهر رفتيم و يكسره بيرون شهر رفتيم؛ قلعهجالبقديمى شهر را كه بىشباهت به ارگ قديم بم نيست، ديديم. تعجب است كه معروف نشده. مردم شهر مطلع شدند و اجتماع پُرشورى كنار قلعه در خيابان برقراركردند. من هم به احساساتشان پاسخ دادم. شهركوهستانى و سرسبز و زيبا و پُرآب است. از مسجد جامع قديم در حال بازسازى بازديدكردم. چنارهاى قطور فرسودهاى دارد و در ميدان شهر، مقبره شيرخدا را ديديمكه زيبا ساختهشده و مورد احترام مردم است.
به محل كارخانه در حال احداث فِروكرم رفتيم. از بخشخصوصى است و آقاى [حمیدرضا] اويسى، صاحب آن گفت 40 درصد سهام آن از حوزه علميه اصفهان، مربوط به آقاى [سید جلالالدین] طاهرىاصفهانى است. توضيحاتى از صرفهجويى ارزى و رشد صنعت داخلى داد. به سوى گلباف، براى رسيدگى به مسايل زلزله اخير رفتيم. در درهاى، در ميان دو رشتهكوه است. استاندار و بخشدار توضيح دادند. حدود 18 هزار جمعيت دارد و زلزلهخيز است. پس از پيروزى انقلاب، چند زلزله سنگين داشته و همين امروز هم زلزلهاى با 2/5 ريشتر و بدون خسارت داشته؛ جالب استكه گفتند، يك دانشمند در يوگسلاوى، زلزله سالگذشته را پيشبينىكرده بود و باز در روز عيد غدير هم زلزلهاى پيشبينىكرده بودكه به وقوع پيوست.
از بخشهاى مختلف آسيبديده شهر بازديد كرديم. ساختمانهايىكه پس از زلزله سال 1360 براساس مقاومت در مقابل زلزله ساخته شده، آسيب نديده است. مردم در خيابانها بهگرمى با قربانى و شعار استقبالكردند. در ميدان شهر، اجتماع باشكوهى داشتند. امامجمعه سابق خيرمقدم گفت و من برايشان صحبت كردم و با توجه به وفور آب و زمين، بر توسعه كشاورزى و دام تأكيد نمودم. سپس از كارخانه بافندگى و دوزندگى و چاپ و رنگ پارچه در دست احداث بازديدكردم. بهخاطر خسارت زلزله، بهرهبردارى به عقب افتاده يكى از قناتهاى خيلى پُرآب از كنار آن مىگذرد.
به سوى بم حركت كرديم و با يك ساعت تأخير، در ساعت دو بعد از ظهر، به ارگ جديد رسيديم. مسير كمرونق و كمعمران است، اما جاده خوب است. پس از استقبال و ناهار، براى استراحت و نماز و استحمام رفتم. هوا گرم است. عصر براى بازديد از طرح آبخوان آبباريك در دامنه جبال بارز رفتيم. سال 1375 با حضور من درختكارى شروع شد و درختها رشد خوبى كرده است. مردم منطقه ريگان و نرماشير، اجتماع عظيمى داشتند.گفتند، اين آبخوان باعث پُرآب شدن قناتها و چاهها شده و جلوی سيل را گرفته. نمايشگاه جهادسازندگی را ديديم و پس از توضيحات آقاى [محمدتقی] امانپور، [معاون وزیر جهادسازندگی]، صحبت تشويقآميز كردم. اعتباراتشان را كمكردهاند و ناراحتاند. در مسير برگشت، فرماندار توضيحات خوبى داد. از روستاها و نخلستانهای خوب نرماشير و ريگان عبوركرديم.
شام را در محوطه و كنار استخر خورديم و ضمن شام، در مورد راههاى تأمين نيازهاى مالى و سرمايه ارگ جديد صحبت شد. آقاى [ابوالفضل] سجادى، مديرعامل، روى درآمد توريست، براى كشور و خود ارگ، خيلى حساب مىكنند. گفتم، در شرايط فعلى نمىشود، زياد روى توسعه توريسم حساب كرد و بيشتر بايد به فكر بهرهبردارى از منابع ثروت فراوان كشور بود، توريسم را هم به حساب آورد.
احساس رقابت زيادى با مناطق آزاد بهخصوص كيش دارند. از فضاهاى سبز و درياچه بزرگ و مراكز ورزشى و باندهاى دوچرخه و اسبدوانى بازديدكرديم. سطح وسيعى را زير كشت يونجه بردهاند. با خريد يك قنات در بم، آب آن را با لوله به ارگ متصل كردهاند.
آخر شب رفتيم و گشتى در خيابانهاى بم زديم. امام جمعه و فرماندار توضيح مىدادند. از مسجد جامع بازديدكردم. به سبك معمارى قديم، گنبدى با ارتفاع 45 متر ساختهاند كه در شرايط معمارى جديد جالب است. درختهاى عظيم اُكاليپتوس در خيابانها، توجهم را جلب كرد. گفتند ريشههاى آنها به نزديك سطح زمين مىآید و جدولها و آسفالت را ضايع مىكند. درآمد شهردارى 500 ميليون تومان است و بيشتر صرف امور جارى مىشود. نگران برنامههاى توسعه شهراند، به خاطر مسايل شهردارى تهران كه باعث ركود در كارهاي شهردارىهای سراسر كشور شده است.
از من خواستند، براى راههاى مطمئن مصرف و فروش خرماى بم فكرى كنم. امسال حدود 200 هزار تُن محصول دارند. فكر مىكنند، ارزان مىشود. بايد به فكر راهى مثل تعاوني پسته رفسنجان باشند. ديروقت خوابيدم.
پنجم خردادماه 1377
بعد از نماز و صبحانه و خواندن گزارشها، براى بازديد از منطقه ويژه اقتصادى ارگ جديد رفتيم. از گمرك تازه تأسيس و نمايشگاه محصولات سه واحد صنعتى بازديدكردم. بخشى از كارهاى زيربنايى انجام شده و زمين براى واحدهاى صنعتى واگذار شده، ولى رونق نگرفته است. اين منطقه ويژه، براى توليد قطعات خودرو تأسيس شده است.
به كارخانه اتومبيل دوو رفتيم. كارشان مونتاژ است و اخيراً دارند واحد رنگ با شركت دوو آماده مىكنند. اتومبيل جديدى که مصرف سوخت كمترى دارد و 800 سىسى است، براى مونتاژ، در دست بررسى دارند. وزارت صنايع محدودشان كرده و اجازه پيشفروش ندارند؛ به مشكل افتادهاند.
به فرودگاه رفتيم و به سوى رفسنجان پروازكرديم. روزنامهها را در هواپيما خواندم. تظاهرات دانشجويان در پارك لاله، عليه نظارت استصوابي شوراى نگهبان و درگيرى آنها با افراد حزبالله و مجروح شدن حدود 20 نفر و انفجار نارنجك حاوى گاز اشكآور، بحثها و مشاجرات زيادى برانگيخته و هنوز معلوم نشده گاز اشكآور را چه كسي به كار برده؛ پليس يا حزبالله و يا طرف ثالث، براى تفرقه بيشتر.
بعد از حوادث دوم خرداد در دانشگاه و حوادث دانشگاه اصفهان، با حضور وزيركشور، اين مورد بر تشنجات اضافه شده و خبر تظاهرات وسيع طلاب قم، در مقابل اين حوادث دانشگاهها، مسأله مهمتري است. رسانههاى داخلى و خارجى، بهآن به عنوان اعتراض به اهانتها در مراسم دانشگاه تهران در حضور ریيسجمهور به مقدسات اسلام و انقلاب، پرداختهاند. ماه محرم، سخنرانىهاى تُند و بيانيه تُندى صادر شده و در حقيقت، اعتراض به ریيسجمهور تلقى مىشود؛گرچه خطاب به طرفداران ايشان است. از آقاى خاتمى خواستهاند كه از آنها فاصله بگيرد.
در اصفهان هم مراسم تُند بوده. اكثريت چند هزار نفرى حضار، با سوت و كف زدن، شعار به نفع آقاى خاتمى و عليه شوراى نگهبان و قوه قضایيه و حزب الله مىدادند و تعداد كمى در حمايت از آنها و رهبرى و سپس جمعى راهپيمايى كردهاند و به نفع [مهندس مهدی] بازرگان و [دکتر محمد] مصدق هم شعار دادهاند.
ساعت ده صبح در فرودگاه رفسنجان فرود آمديم. مديران شهر و روحانيت و بستگان استقبال كردند. به سوى راويز، جلگه كوهستانى، به منظور ديدن منطقه كه تاكنون نديده بودم، حركتكرديم. آقاى [حسین] مرعشى، استاندار سابق [کرمان] كه آنجا را خوب ميشناسد، توضيح مىداد.
تا آخر جلگه برفدان رودى رفتيم. جهادسازندگی، سد خاكى كوچكى ساخته كه سيلابها را جمع مىكند و به تدريج مصرف كشاورزى مىشود. جمعى از كشاورزان رودى خواستند كه سد را بزرگتر كنيم كه سرريز آب مزاحم نشود. در روستاى ارون و لارين، مركز بخش، توقف كوتاهى كرديم و جواب احساسات مردم را دادم و خواستههايشان را شنيدم. حدود 30 پارچه آبادى كوچك است.
ظهر در مزرعه شهابيه، بالاي مزرعه سادات، میهمان احمدآقا مرعشى بوديم. جمعى از مديران و استاندار و روحانيون و بستگان هم بودند. بعد از انقلاب، با حفر چاهى و توسعه چشمهاى، آنجا را احداث كرده و ده هكتار باغ انبوه دارد. جاي خوب و باصفايي است. در جلسهاي بهاختلافاتفراوان بين افراد روحانى و مشكلاتاقتصادى در رابطه با پسته و آببها رسيدگى شد.
از آنجا به مزرعه سادات مرعشى رفتيم. توت خورديم و بازديدكرديم. اخيراً چند واحد مسكونى ساختهاند؛ قبلاً ساختمان نداشت و زير درختها، كنار آب ساكن مىشدند. به سوى نوق حركتكرديم. در مسير، شهر جديدالتأسيس كشكویيه را ديديم و در علىآباد سادات پياده شديم. فاتحهاى بر مزار حاج سيداحمد مرعشي و شهدا خوانديم. مقبره و مسجد خوبى ساختهاند.
به صادقآباد و رضاآباد رفتيم. از خيابانهاى بين باغهاى پسته عبوركرديم. توسعه زيادى يافته و بار درختان پسته هم زياد است. از شريفآباد عبوركرديم. مردم جمع بودند و قربانى كردند. به احترام آشيخ محمود سالارى، از ماشين پياده شدم و سپس به راه ادامه داديم.
در مسير، در هنگام عبور از هر يك از روستاها، مواجه با اجتماع روستایيان بوديم كه با قربانى و شعار استقبال مىكردند. نفهميديم، چگونه مطلع شده بودند؟ چون بدون اطلاع و ناگهاني تصميم گرفته بوديم، از اين راه برويم.
پس از عبور از شاهمآباد و فردوس، به كفه بين نوق و جلگه كشكویيه رسيديم. راه خاكى و مثل گذشته كم عبور است. خاطرات زيادى از اين راه دارم كه در ماشين با آشيخ محمد و حسين مرعشى، خاطرات را تازه كرديم؛ منجمله خاطرات اولين سفر به سوى قم، همراه والدين و بستگان با الاغ و نقطهاي كه براى ناهار و نماز، در ارتفاعات بدبختكوه توقفكرديم.
پس از عبور از ارتفاعات، وارد جلگه نوق شديم. اولين روستا، محمدآباد برخوردار بود كه با چند نفر از كارگران احوالپرسىكردم. به رُكنآباد رسيديم. مردم، استقبال گرمى كردند. سپس به سه قريه رسيديم. مردم از ورودمان مطلع نبودند. چند نفرى كه مطلع شده بودند، در مدخل محل جمع شده بودند. قرار بود آخر شب برسيم.
به منزل همشيره طيبه رفتم. بستگان جمع شدند و احوالپرسىكرديم و نماز مغرب و عشا را خواندم. به منزل پدري هم سرى زدم. آنجا هم جمعى از مردم و بستگان جمع بودند و از مسجد بزرگ كه در محل حسينيهاى كه قبل از انقلاب، خود من ساخته بودم، در حال احداث است، بازديد كردم. جمعى از مردم اجتماع داشتند. با چند نفر از همبازىهاى دوران كودكى صحبت كردم؛ پير شدهاند.
به سوى رفسنجان حركتكرديم. ساعت ده شب به رفسنجان رسيديم. مجتمع فرهنگى، ورزشي و خدماتي رفسنجان كه با پيشنهاد دانشگاههاي شهر، به اسم خود من ساخته مىشود را ديديم؛ وسيع و مدرن و جالب است. محسن مىسازد. حدود 10 هزار مترمربع ساختمان مركز اسناد، كتابخانه و موزه رياستجمهوري، با پارك وسيعى و درياچهاي و 11 هزار مترمربع برج تجاري و اداري و 5 هزار مترمربع استخر ورزشي و استاديوم كه از درآمد آنها هزينه احداث و اداره موزه و مجتمع تأمين مىشود.همراهان تعجب و تحسين كردند.
سپس در بيمارستان علىبنابيطالب (ع)، به عيادت عموزاده احمدآقا رفتيم. چند نقطه بدنش در اثر تصادف شكسته شده؛ حالشان رو به بهبود است.گفتم به بيماران هديهاي داده شود. به منزل آشيخ محمد هاشميان رفتيم. جمع زيادى از مردم و شخصيتها و بستگان جمع بودند. پس از احوالپرسى با خانمهاى قوم و خويش و استماع شعرى كه اقدسخانم، اُختالزوجه [= خواهرهمسرم] به مناسبت ورود من سروده بود، شام را با مردان میهمان صرفكرديم.
ضمن شام، آقاى كشميرى خبر داد كه در جلسه امروز كنگره شهداى كرمان، آقايان [محمدحسن] رحيميان و [محمدعلی] موحدىكرمانى، صحبتهاى تندى عليه [آقایان عطاءالله مهاجرانی و عبدالله نوری]، وزراى ارشاد و كشوركردهاند. از من خواستكه مدرسه علميه معصومیه كرمانىها در قم را براى برنامههاى خوب زيرنظر بگيرم.
آقاى [محمود] رستگارى كه براى منبر به رفسنجان آمده، از من خواست كه درس تفسيرى در تهران شروع كنم. ديروقت، با خستگى خوابيدم.
ششم خردادماه 1377
صبحانه را با همشيره صديقه و آشيخمحمد [هاشمیان] و على پسرشان و دخترشان و دو سه نفر از خانوادههاى شهدا صرف كرديم. به آشيخمحمد گفتم، به حساب من يك ماه شهريه به طلاب رفسنجان بدهد. به مدرسه علميه رفتيم. نوسازىكردهاند. قبل از انقلاب، زياد آنجا مىرفتم و خاطرات زيادى از آنجا دارم. براى طلبهها صحبتكردم و از آنها خواستم، شاكر نعمتهاى الهى باشند. وضع طلبههاى قبل از انقلاب را از فقر و مشكلات تبليغ و ... برايشان توضيح دادم.
در مسير فرودگاه، از مجتمع فرهنگى هم عبوركرديمكه روز هم وضع آن و اطراف آن را ببينيم. به سوى تهران پرواز كرديم. استاندار هم براى سمينار استانداران، با ما به تهران آمد. در راه صحبت زيادى دربارة آثار چند حادثه دانشگاهها و حوزه [علمیه] قم و... داشتيم؛ باعث نگرانى است.
به دفترم رفتم. گزارشها را خواندم. ساعت دوازده و نیم، آقاى سعود الفيصل، وزير امورخارجه عربستانسعودی آمد. از آثار مثبت سفر من به عربستان و تأثيرى كه روى مردم و مسئولان آنها داشته، تمجيد زيادىكرد و من تأكيد بر پيگيرى كار و مخصوصاً مسأله نفت و اهميت منطقه نمودم. آقاى [سیدکمال] خرازى، [وزیر امورخارجه]، گزارش نتايج مذاكرات و امضاى توافقنامه را داد. آقاى سعودالفيصل، دعوت كرد كه هيأتى براى ديدن مزرعه هالوفيتها كه با آب دريا كشت شده، همراه با ياسر به عربستان بروند.
عصر آقاى [احمد] احمدى، [عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی] آمد و از وضع دانشگاهها و رشد افكار انحرافى در دانشجويان اظهار نگرانى كرد و از مديريت آقاى خاتمى و از بىمحتوايى بحثهاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى انتقاد داشت و از من خواست كه مسايل را زير نظر داشته باشم و نيز خواست كه در سمينار انديشههاى امام سخنرانىكنم.
آقاى [احمد]جنتى، [دبیر شوراینگهبان]آمد. با اظهارنگرانى شديد از وضعجارى و رشدافكار ضدولايتفقيه، از من خواست كه براى هدايت امور وارد ميدان شوم. درباره انتخابات خبرگان صحبت شد. از فشارهايى كه بر شوراى نگهبان وارد مىشود، نگران است و به اين نتيجه رسيده كه تشويق دانشجويان به سياسىشدن اشتباه بود و نيز نحوه ايجاد رقابت در انتخابات كه رهبرى داشتند.
آقاى [ابراهیم] امينى از قم تلفنكرد و قرارشد جوابى به پيام آقاى [مهدی] كروبى داده شود كه در اعتراض به قانون انتخابات خبرگان داشته است.گفت، آیتالله منتظرى، هنوز با ملاقات موافقت نكرده. شب، در راه خانه، براىعيادت ازآقاى [محمدرضا] مهدوىكنى كه در اثر بيمارى قلبى بسترى است، به بيمارستان قلب رفتم. همسر و فرزند و دامادش هم بودند؛ حالشان بد نيست. خبر رسيد آقاى [محمد] محمدیگيلانى هم سكتهكرده و در بيمارستان جماران بسترى شده است.