سید علیرضا بهشتی پسر شهید بهشتی در گفت و گو با شرق گفت:
از افراد خاصی مانند شهید بهشتی یا شهید باهنر یا آقای مهندس موسوی یا حتی برخی دیگر از افراد که بگذریم، بقیه اعضا تصور میکردند که حزب جمهوری اسلامی یک جبهه است در برابر جبهه مخالفان، درحالیکه در نگاه شهید بهشتی و همفکرانشان اینطور نبود.
حزب قرار بود افرادی که مواضع و دیدگاه مشخص و تدوینشدهای را قبول دارند، دور هم جمع کند. تشکیل حزب جمهوری و ایدهاش مربوط به اواخر سال ۱۳۵۵ است و حتی یک پیشنویس اساسنامه و مرامنامه هم در دستنوشتههای شهید بهشتی وجود دارد که نشان میدهد برای اعلام موجودیت آماده میشدند. اما سرعت تحولات انقلاب باعث شد این کار قبل از پیروزی انقلاب به ثمر نرسد.
با اینهمه، شهید بهشتی در اوج گرفتاریهای سه سال اول انقلاب که با طیف گسترده و متنوعی از مشکلات ریزودرشت روبهرو بود، کار ساماندهی به حزب را پیش میبرد. خاطرم هست آقایان بهشتی، باهنر، خامنهای و هاشمی برخی روزهای جمعه روی تدوین جزوه «مواضع ما» حزب گفتوگو میکردند.
نکته مهم این است که برای اینکه یک نظام زنده بماند و نیروهای مناسب برای اداره کشور شناسایی و جذب و پرورش پیدا کنند، باید این روند تشکیل سرمایه انسانی درون احزاب شکل بگیرد. وقتی احزاب سیاسی نباشند یا فعالیت جدی در تشکل نیروهای انسانی زبده نداشته باشند، مانند حالا که عملا احزاب را کنار گذاشتیم، در بهترین حالت، این مردم هستند که هزینه پرورش سیاستمدارانی را میپردازند که با آزمون و خطا میخواهند شایستگی لازم برای اداره امور را کسب کنند؛ درحالیکه در همه دنیا، نیروی سیاسی و مدیران، درون احزاب شکل میگیرند و بالا میآیند.
پس حزب قرار بود محل کشف، جذب و پرورش نیروهای مستعد باشد. حزبی که فقط بخواهد زمان انتخابات زنده شود و برای کسب قدرت تلاش کند، یک حزب ناپایدار و بیشتر شبیه ستاد انتخاباتی است؛ مانند آنچه در دهههای اخیر در مورد احزاب دولتساخته شاهد بودیم. برای همین شهید بهشتی میگوید حزب «معبد» است؛ یعنی محل ساختهشدن و خودسازی افراد است.
در یک توضیح تکمیلی این بیان را میشود از صحبتهای ایشان برداشت کرد و آن اینکه حزب معبد است، اما معبود نیست. این را شهید بهشتی در مقام دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی عملا نشان داد. مثلا در جریان انتخاب نامزد ریاستجمهوری، ایشان مرتب خطاب به شورای مرکزی تأکید میکرد که توجه داشته باشید اگر نامزد غیرحزبی ما امتیاز بیشتری از نامزد حزبی به دست آورد، موظفیم به او رأی دهیم و مهم نیست از حزب باشد که همینطور هم شد؛ شهید محمدعلی رجایی که عضو سابق نهضت آزادی بود، انتخاب شد. این یعنی حزب معبد است اما معبود نیست؛ یعنی قرار نیست همه چیز فدای حزب شود.
این در حالی بود یکی از افرادی که آقای بنیصدر مایل بود نخستوزیر بشود، آقای میرسلیم بود.
قانون اساسی نهتنها احزاب را محدود نکرده، بلکه آزادی تشکیل احزاب را به رسمیت شناخته است. تنوع و تعدد احزاب هم به رسمیت شناخته شده است. شهید بهشتی در یکی از صحبتهایش رابطه حزب جمهوری را با دیگر احزاب گونهشناسی و درجهبندی میکند که همه آنها احزابی نیستند که مسلمان باشند.
یکی از نقاط عطف چنین دگردیسی در ایران، تفسیری است که شورای نگهبان از وظیفه خودش بهعنوان نظارت استصوابی مطرح کرد و در یکی از مجالس هم رسمیت پیدا کرد.
آسیبشناسی احزاب را باید در دو بُعد مشکلات درون احزاب و ساختار سیاسی جست. احزاب سیاسی یکی از نهادهای مهم و اساسی مردمسالاری هستند. الان کدامیک از احزاب ما به خودش جرئت میدهد تقاضای تجمع یا راهپیمایی اعتراضی کند؟ درحالیکه در قانون اساسی این حق تضمین شده است. میدانید یکی از راههای تفسیر قانون این است که برگردیم به فهم و تفسیر قانونگذاران.
در این بازگشت به مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی، متوجه میشویم که اصل برپایی اعتراضات و راهپیمایی نیاز به اجازه ندارد، اما چون ممکن است در ترافیک شهر اختلال ایجاد کند، باید با هماهنگی پلیس راهنمایی صورت گیرد.
این کجا و اینکه امروزه برای یک سالن سربسته هم نیاز به هماهنگی و اجازه هست کجا! خود تشکیل جلسات بسیاری از احزاب نیاز به هماهنگی دارد و حتی بعد از جلسات بابت دعوت از برخی افراد یا ایراد برخی گفتهها مورد بازخواست قرار میگیرند. چنین وضعیتی دیگر جایی برای فعالیت احزاب باقی نمیگذارد. حزب سیاسی در فضای باز سیاسی است که پا میگیرد.